من از قاتل مردم افغانستان "دستگیر پنجشیری" هرگز معذرت نخواسته ام
23.05.2008 22:11نوشتۀ سایت "آریائی" از خود دستگیر مفتن و بی معرفت است
دوستی بس صمیم تلفون زد و علی الحساب پرسید : « شما به آریائی چیزی فرستادین؟» گفتم "نی». گفت : « کسی به نام شما نوشته ای در سایت "آریائی" فرستاده و ضمن آن از دستگیر پنجشیری معذرت خواهی نموده است.» گفتم « از مرگم آگاهم ، ولی از چنین نوشته ای آگاهی ندارم.»
رفتم به سایت "آریائی" و نوشتۀ مجعول را خواندم. فهمیدم که کار ، کار دشمنان مردم افغانستان است که دشمنان پدر پدر و نیاکان و اجداد من اند. نوشتۀ بی سر و پا، بی منطق، مضحک و مسخرۀ مشحون با صدها غلطی املائی و انشائی، هرگز از قلم این مسکین بوده نمیتواند!!! من که بر املاء و انشاء و اغلاط دستوری خلق خدا ایراد میگیرم، کجا میتوانم خود این قدر اغلاط و اشتباهات صریح و در حد کودکان دبستان را در نوشتۀ خود راه بدهم؟؟؟؟
پریروز 19 می 2008 ( در آن نوشته تاریخ اشتباهاً 20 می 2008 نوشته شده) ضمن نوشتۀ کوتاهی زیر عنوان "توضیح" ، عجالتاً به رد اکاذیب سایت مفتن "آریائی" پرداخته و نوشتم :
« نوشته ای که به نام من در سایت "آریائی" زیر عنوان "قابل توجه آقای دستگیر پنجشیری و سایت وزین آریایی" نشر شده از من نیست. دست کدام انسان خبیث ، پست فطرت ، توطئه گر و تقلب کار باز در کار است ، تا نام مرا با لجن و کثافت بیالاید.
"دستگیر پنجشیری" دشمن و قاتل مردم افغانستان است و من از دشمنان و قاتلان مردم افغانستان ، هرگز و به هیچ صورت ، معذرت نمی خواهم. پیغام من به دشمنان و قاتلان مردم افغانستان، فقط دو چیز است :
نفرین ، نفرین ، نفرین که توام است با کوبیدن ، کوبیدن ، کوبیدن
این نفرین فرستادن ها و کوبیدن ها تا آخرین رمق حیاتم ادامه خواهد داشت و ذره ای از شدتش کاسته نخواهد شد....»
گرچه همین توضیخ مختصر کاملاً بس و بسنده است و وقتی بصراحت تام و کامل میگویم که نوشتۀ سایت "آریائی" از من نیست ، ضرورتی نمی افتد که برای ثبوت سخنم دلیل و حجت بیاورم. اما برای مدلل ساختن و عام فهم گردانیدن این امر، در ذیل نکاتی را برمی شمارم، که به رؤیت آنها "جعلی بودن" آن نوشته به صراحت تام، برملا و آشکارا می گردد :
1ــ در نوشتۀ بی شرمانۀ "مجعول" که آنرا "جعلنامه" مینامم، صدها غلطی املائی و انشائی سراغ میگردند و این خود می رساند که نوشته از من نیست، چون تاکنون لله الحمد کسی و احد من الناس قادر نشده است که حتی در یکی از صدها نوشتۀ من ، در این عرصه کدام غلطی را به اثبات برساند.
