ټول افغان څیړنیزې مقالې
تفاوت های انقلاب سفید سرطان با کودتای خونین ثور
تفاوت های انقلاب سفید سرطان و کودتای خونین ثور امروز چهل و نهمین سالگرد وقوع انقلاب سفید ۲۶ سرطان، بنیان گذاری نظام جمهوری و سقوط نظام سلطنتی فرسوده در افغانستان است. این روز بزرگ را به همه هموطنانم تبریک عرض میکنم. میدانم که کسانی هستند که نظر نیکی نسبت به انقلاب سفید سرطان ندارند و آن را نکوهش می کنند، گروهی از آن ها معتقدند که محمد داود خان با این کار زمینه وقوع کودتاهای بعدی مخصوصا کودتای منحوس ثور را مساعد کرد اما نه. بارها گفته ام که رژیم ظاهر شاه محکوم به سقوط بود، چه محمد دا
زندگینامه حضرت محمد مصطفی (ص) بخش یازدهم
زندگینامه حضرت محمد مصطفی ص بخش یازدهم یک روز پس از آنکه سپاهیان قریش و متحدان شان اردوگاه هایشان را ترک کردند پیامبر (ص) و سپاه اسلام به مدینه بازگشتند. در همان روز پیامبر فرمان داد که مسلمانان برای جنگ با بنی قریظه مهیا شوند مسلمانان هم بی درنگ آماده جنگ شدند و پیامبر پرچم را به حضرت علی سپرد [۱] و با سپاه اسلام به سوی بنی قریظه حرکت کرد. [۲] شماره سپاهیان اسلام در این جنگ سه هزار نفر بود.[۳] مسلمانان قلعه های بنی قریظه را محاصره کردند و به فرمان پیامبر، تیرانداز
زندگینامه حضرت محمد مصطفی (ص) بخش دهم
زندگینامه حضرت محمد مصطفی (ص) قسمت دهم پس از تبعید بنی نضیر از مدینه، چند تن از یهودی ها به دیدار ابوسفیان و سران دیگر قریش رفتند و با آن ها بر علیه پیامبر (ص) پیمان بستند. پس از آن غطفان و قبایل دیگر به ترغیب یهودی ها به اتحاد قریش و یهودیان برای جنگ با پیامبر )(ص) پیوستند و با سپاهی متشکل از ده هزار نفر [۱] اعم از اعراب و یهودیان به مدینه منوره لشکرکشی کردند. شماره این سپاه را بیست هزار نفر[۲] هم نوشته اند اما ده هزار نفر صحیح تر به نظر میرسد. پیامبر پس
زندگینامه حضرت محمد مصطفی (ص) بخش نهم
زندگینامه حضرت محمد مصطفی (ص) بخش نهم: در قسمت قبل دیدیم که عمرو بن امیه تنها بازمانده حادثه رجیع، در راه بازگشت به مدینه دو نفر را که پیامبر (ص) به آن ها امان داده بود، کشت و پیامبر تصمیم گرفت که خونبهای آن ها را بپردازد. پیامبر برای تهیه مبلغ لازم، به همراه حضرت ابوبکر و چند تن دیگر از یارانش به دیدار قبیله یهودی بنی نضیر، که در ناحیه غَرس مدینه و اطراف آن سکونت داشتند [۱] و از یکسو از همپیمانان پیامبر [۲] و از سوی دیگر هم پیمان قبیله بنی عامر بودند[۳]، رفت و از آن ها خواست
زندگینامه حضرت محمد مصطفی (ص) قسمت هشتم
زندگینامه حضرت محمد مصطفی (ص) بخش هشتم در قسمت قبل به آنجا رسیدیم که پیامبر (ص) و سپاه اسلام بخاطر سهل انگاری تیراندازان سپاه که مامور محافظت از تنگه احد بودند در جنگ بدر شکست خوردند. پس از پایان یافتن جنگ، دو طرف از هم جدا شدند. قریشی ها رهسپار مکه شدند و پیامبر و مسلمانان شبانگاه به مدینه بازگشتند. [۱] بامداد روز دیگر پیامبر برای آنکه قریشی ها از پیروزی شان مغرور نشوند و مسلمانان را ضعیف نپندارند با سپاهیانی که در جنگ احد شرکت کرده بودند به تعقیب قریش پرداخت.[۲] پ
