قبل از اينکه در رابطه به ژانرهاى تبليغى ادبى طور مشرح و همه جانبه مطالبى عرضه گردد، ناگزير بايد به گونۀ مقدمه در باب تبليغ که خاصۀ ژورناليزم است و به همين ترتيب در رابطه به صنايع ادبى که ارتباط مستقيم به ادبيات دارد، معلوماتى ارايه گردد.
چنانچه ميدانيم و قسمى که از عنوان پيداست، ژانرهاى تبليغى ادبى؛ آميزه يى از ژورناليزم و ادبيات است. درينجا سوال خلق ميشود که تبليغ چيست؟ در جواب بايد گفت که وسيلۀ تاثير سياسى بالاى توده هاى وسيعى از مردم از طريق تدوير ميتنگ ها، ايراد سخنرانى ها، چاپ جرايد، روزنامه ها و مجلات، راديو، تلويزيون و سينما و يا به عبارۀ ساده تر، تبليغ؛ عبارت از تنوير اذهان عامه توسط وسايلى که فوقاً تذکر داده شد.
گاهى ديده ميشود که بسيارى تبليغ و پروپاگندهاى مترادف با هم ذکر مى نمايند که گويا هر دو داراى يک معنا و مفهوم است، در حاليکه همه ميدانيم پروپاگند عبارت از: توضيح و اشاعۀ نظريات و افکار سياسى و فلسفى براى صنف يا قشرى از افراد جامعه است، اما در مقايسه با تبليغ، ژرف تر، عميق تر و همه جانبه تر. پروپاگند را ميتوان در زبان خود "ترويج" ترجمه کرد.
قابل ذکر است که وسايل ترويج با تبليغ فرق دارد، به اين مفهوم که ترويج ميتواند توسط سخنرانى ها، چاپ کتب و رساله ها، چاپ مجله ها و اوراق منفرد صورت گيرد.
همچنان ناگفته نبايد گذاشت که در ارتباط به صنايع ادبى نيز سخنانى به گونۀ مقدمه و خيلى ها مختصر ذکر گردد. پس بيائيد ببينيم، صنايع ادبى يعنى چه؟ در جواب بايد گفت که هرآنچه باعث زيبايى کلام ميگردد، صنايع ادبى است. صنايع ادبي به دو دسته تقسيم شده است:
۱- صنايع لفظى: آنست که زيبايى کلام در لفظ است. به اين مفهوم که هرگاه معنا را حفظ کنيم و لفظ را تغيير دهيم، به زيبايى کلام صدمه وارد گردد؛ مثال در نثر مسجع: "علم چشمه ايست زاينده، دولتيست پاينده". حالا اگر به جاي "زاينده"، "بوجود آورنده" و به جاي "پاينده" کليمۀ "جاويدان" را ذکر نمائيم، زيبايي کلام از بين مي رود.
۲- صنايع معنوى: آنست که زيبايى کلام در معنا است نه در لفظ؛ يعنى اگر معنا را حفظ کنيم و لفظ را تغيير دهيم زيبايى کلام از بين نرود. در اينجا به گونۀ مثال تمام گفتار بزرگان و دانشمندان از زبان ها و فرهنگ هاى مختلف ميتوان ذکر گردد. واضح است که صنايع ادبى زياد ميباشند، اما ما در اينجا از تشبيه، استعاره، و تجنيس ذکر مى نمائيم؛ زيرا مورد استفادۀ بيشتر قرار ميگيرند.
تشبيه: در لغت همانند کردن را گويند و عبارت از صنعت ادبيست که چيزى را به چيز ديگرى هم مانند کنند، آنچه که تشبيه ميشود "مشبه" و آنچه که به ان تشبيه ميشود "مشبه به" ناميده ميشود و صفت مشترک ميان اين دو را وجه شبه نامند. به گونۀ مثال: قد رحيم الله سرو را مانند است. درينجا "رحيم الله" مشبه و "سرو" مشبه به و "بلندي قامت" وجه شبه است.
استعاره: در لغت به معناى به عاريه گرفتن است و در حقيقت تشبيهى است اختصار شده که از مشبه و مشبه به فقط يکى آن ذکر ميشود و گوينده ادعا ميکند که مشبه از جنس مشبه به است؛ به گونۀ مثال: سرو امد.
کنايه: هرگاه غير از معناى حقيقى کليمه براى معناى ديگرى استعمال گردد؛ کنايه است.
تجنيس: عبارت از کلماتى است که از نگاه ساختار املايى و خوانش يکسان باشند ولى در معنا فرق داشته باشند؛ مثال: آن يکى شير است که آدم ميخـورد وان دگـر شير است که آدم ميخورد.
لحظـه: اصلاً کلمۀ عربى است که به معناى نگريستن از گوشۀ چشم، و چشم بهم زدن ميباشد که لحظات جمع ان است؛ اما درينجا هدف از لحظه عبارت از يک ژانر مشخص تبليغى – ادبى ژورناليستيكى ميباشد. وظيفۀ ژانر لحظه آنست که در بارۀ زنده گى يا کار يک فرد يا گروهى از اشخاص و افراد معلومات ارائه کند. چون لحظه يک ژانر تبليغى - ادبى است؛ بناءً محتواى آن کلاً اطلاعى نبوده، بلکه با عبارت زيباى ادبى ارائه ميگردد.