2ــ در "جعلنامه" کلماتی بکار رفته که در ترمینولوژی و قاموس لغات مورد استعمال من سراغ نمیگردند. من که از اصطلاحات خاص فارسی ایران بیزارم و این نکته را ضمن لااقل چهل مضمون مدللاً پیش کشیده ام، چطور میتوانم ترکیبات غلطِ "راستا ، پیام گزار، خوانش و ... " ساختِ "کارخانه های لغت سازی" ایران را استعمال نمایم؟؟؟؟
3ــ سیاق نوشته و نحوه و فارمولبندیی که در "جعلنامه" به کار رفته، در قاموس من راه ندارد. من که به گفتۀ کابلیان ارجمند به عزرائیل هم تن نمی دهم، چطور ممکن است پیش یک انسان و آن هم انسان تباهکار و جنایت پیشه ای در حد و مقام "دستگیر پنجشیری" کــُرنش کنم ، عذرنامه بنویسم و برایش از ترکیبات به مراتب بالاتر از شأن و ذات سخیفِ دستیگر پنجشیری، از قبیل "مهذبانه ، خضوع ، با احترامات فایقه ، ...." کار بگیرم؟؟؟؟
4ــ من برای جریدۀ مفتن و تفرقه انداز و ضدملی "امید" هرگز کلمۀ "وزین" را استعمال نمیکنم. چنانکه همه افغانان راستین میدانند، این جریده که از طرف دولت کربلائی ایران و شورای زمردفروشان پنجشیر و "باند مسعودها" تمویل می گردد ، مرکز ثقل ، پته جای و پاتــُق تفرقه اندازان افغانستانی است و چنین جریدۀ مشهور بالفساد را تنها اشخاص کم مایه ، نوکرمنش و دون همتی نظیر "سید مخدوم رهین" ــ همان غلام حلقه بگوش جمهوری اسلامی ایران و فعلاً سفیر افغانستان در دهلی جدید ــ و سایت های زرخرید بیگانه مثل "خاوران" ، "سرنوشت" ، آریائی" ، "پندار" و غیره ، چنین توصیف میکنند. من همچنین هرگز و هیچ گاه برای سایت بی مایه و کذائی "آریائی" کلمۀ باوقار و سنگین ِ"وزین" را بکار نمیبرم، چنانکه در "جعلنامه" آمده است.
5ــ من پورتال "افغان جرمن آنلاین" را همینطور و با "گیمه های عمودی" مینویسم و نه چنانکه در جعلنامه آمده با "گیمه های زاویه دار" یعنی به شکل « افغان جرمن آنلاین ».
6ــ نویسندۀ جعلکار محل و تاریخ نوشتۀ مرا چنین آرد : « برلین ، مورخ 17 ماه می سال 2008 میلادی »
من اما مکان و تاریخ نوشته های خود را مثلاً بشکل "برلین، 19می 2008" مینویسم و آوردن کلمۀ "مؤرخ" را که کاملاً اضافی و زائد است ، پیش از آن هرگز نمی نویسم. علاوه بر آن کلمۀ "میلادی" را بعد از "2008" نیز هرگز نمی آرم، چون وقتی "2008" گفته شد، سال "عیسوی و مسیحی و میلادی" از آن مستفاد میگردد، و هیچ ضرورتی نمی افتد که یک "میلادی" اضافی هم در عقب "2008" بنویسم.
7ــ من پدر کلان مرحومم میرزا غلام معروف خان را هرگز ندیده ام، چون آن جناب چهار پنج سال پیش از تولد من رخ در نقاب خاک کشیده بود. وقتی که چنین است، چطور میتواند جملۀ « از قول جد امجد و بزگوارم مرحوم و مغفور میرزا غـلام معـروف خان که ایشان مُعـین مالیه عـهد اعـلیحضرت امان الله خان غازی بودند بیاد دارم .... » از قلم من باشد؟؟؟؟
8 ــ برداشت من و هزاران هزار افغان همچو من در مورد "سردار محمد داوود" اینست که از طریق کارهای نادرست و عاقبت نیندیشانۀ وی افغانستان در گودال "خلق ــ پرچم" فرو رفت و کاری شد که حادثات سی سال اخیر را بار آورد ، که هنوز هم انتهایش پیدا نیست. وقتی که چنین است چه سان بتوانم برای آن مرد "خودکامه و سخن ناشنو" کلمات "شخصیت جاوادنه مرد قهرمان تاریخ" را بکار برم؟؟؟؟ من به قهرمانان اصیل تاریخ خود سر تعظیم خم میکنم ؛ مثلاً به حاجی میرویس خان هوتکی و پسر قهرمانش محمود هوتکی ــ فاتح ایران ــ ، به اعلیحضرت احمد شاه بابای ابدالی، به قهرمانان جنگهای سه گانۀ "افغان و انگلیس" ، از قبیل میر مسجدی خان رهـبر مشهور کوهـستان ( کاپیسا و پروان) ، نائب امین الله خان لوگری ، غازی عـبدالله خان اچکزی ، وزیر محمد اکبر خان ، دوشیزه ملالی عـلمبردار جنگ میوند ، محمد جان خان غـازی وردگ ، سردار محمد ایوب خان فاتح میوند ، میربچه خان کوهـدامنی ، ملا مشک عالم ، اعلیحضرت غازی امیر امان الله خان و ... و نه به "قهرمانان روزکی و بازاری" که از برکت روس و ایران و به یمن هزاران ترفند ائتلاف خائن شمال لقب قهرمانی را بدست آورده و گویا "قهرمان ملی افغانستان" گردیده و عکس های کریه ، نجس و مستهجن وی محیط و فضای حضرت کابل ــ پایتخت نازنین مار را ــ را بمانند "طاعون و وبا" ، آلوده ساخته است.