پیام تسلیت و همدردی منصور با خانواده محترم جمیلی
دوست و برادر گرامی من جناب عبدالجلیل جمیلی با کمال تاثر و تاسف باخبر شدم که مسیح الله جان نوه عزیز شما دارفانی را وداع گفته است. با احترام و تمکین بر مشیت الهی، ابراز همدردی مرا پذیرا باشید. امید آنکه روح مرحوم دراین ایام گرانقدر قدر مرهون رحمت آفریدگارش گردد. از ایزد منان صبر و شکیبایی برای شما و خانواده محترم تان خواستارم. دوستدار شما شریف منصور
زندگینامه حضرت محمد مصطفی (ص) بخش هفتم
زندگینامه حضرت محمد مصطفی (ص) بخش هفتم در سومین سال هجرت، ابوسفیان و سران دیگر قریش برای گرفتن انتقام شکست بدر، با کمک بازرگانان مکه دست به تجهیز قوا برای جنگ با پیامبر (ص) زدند. سران قریش از قبایل هم پیمان خود هم بر علیه پیامبر (ص) یاری خواستند و با سپاهی نیرومند و مجهز رهسپار جنگ با رسول خدا شدند.[۱]عموی پیامبر، عباس بن عبدالمطلب نامه ای به آن حضرت نوشت و به وسیله پیکی به مدینه فرستاد و آمدن آنها را به پیامبر اطلاع داد.[۲] آن حضرت می خ
زندگینامه حضرت محمد مصطفی (ص) بخش ششم
زندگینامه حضرت محمد مصطفی (ص) قسمت ششم حدود دو ماه پس از بازگشت پیامبر (ص) به مدینه، آن حضرت با گروهی از مسلمانان برای جنگ با قریش به محلی به نام عُشیره رفت اما روسای قبیله بنی مدلج جلوی وقوع این جنگ را گرفتند و پیامبر و مسلمانان دوباره به مدینه برگشتند. [۱] پس از آن پیامبر گروهی از مسلمانان را به سرکردگی حضرت سعد بن ابی وقاص را برای تعقیب گروهی از قریشی ها که به حجاز آمده بودند، فرستاد اما آن ها پیش از رسیدن حضرت سعد، آنجا را ترک کرده بودند. بار دیگر خود آ
زندگینامه حضرت محمد مصطفی (ص) بخش پنجم
زندگینامه حضرت محمد مصطفی(ص) بخش پنجم در قسمت گذشته دیدیم که پیامبر (ص) دستور مهاجرت به مدینه را صادر کرد و مسلمانان مکه را ترک کردند و به مدینه رفتند. کسانی که مهاجرت کردند در تاریخ اسلام به نام مهاجران نامیده می شوند. این مهاجران در مدینه از حمایت مالی بی دریغ مسلمانان مدینه برخوردار بودند [۱] به همین خاطر کسانی که به این مهاجران کمک می کردند انصار (یاری کنندگان) نامیده شدند. پیامبر در مدینه به مهاجران و انصار دستور داد که با هم پیمان برادری ببندند. مسلما
زندگینامه حضرت محمد مصطفی (ص) بخش چهارم
زندگینامه حضرت محمد مصطفی (ص) قسمت چهارم قریشی ها که پس از وفات ابوطالب گستاخ تر شده بودند بیشتر بر آن حضرت سخت می گرفتند و ایشان را می آزردند. پیامبر در دهمین سال پس از بعثت مجبور شد که مکه را ترک کند و به طائف برود. آن حضرت ده روز در طائف ماند و مردم را به اسلام دعوت کرد اما نه تنها هیچکس به دعوت ایشان لبیک نگفت [۱] بلکه آن ها سخنان پیامبر را تکذیب و خود ایشان را سنگ باران کردند و آن حضرت را از آنجا بیرون کردند. [۲] حضرت محمد مصطفی ناگزیر شد که به مکه برگردد.