خصوصيت مشخص لحظه آنست که زنده گى و خاطرۀ متبارز شخص را ترسيم و تصوير مينمايد. همچنان قابل تذکر است که لحظه؛ جهان معنوى و روان قهرمان را بدون عبارت توضيحى مزيد به خواننده گان پيشکش مينمايد. همچنان لحظه نويس نه تنها سيماى ظاهرى قهرمان را، بلکه محيط واقعه و زمان واقعه را نيزترسيم و تصويرمينمايد. به همين ترتيب در لحظه نه تنها شجاعت، بردبارى، از خودگذرى، برترى و صداقت در مسلک و وظيفۀ قهرمان، بلکه ساير صفاتى که در رشد معنوى شخصيت قهرمان رول دارد، متبارز ميسازد.
واضح است که در زنده گى فردى هر شخص وقايع فراموش نا شدنى زيادى به وقوع مى پيوندد که ممکن براى خود فرد از اهميت زيادى برخوردار باشد، ولى در لحظه همۀ اين وقايع گنجانيده نميشود، فقط آن وقايعى ذکر ميگردد که نادر بوده و از اهميت اجتماعى برخوردار باشد. به همين ترتيب خصوصيت ديگر لحظه؛ اينست که سرعت در نشر آن بايد در نظر گرفته شود؛ يعنى همينکه سوژه انتخاب شد فورى به جمع آورى مواد اقدام شده، به تهيۀ لحظه کوشش شود و جهت نشر آماده گردد.
با در نظرداشت آنچه گفته آمديم، صحبت هاى خود را جمع بندى نمائيم؛ به اين نتيجه ميرسيم که لحظه يک ژانر ژورنالستيك بوده، بر مبناى ارقام و حقايق استوار است. قهرمان آن واقعى بوده، ترسيم و تصوير در آن شکل عينى و عادى را نداشته، بلکه با استفاده از صنايع ادبى زينت مى يابد. همچنان بايد گفت که در لحظه ميتوان از تخيل، کار گرفت؛ اما نه در انعکاس ارقام و حقايق، بلکه در تکميل فکرى که قرار است بر اساس آن، لحظه را نوشت.
همه ميدانيم که تخيل در روزنامه نگارى در خدمت بازتاب واقعيت قرار دارد. تخيل در ژورناليزم و مخصوصاً ژانر هاى تبليغى – ادبى تخيل مجاز بوده و از آن در پيوند صحنه ها استفاده ميشود. همانگونه که در هنر تياتر و سينما از "کريم" يا مکياژ استفاده ميشود يا به همان ترتيبيکه در فلم از موسيقى استفاده ميشود.
مشابهت ها و تفاوتهای لحظه با ساير ژانرهای ژورناليستيك
واضح است که لحظه با ساير ژانرهای ژورناليستيك، مشابهت ها و تفاوتهايی دارد؛ مشابهت لحظه با خبر در اينست که هر دو از حقيقت نو، اطلاع ميدهند؛ اما فرق لحظه با خبر در اينست که: خبر و بيان دانشمندان ژورناليزم نقل ساده، عينی و خالص واقعه است؛ در حاليکه لحظه، بر اساس صنايع ادبی و آرايش و پيرايش ادبی نوشته شده و در آن ترسيم و تصوير صورت می گيرد.
لحظه، با ژانر اطلاعی راپورتاژ يا گزارش، بسشتر مشابهت دارد؛ زيرا در هر دو ترسيم و تصوير وجود داشته، از صنايع ادبی استفاده ميشود، ولی فرق لحظه با راپورتاژ در اينست که: لحظه؛ در رابطه با شخص نوشته می شود و راپورتاژ؛ در رابطه به واقعه.
مشابهت لحظه با اوچرک از همه بيشتر است. حتی عده يی از دانشمندان ژورناليزم، لحظه را يک نوعی از اوچرک می دانند؛ زيرا از همه جهات لحظه و اوچرک يکسانی دارند. تنها فرق ميان اين دو اينست که: لحظه؛ يک لحظۀ زنده گی يا نهايتاً دو لحظۀ زنده گی قهرمان را در بر می گيرد؛ در حاليکه اوچرک يا حماسۀ قهرمان واقعی؛ بيشتر از دو لحظۀ زنده گی قهرمان را در بر می گيرد.
لحظه با داستان هم مشابهت های زيادی دارد؛ شيوۀ بيان هردو، ترسيم و تصوير در هر دو و استفاده ازصنايع ادبی در لحظه و داستان يکسان است، اما فرق عمده در بين اين دو اينست که: داستان؛ کلاً تراوش ذهنی نويسنده بوده، متکی به تخيل نويسنده ، هستی می يابد؛ در حاليکه لحظه؛ بر اساس ارقام و حقايق استوار بوده، اندکی هم ازآن عدول نمی نمايد.