9ــ مقالۀ من در مورد دستگیر پنجشیری زیر عنوان "ابجدنویـس زبان مادری ــ اکادمیسین دستگیر پنچشیری" همچنان به قوت خود باقیست و با وجودی که بیشتر از دو هفته از نوشته شدنش می گذرد، هنوز به آرشیف سپرده نشده و در صفحۀ "تحلیلات" پورتال قابل دریافت میباشد؛ اینک مگر در طرف راست زیر ستون جدیدی که اخیراً در آن صفحه زیر عنوان "حل و فصل" اضافه شده است.
10ــ نویسندۀ جعکار عکس مرا از آرشیف نویسندگان سایت "گفتمان" گرفته و بر فرق "جعلنامه" نصب کرده، تا آن را به زعم کلۀ خام و مغز پوچ خود ، "ثقه" نشان بدهد. اما امروز هر کودک دبستانی میداند که در جهان کمپیوتر و انترنت هر نوع مونتاژ و هر نوع فتنه و دغلبازی امکان دارد، چنان که از این "فن خبیث" و "صنعت تباه" ، غیر از سایت هرزه و بی مقدار "آریائی" ، سایتهای نوکر بیگانه و تبهکاری مثل "خاوران" ، "سرنوشت" ، "پندار" و غیره نیز استفاده ها همی کنند.
و دهها نکتۀ آشفتۀ دیگر که ذکر شر همه باعث صداع و ملال گردد!!!!
اگر مراد آن انسان جعلکار از نوشتن "جعلنامه" ، به اصطلاح "زیر لت انداختن" دستگیر پنجشیری بوده ، به هدف خود رسیده است. و عجبا و واعجبا که سایت سفیه ، کودن و بی خرد "آریائی" ــ که ارگان نشراتی خود "دستگیر پنجشیری بیسواد" می باشد ــ دیده و دانسته این نوشته را بیرون میدهد و "اکادمیسین" کودن خود ، "دستگیر پنجشیری" ، را زیر تیغ خامه و تازیانۀ قلم خلیل الله معروفی می اندازد. من به آن انسان جعلکار اطمینان میدهم که این کارش در مسیر مد نظر من راه افتاده است، چون چنان که در مقالۀ پیشین خود به صراحت اعلام کرده بودم ، بدون آن هم تصمیم داشتم که کوبیدن های منسوبان جنایتکار و جنایت گستر باند "خلق ــ پرچم" را سر دست گرفته و بر ایشان ضربات بی امان وارد کنم. و چه خوب شد که آن جعکار مکار ، برآورده شدن این مأمول را تسریع نمود. البته جنایتکاران "خلق ــ پرچم" ــ به شمول اکادمیسن دستگیر پنجشیری ــ باید منتظر حملات بیشتر و بزرگتر این قلم و قلم های بی شمار دیگر وطنپرستان ، نیز باشند.
درین ارتباط نمیخواهم یک نکته را ناگفته بگذارم :
در آثار مرحوم علامه مرتضی مطهری شهید خوانده بودم که فرمودۀ خلیفۀ چارم ، حضرت علی ، را نقل میکند و نظر به آن هر انسان سه دوست دارد و سه دشمن؛ بدین قرار : خود "دوست" ، "دوستِ دوست" و "دشمن ِ دشمن" دوستان سه گانۀ اویند و "دشمن" ، "دوستِ دشمن" و "دشمن ِ دوست" ، دشمنان سه گانۀ او.