زندگینامه حضرت محمد مصطفی (ص) بخش سوم
زندگینامه حضرت محمد مصطفی (ص) بخش سوم پیامبر(ص) پس از بعثت شروع کرد به دعوت دیگران به اسلام اما این دعوت به صورت پنهانی انجام میشد. نخستین کسی که به رسالت پیامبر ایمان آورد و با آن حضرت نماز خواند حضرت خدیجه بود، پس از حضرت خدیجه، حضرت علی، حضرت زید بن حارثه و حضرت ابوبکر صدیق هم ایمان آوردند و مسلمان شدند. حضرت ابوبکر توانست پنج تن دیگر را هم مسلمان کند که عبارت بودند از: حضرت عثمان ابن عفان، زبیر بن عوام، عبدالرحمن بن عوف، سعد ابن ابی وقاص و طلحه ابن عبیدالله (
زندگینامه حضرت محمد مصطفی (ص) بخش دوم
زندگینامه حضرت محمد مصطفی (ص) بخش دوم در قسمت قبل به آنجا رسیدیم که عبدالمطلب پدر بزرگ حضرت محمد، پیش از وفات حضرت محمد را به پسر خود ابوطالب سپرد. ابوطالب هم حضرت محمد را خیلی دوست داشت و او را یک لحظه هم از خود جدا نمیکرد. در زمان ۱۲ سالگی حضرت محمد (ص) ابوطالب با کاروانی عازم سفر به شام بود و حضرت محمد هم از عموی خود خواست که او را هم با خود به این سفر ببرد. ابوطالب هم که تاب جدایی از آن حضرت را نداشت پذیرفت. در این سفر پیامبر با راهبی به نام بَحیرا که
زندگینامه حضرت محمد مصطفی (ص)
زندگینامه حضرت محمد مصطفی (ص) پیامبر بزرگوار اسلام حضرت محمد مصطفی (ص) در سال ۵۷۰ میلادی در مکه دیده به جهان گشود. پدر آن حضرت عبدالله پسر عبدالمطلب و مادر ایشان آمنه دختر وهب بن عبدمناف بن زهره بن کلاب بود. [۱] عبدالله پدر پیامبر بازرگان بود و زمانی که پیامبر هنوز در رحم مادر بود عبدالله برای بازرگانی به سوریه و غزه رفت و هنگام بازگشت در مدینه بیمار و بستری شد. وی در مدینه درگذشت و او را در همانجا دفن کردند. عبدالله در هنگام مرگ ۲۵ سال سن داشت. [۲] سالی که پیامبر
مختصری درباره فرقه اسماعیلیه (قسمت دوم)
مختصری درباره فرقه اسماعیلیه ( قسمت دوم) در قسمت قبل چگونگی پیدایش فرقه اسماعیلیه را بررسی کردیم و به دوران خلافت المستنصر بالله رسیدیم. پس از درگذشت المستنصر بالله دوران طلایی این سلسله هم به پایان رسید و فصل زوال فاطمیان و از هم گسستگی اسماعیلیان فرا رسید. پس از مرگ مستنصر فرزندش ابو القاسم احمد (المستعلی بالله) به خلافت رسید، ابوالقاسم فرزند ارشد مستنصر نبود و بخشی از اسماعیلیان هم با این کار مخالف بودند زیرا آنها نزار پسر دیگر مستنصر را شایسته جانشینی پدر میدانستند و میگفتند که م
مختصری درباره فرقه اسماعیلیه (قسمت اول)
مختصری درباره فرقه اسماعیلیه (قسمت اول) فرقه اسماعیلیه (که آن را به نام فرقه باطنیه* هم میشناسند) یکی از فرقه های متعدد اسلام (شاخه تشیع) است که زمان به وجود آمدن آن مترادف است با شهادت حضرت جعفر صادق (رض). حضرت جعفر یکی از نوادگان پیامبر اسلام (ص) و امام ششم شیعیان بود. وی پسر ارشد خود اسماعیل را به عنوان جانشین خود تعیین کرده بود [۱] اما اسماعیل در زمان حیات پدر درگذشت. [۲] مدتی بعد حضرت صادق در مدینه توسط منصور دوانیقی خلیفه عباسی مسموم شد و به شهادت رسید. پس از شهادت حضرت جعفر