چندین روز پیش و دو سه روز پس از نشر مقالۀ "ابجدنویس زبان مادری ــ اکادمیسین دستگیر پنچشیری" یکی از دوستان ــ که فعلاً نامش را نمیگیرم ــ از کانادا تلفون کرده فرمود : « نوشتۀ منسوب به دستگیر پنجشیری در صفحۀ نظرگیری پورتال ، که بر آن چیزی نوشته اید از خود پنجشیری نیست.» حجت خواستم و گفت : « من به دستگیر پنجشیری تلفون زده، موضوع را از وی استفسار نمودم و وی منکر گشت از اینکه نویسندۀ آن نوشته باشد.» با تعجب و ناباوری از آن دوست پرسیدم که : « مگر شما به دستگیر پنجشیری تلفون کرده بودید؟؟؟» گفت : « بلی من برایش تلفون کردم.» گفتم : « اگر من به جای شما می بودم، هرگز با چنین شخصی که دشمن مردم افغانستان است، تماس نمیگرفتم.» گفت : « همان قسمی که شما این حق را دارید که با دشمنان مردم افغانستان تماس نگیرید، به من هم این حق را بدهید که با چنین اشخاص تماس بگیرم.» به هر صورت این تماس را فقط در حد یک "تماس" قیاس کرده، گذشتم. تا اینکه دستگیر پنجشیری در جوابیۀ خود زیر عنوان "بار کج شاغلی انجنیر خ. معروفی به منزل نمیرسد" ، نوشت : « در روشنی دیگر گونیهای تند سیاسی ؛ رهایی از زندان و سپس زندان بزرگ طالبان و مهاجرتهای اجباری میتوان بدون پرده پوشی و ریو و ریا گفت که طی هفت سال غربت غرب به مطالعه ء مقالات و نقدهای ادبی آقای انجنیر معروفی و دیگر همکاران قلمی "افغان - جرمن آنلاین تو فیق و دسترسی نیافته ام و از تاخت و تاز "دیوانه وار" اخیر آقای خ. معروفی نیز دوست مهربانی مرا از کانادا آگاهی بخشیده اند. »
با خواندن جملۀ "دوست مهربانی مرا از کانادا آگاهی بخشیده اند " گوشم جـــِـرنگ کرد و گفتم : ای دل غافل ؛ آن ارتباط تلفونی آن "دوست" ، محض "ارتباط تلفونی" نبوده و بین وی و دستگیر پنجشیری ، "دوستی مهربانانه" حکفرما بود است و تو نمی دانستی!!!!
حالا اگر مقولۀ متذکرۀ خلیفۀ چهارم پیامبر اسلام را که حکم فارمول ریاضی را دارد و میگوید که "دوستِ دشمن، دشمن است" ، درست بپنداریم ــ که حتماً درست هم هست ــ ، حساب و کتابم با این "دوست" چه میشود؟؟؟ من دشمنان مردم افغانستان را دشمن خود و دشمن پدر پدر خود و دشمن اجداد و نیاکان خود دانسته و با آنها هرگز سر سازش ندارم و کسی که با چنین یک دشمن، "دوست" باشد، هرگز "دوست" من نیست!!!! من واقعاً سر افگنده ام و خجالت میکشم، که آن آقا را پیوسته "دوست" می دانستم و برایش ارج و حرمت قایل بودم!!!!
گرچه در نظر بود که به نوشتۀ دستگیر پنجشیری زیر عنوان "بار کج شاغلی انجنیر خ. معروفی به منزل نمیرسد" ، جوابی تند و "پوچاق پران" بدهم، و با وجودی که با نشر "جعلنامه" در سایت "آریائی" ضرورت پرداختن به آن گویا منتفی گردیده ، باز هم بر چند نکتۀ نیرنگی آن میخواهم تماس بگیرم :
من این سخن دستگیر پنجشیری را باور کرده نمیتوانم ، وقتی میگوید : « ... طی هفت سال غربت غرب به مطالعه ء مقالات و نقدهای ادبی آقای انجنیر معروفی و دیگر همکاران قلمی "افغان - جرمن آنلاین توفیق و دسترسی نیافته ام ...» چون این ادعایش با سخنان دیگرش که ضمن آن مرا "هزار پیشۀ این روز گار" و "ادبیات شناس نامدار" و چه و چه و چه خوانده ، نه تنها سر نمی خورد، بلکه کذب و دروغگوئی و بی منطقی صریح دستگیر پنجشیری را برملا میسازد!!!!
دستگیر پنجشیری ادعای بالای خود را در جای دیگر نوشته اش نیز نقض میکند، وقتی مینویسد :
« ولی آقای خ. معروفی و گرداننده ء محترم " افغان جرمن آنلاین " هر چند وقت پس ، مهملاتی را جعل و به عنوان اشخاص مورد نظر خویش مطرح میکنند و به این شیوه های نا مهذبانه با استفاده از لغتنامه های معتبر زبان فارسی چاپ ایران ، جعلیات آگنده از خطاهای املایی و انشایی خود را گویا نقد و تصحیح میکند و با چنین بد آموزیها ، وقت خواننده گان و بیننده گان را برای مدتی بیهوده میکشند .»
از سطور بالا بصراحت فهمیده میشود که دستگیر پنجشیری نوشته های مرا خوانده و بسیار هم خوانده است، ورنه ادعای بالایش را چطور بتوان توجیه کرد؟؟؟؟
من به افراد ابجدنویسی نظیر دستگیر پنچشیری ، که تنها در همین جوابیه اش دهها اشتباه املائی و دستوری سراغ میگردد، اصلاً اجازت نمیدهم که از نگاه زبان دری و دستور زبان و املاء و انشاء بر نوشته هایم خرده بگیرد ، ولو که گویند ، فاکولتۀ ادبیات پوهنتون کابل را هم دیده است. شاخ کسی مثل اکادمیسین نام نهاد "دستگیر پنجشیری" میشکند و بالش می سوزد، اگر در این زمینه چیزی آدم دستور رقم بزند. چرا دهان خود را به حلوا گفتن شیرین میسازد؟؟؟ اگر "اکادمیسین" مرد میدان ــ و به گفتۀ دلگی مشر "صاحُـب" قسیم خان فهیم "سرخیل میدان" ــ است و واقعاً بر زبان دری و زبان مادری خود تا این حد که میپندارد، تسلط دارد ، برخیزد و صدها مقالۀ مرا که در آرشیف بنده در پورتال "افغان جرمن آنلاین" افتیده و قسمت معتنابهِ آنها هم با نقد ادبی زبان دری ارتباط میگیرد، از نگاه دستوری و املائی و انشائی ، مورد نقد قرار بدهد.
به اکادمیسین باید گفت که نه پورتال "افغان جرمن آنلاین"، نه همکاران درجه اولش ــ از جمله "این قلم" ــ نیاز دارند ، که دست به جعلیلات ببرند و بر اساس آن بر کسی بتازند. دشمنان افغانستان هزار و یک دلیل موجهِ خبیثه را خود در دسترس مردم گذاشته اند، تا بر ایشان تاخته شود. کارروائی های باند "خلق ــ پرچم" از زمان ظهور تا عروج بر اریکۀ قدرت و پس از آن ، آنقدر مدرک در دست میدهد که هنوز که هنوز است، به یکی از هزارش هم رسیدگی نشده است. و وقتی که چنین است، چرا کسی بیاید، جعلی بکند و بعد بر اساس آن بر منسوبان این باند تبهکار و اوباش ، بتازد؟؟؟ چنین ادعائی از یکطرف بیخردی ، بی منطقی و غبی بودن مدعی را به اثبات میرساند و در عین حال بی حیائی و دریده چشمی و دیده درائی او را. موجودیت این باند و بیشرمی و بی حیائی اخیر شان هم در داخل وطن و نیز در خارج از آن و در آغوش ممالک میزبان "امپریالیستی" ، خود دلیل کافی در دست نویسندگان ملی و وطن پرست میدهد، تا با هزار زبان بر ایشان بتازند و هفت مهرۀ پشت شان را بشکنند.