جنگ نهروان
جنگ نهروان: این جنگ در دوران خلافت حضرت علی (رض) میان ایشان و گروه تندرو و تازه تشکیل »خوارج« رخ داد. محل وقوع این جنگ رودی به نام »نهروان« در چهار فرسنگی بغداد بود. [۱] حضرت علی در این جنگ سپاه خوارج را تار و مار کرد به گونه ای که به استثنای چند نفر مابقی خوارج همه کشته و زخمی شدند. خوارج در ابتدا جز پیروان و یاران حضرت علی به شمار میرفتند اما در هنگام جنگ »صفین« (جنگی که حضرت علی و مردم شام به رهبری حضرت معاویه رخ داد) که حضرت علی بخاطر پافشاری یارانش قضیه حکمیت را پذیرفت خوار
زندگینامه حکیم ناصر خسرو بلخی (قسمت چهارم)
زندگینامه حکیم ناصر خسرو بلخی (قسمت چهارم) در قسمت قبل گفتیم که ناصر خسرو در یمگان زندگی سختی داشت و از تنهایی و بی کسی رنج میبرد. ناگفته نباید گذاشت که اگرچه تحمل غم غربت و تنهایی و دوری از دوستان و خانمان بر ناصر خسرو دشوار بوده اما چنان که می نماید او غم دیگری هم داشته است و آن اینکه دشمنانش تنها به جرم عقیده اش بر او سخت می گرفته اند و با دزدان و میگساران کاری نداشته اند: من به یمگان به بیم و خوار و به جرمایمن اند آنکه دزد و میخوارند [۱] در بلخ ایمن اند ز
زندگینامه حکیم ناصر خسرو بلخی (قسمت سوم)
زندگینامه حکیم ناصر خسرو بلخی(قسمت سوم) در قسمت قبل دیدیم که ناصر خسرو بخاطر خطراتی که او را تهدید میکرد به یمگان پناهنده شد. اما سوالی که پیش می آید این است که چرا خسرو از میان تمام شهرهای خراسان، بدخشان و دره یمگان را انتخاب کرده بود؟ پاسخ این سوال را باید در اشعار خود خسرو جست، خسرو در یکی از بیت های دیوان اشعارش به صراحت میگوید که او جز یمگان جای دیگری برای رفتن نداشته و تنها در یمگان احساس امنیت میکرده است : جز که یمگان نرهانید مرا زینهاعدل باراد بر این شهر زمی
زندگینامه حکیم ناصر خسرو بلخی (قسمت دوم)
زندگینامه حکیم ناصر خسرو بلخی (بخش دوم) در قسمت قبل به آنجا رسیدیم که ناصر خسرو پس از دیدن آن خواب معروفش، به سفر رفت. او در این سفر جدا از آنکه ۴ بار مراسم حج را انجام داد بخش های مختلفی از جهان را دید و به شهرها و کشورهای مختلفی سفر کرد. یکی از کشورهایی که ناصر خسرو در این سفر از آنها دیدن کرد مصر بود، در آن زمان فاطمیان اسماعیلی بر مصر حکومت می کردند. فاطمیان که آن ها را عبیدیان هم مینامند در سال ۹۰۹ میلادی دولتی در شمال آفریقا تاسیس کردند و خلفای فاطمی اسماعیلی مذهب
زندگینامه حکیم ناصر خسرو بلخی (قسمت اول)
زندگینامه حکیم ناصر خسرو بلخی (قسمت اول) ابومعین الدین ناصر پسر خسرو قبادیانی المروزی شاعر، ادیب، فیلسوف و جهانگرد مشهور بلخی در سال ۳۹۶ هجری قمری در روستایی به نام قبادیان دیده به جهان گشود. در مورد اینکه این روستا دقیقا در کجا واقع بوده است تردیدهایی وجود دارد. خود وی در سفرنامه اش تنها یک بار از قبادیان نام میبرد اما متاسفانه اطلاعاتی در مورد آن نمیدهد. تاریخ نگاران شوروی بدین باورند که او در شهرک قبادیان تاجیکستان [واقع در ۱۵۰ کیلومتری بلخ] به دنیا آمده است اما ملک الشعرا استاد خ