در "جعلنامه" از ترمینولوژی و کلماتی کار گرفته شده که در جوابیۀ دستگیر پنجشیری زیر عنوان "بار کج شاغلی انجنیر خ. معروفی به منزل نمیرسد" مشخصاً جلوه نماست و از همینرو حدس جعل بدرجۀ اول به طرف خود دستگیر پنجشیری و سایت مفتن "آریائی" وی میرود. خصوصاً که مراتب باصطلاح حقوقیی را که در جوابیۀ گستاخانۀ خود گنجانیده، در "جعلنامه" نیز بعینه و همانطور به چشم میخورد. این ظن وقتی قوت بیشتر می گیرد، که سایت مفتن آریائی، بعد از نشر موقفگیری من زیر عنوان "توضیح" و با وجودی که این موقفگیری را دوبار به آدرس متصدی سایت "آریائی" آقای عزیز جرئت ایمیل کردم، و بعد از محقق گشتن این نوشته به حیث "جعلنامه" ، جعلنامه را از سایت خود حذف نکردند. در حالی که آداب و تعاملات مطبوعاتی حکم میکند که با ابراز موقفگیری مدعی علیه، باید آن نوشتۀ جعلی را فوراً از سایت "آریائی" دور کرده و از "مصدوم" یعنی خلیل الله معروفی پوزش میخواستند.
و چون چنین نکردند، معلوم میگردد که خود دستگیر صاحـُــب پنجشیری و سایت مزور و فلوته باز "آریائی" ، جعلنامه را ترتیب و نشر کرده و این توطئه را مشخصاً براه انداخته اند!!!!
خوانندۀ تیزهوش علت و انگیزۀ دستگیر پنجشیری را در جعل و پخش این اکذوبه و نوشتۀ کذائی، خود در می یابد و اگر درنیافت، لطف کرده منتظر نوشته های بعدی من بماند، تا خود به شرحش بپردازم!!!!
در آخر این نوشته ، که شرح غمنامۀ یک جنایتکار بود ، چه باک دارد اگر خوانندۀ ارجمند را کمی بخندانم؟؟؟
به تاریخ 13 می 2008 خاکۀ نوشته ای را در جواب دستگیر پنجشیری ، بر سبیل و سیاق طنز یادداشت کرده بودم، که قسمتی از آنرا درینجا نقل میکنم :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
"ابجد نویس زبان مادری" و "ابجد نانویس"
چندی قبل در ستون "نظر گیری" پورتال "افغان جرمن آنلاین" طی ابراز نظریات در مورد مقالۀ آقای "غشی انگار" زیر عنوان "شهید سردار محمد داود خان او کورنی د دستگیر پنجشیری په دستور ووژل شول" ، نظری را خواندم که به حیث موقفگیری آقای دستگیر پنجشیری در برابر آن مقاله قلمداد گردیده بود. من که با وجود حرص و ولع بسیار به خواندن هر "خوب و بد" و "سره و ناسره" ، حتی یکبار هم نوشته ای را از قلم دستگیر پنجشیری نخوانده بودم، و نمیدانستم که وی الحمد لله از سواد کتبی در زبان دری برخوردار است ــ شکر به قــَدِش ــ ، به فکر اینکه بهانۀ خوبی به دست آمده تا بدین وسیله دشمنان مردم افغانستان کوفته شوند، چیزی طنزگونه به همان رقم گزندۀ آن، رقم زدم که معنون بود به "ابجدنویـس زبان مادری ــ اکادمیسین دستگیر پنچشیری".
حالا که دوستی در سایت آریائی ــ سایت خود "دستگیر پنجشیری" ــ متوجه جوابیۀ آن مختصر شده بود، لِنک مقالۀ دستگیر پنجشیری را فرستاده و من با کلیلی آن را کشودم. مقالۀ "بار کج شاغلی انجنیر خ. معروفی به منزل نمیرسد" قد برافراشت، با عکسی "اکادمیسین ــ مآبانه" و عـینکدار، عیناً به مانند "مارهای عینکی" ــ چشم بد دور!!! اولین برداشتم از نوشتۀ پر کش و فش و پر طمطراق "ابجد نانویس" دستگیر پنجشیری این بود که "اکادمیسین صاحـُب" نام خدا "بی سواد" نیست! گفتم : یا للعجب ! "اکادمیسین" مثلی که خدا و راستی "اکادمیسین" بوده و ما از دنیا بیخبران آن را به اصطلاح بچه های شوخ چشم کابلی "از بس قصی" (ساختگی) می پنداشتیم .
حدس نمیزدم که کسی با نوشتۀ منسوب به دستگیر پنجشیری خواسته است "اکادمیسین" بیگناه را که مورچه زیر پایش آزاری ندیده، زیر لت خلق خدا بیندازد. چنانکه دیدیم، از سنگ و چوب صدا برآمد و دهها نوشته از کران تا کران جهان ِ بی کران رسید که ضمن آنها دستگیر صاحـُـب پنجشیری را نوازش داده بودند. من که برای کوفتن دشمنان افغانستان و دشمنان مردم دردمند وطنم ، از هیچ فرصت و هیچ بهانه ای فروگذار نمیکنم، بهانه ای یافتم، تا آن "موسیچۀ بیگناه" و آن "مُرده چیلان" را زیر قمچین قلم گرفته و با گرزهای آتشین سر و روی "اکادمیسینی" او را سرخ و کبود بسازم. حالا باید از درستی کار خود بپرسم!!! من میگویم که ولو این کار گوئی بر یک "اشتباه" و "سوء تفاهم" هم ابتناء یافته بوده باشد، نتیجه اش اما مثبت و صد در صد قابل پذیرش است. من از نوشتۀ قبلی خویش هرگز اظهار ندامت نمیکنم، چون بر اثر نوشته ای که ظاهراً فقط "منسوب" به دستگیر صاحـُـب پنجشیری بوده، کاری صورت گرفت ، که نتیجه اش کاملاً دلخواه است؛ کاری که به اصطلاح کابلی اخ ِ دل هزاران هموطن مظلوم و غوره بدل را میگیرد.
چه خوب شد که "اکادمیسین" خود، خود را در گیر می دهد و زمینۀ تاخت و تاز را بر خود هموار می گرداند. بسیار به صرفۀ "اکادمیسین" بود ، اگر به اصطلاح درد خود را به قراری ِ "اکادمیسینانه" می خورد و آهی نمی کشد. ولی حالا که اینطور افسارگسیخته بر این قلم تازیده، سزایش را ببیند و منتظر بماند که از این سزاها و عقوبت های قلمی ، خروار خروار و تن تن و خرمن خرمن به آدرسش فرستاده شود.
در آوانی که کودک بودم می دیدم که بعض بچه های شوخ کابلی خود را خود زیر ِ لت و کوب اولیاء و بزرگان خود می انداختند. چنین بچه ها را "لت خور" و "لت پخته" میگفتند.
"لت خور" در اصطلاح کابلی به کسی گفته میشود، که همیشه لت بخورد ؛ بمانند "بودنۀ لت خور". و "لت پخته" آنست که بمقابل "لت و کوب" واکسین شده و مُعافیت پیدا کرده باشد. بچۀ "لت پخته" را هرقدر میزدی، واخ نمیگفت ، چون حساسیت خود را در برابر ضربه از دست داده بود. نشود که اکادمیسین صاحـُـب دستگیر پنجشیری نیز از همان قماش بچه ها بوده باشد ....
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سرگردانی های شخصی چندین روز گذشته باعث گردید که به دوستان نپردازم و به حساب دشمنان نرسم. اینک که سایت حقه باز "آریائی" نوشتۀ ساختگی و جعلنامه ای را بنام من نشر کرده، مجبور گردیدم که هزار کار هول و ضروری را کنار گذاشته و به حساب جنایتکار و قاتل معروف و دشمن مردم مظلوم افغانستان ــ این جاسوس دوطرفه ، که هم رپوچی "کی جی بی" بود و هم جاسوس "سی آی ای" ــ "دستگیر صاحـُـب پنجشیری" برسم. و امیدوارم که در سطور بالا حق این جنایت پیشۀ بی آزرم و "کمونست بگیل" خفته در بغل غربِ "امپریالیست" را داده و دهانش را تا کامش دریده باشم!!!!!!!!