جنگ مهماندوست
جنگ مهماندوست: این جنگ که یکی از مهمترین و تاثیر گذار ترین جنگ های زندگی شاه اشرف افغان بود در نزدیکی رود کوچک مهماندوست میان او و سپهسالار سپاه ایران، نادر افشار [بعدها نادرشاه] رخ داد. به این خاطر این جنگ را مهم میدانیم که شاه اشرف در این جنگ شکست خورد و تعداد زیادی از سربازان سواره نظام که بهترین نیروهای سپاه او را تشکیل میدادند کشته شدند و بخشی از سپاهیان او هم به اسارت درآمدند و همچنان اشرف در این جنگ توپخانه اش، که یکی از کلیدی ترین نیازهای او برای پیروزی در نبردها
سرگذشت ذوالفقار خان درانی (قسمت سوم)
سرگذشت ذوالفقار خان درانی (قسمت سوم) در قسمت قبل گفتیم که نادر هرات را محاصره کرد. او پس از آنکه خیالش از بابت قطع رابطه هرات با خارج راحت شد امام وردی خان را با ۸ هزار سرباز و توپخانه ای مشتمل بر چند توپ بزرگ و ۵۰ توپ زنبورک مامور تسخیر فراه کرد. [۱] و به او فرمان داد که پیش از حمله به شهر منتظر رسیدن ابراهیم افشار، برادر نادر بماند و فرماندهان مطابق باصلاح دید او عمل کنند. [۲]ذوالفقار خان هم که از تصمیم نادر برای حمله به فراه آگاه شده بود، در نیمه شبی علیمردان خان برادر خود
سرگذشت ذوالفقار خان درانی (قسمت دوم)
در قسمت قبل نگاهی گذرا انداختیم به مراحل نخست زندگانی نظامی، سیاسی ذوالفقار خان و تا آنجا پیش رفتیم که شاه حسین تصمیم گرفت که سپاهی را تحت فرماندهی سیدال خان ناصری به کمک ذوالفقار خان بفرستد. نادرشاه برای آنکه جلو اعزام سیدال خان و نیروهایش به هرات را بگیرد به عبدالله خان حکمران بلوچستان فرمان داد که از جنوب به قندهار حمله کند. اما عبدالله خان که مشغول نبرد دیگری بود نتوانست این دستور را اجرا کند و این نیروها چنان که خواهیم دید به هرات رسیدند. [۱]نادر در سال ۱۷۳۱ پس از بسیج سپاه و تهیه تج
سرگذشت ذوالفقار خان درانی (قسمت اول)
ذوالفقار خان درانی پسر زمان خان درانی (یکی از سران قوم ابدالی) و برادر اعلیحضرت احمدشاه درانی (بنیان گذار سلسله درانی) بود. پدر ذوالفقار خان، زمان خان، پسر دولت خان، عبدالله خان سدوزایی حکمران هرات را کنار زده و خودش جای او را گرفته بود. (مدتی بعد عبدالله خان به طرز مشکوکی درگذشت و احتمال میرود که زمان خان پس از برکناری عبدالله خان فرمان مرگ او را هم صادر کرده باشد. [۱]پس از زمان خان، محمد خان درانی به جای او زمام امور هرات را به دست گرفت. وی به شهر مشهد مقدس لشکر کشید و چهار ماه آن را م
همبستگی تنها راه عبور از بحران هاست
به نام خداوند بخشنده و مهربان گر افغانیم و گر ترک و تتاریم چمن زادیم و ازیک شاخساریمتمیز رنگ و بو بر ما حرام است که ما پرورده ی یک نو بهاریم. (علامه اقبال لاهوری با اندکی تغییر) مانند خیلی از ملت های دیگر، ما هم ملتی هستیم متشکل از اقوام متعدد، ملتی که به پیروزی های نیاکانش می بالد اما از یاد برده است که آنها، این پیروزی ها را با اتحاد ناگسستنی شان کسب کردند. ما با این اتحاد مقدس بود که در برابر مهاجمان مختلف ایستاد