مختصری پيرامون تاريخچۀ ژانرهای تبليغی – ادبی در افغانستان
به صورت مشخص و واضح، ژانر های تبليغی – ادبی؛ يعنی لحظه و اوچرک، بعد از حاکميت حزب دموکراتيک خلق افغانستان، در مطبوعات کشور عرض وجود نمود. حزب دموکراتيک خلق افغانستان، جهت تشويق و دفاع از حاکميت خويش در چارچوب ژانرهای تبليغی – ادبی، آنانی را که به دفاع مسلحانه از حاکميت آن حزب، می پرداختند، تعريف و توصيف می نمودند. در همين زمان است که برای اولين بار مجموعه يی از اوچرک؛ زير نام "بابه توره"، توسط "ببرک احساس" نوشته شد و روزنامۀ "پراوادا"؛ ارگان نشراتی حزب کمونيست شوروی سابق، از همين مجموعه، طی مقاله يی تحت عنوان "تولد اوچرک در مطبوعات افغانستان" یاد آور شد.
البته، قابل يادآوريست که عناصر ژانرهای تبليغی – ادبی، از سالها قبل در نوشته های نويسنده گان ما، که از طريق مطبوعات بازتاب يافته است، وجود داشته است؛ زيرا آنها می دانستند که با اين شيوۀ بيان، می توان گيرنده گان و. ا. هـ. را تحت تاثير قرار داد؛ چنانچه: در زمان سلطنت محمد ظاهرشاه، جريدۀ "لمر"، نوشته يی را در بارۀ کلينر بس مسافر بری که جان خود را فدا کرد و نگذاشت تا بس با مسافرين آن در دره سقوط نمايد، نوشت؛ که اين نوشته، کاملاً با ژانر لحظه مشابهت دارد.
نا گفته نبايد گذاشت که ژانر های تبليغی – ادبی، منوط و مربوط به کدام حزب خاص و ايديالوژی خاص نيست؛ فقط يک ژانر مشخص ژورناليستيک است که  ميتوان از آن ، برای گرفتن سرمشق و يا عبرت، در و. ا. هـ. استفاده کرد.
انواع لحظه
لحظه به سه ۳ نوع تقسيم شده است:
۱- لحظۀ پورتريتی
۲- لحظۀ پرابلماتيک
۳- لحظۀ ادبی
لحظۀ پورتريتی: در اين نوع لحظه قبل از همه سيمای معنوی و ظاهری قهرمان ترسيم و تصوير شده و اولتر از همه برجسته گی شخص در مرام و مسلکش ترسيم و تصوير می گردد. همچنان در لحظۀ پورتريتی، ساير جهاتی که به تبارز شخصيت معنوی قهرمان می افزايد نيز باز تاب داده ميشود.
لحظۀ پرابلماتيک: در اين نوع لحظه حتمی حل يک پرابلم حاد اجتماعی انعکاس داده ميشود. هر چند در اين لحظه کار در درجۀ اول قرار دارد، ولی اين گپ به اين مفهوم نيست که شخصيت شخص در درجۀ دوم قرار گيرد. از لحظه های پرابلماتيک نه تنها در بارۀ يک شخص، بلکه در بارۀ گروهی از اشخاص و افراد که در يک پرابلم حاد اجتماعی نقش داشته اند، ترسيم و تصوير صورت می گيرد، ولی يک شخص در اين نوع لحظه ها منحيث قهرمان اصلی و مرکزی مد نظر گرفته می شود.
لحظۀ ادبی: در حقيقت قهرمان لحظۀ ادبی خود نويسندۀ لحظه است. به اين مفهوم که نويسنده، خواستها، آرزوها، اميال و برداشتهای خود را از محيط و ماحول خويش با در نظرداشت خصوصيت کلی لحظه انعکاس ميدهد.
مراحل تهيۀ لحظه
۱- انتخاب سوژه: چنانچه قبلاً نيز تذکر رفته است، سنگپايۀ بنای لحظه را سوژه تشکيل ميدهد و به همين ترتيب هر لحظه عمدتاً پيرامون يک شخص و يک موضوع نوشته می شود. پس اگر سوژه و موضوع لحظه قبلاً تعيين نگردد، لحظه به يک شرح حال و يک بيوگرافی خشک تبديل ميشود. پس بايد در قدم اول برای نوشتن لحظه، سوژه انتخاب شود؛ قسمی که ميدانيم، سوژه يی که دارای اهميت اجتماعی باشد؛ به گونۀ مثال: هرگاه ما ميخواهيم در مورد نقاشی، فرضاً بنام "احمد" لحظه يی بنويسيم، اولتر از همه از خود بپرسيم که چرا در ميان اينقدر نقاشان "احمد" را منحيث قهرمان لحظه انتخاب کرده ايم. بناءً "احمد" بايد عملی را انجام داده باشد که نسبت به ساير نقاشان برتری داشته باشد؛ زيرا از نگاه استعداد در نقاشی، ممکن نقاشان ديگر نيز همسطح "احمد" باشد.
۲- پرورش سوژه: زمانی که سوژه انتخاب شد، بايد سوژه به مشغوليت ذهنی نويسندۀ لحظه مبدل شود؛ به اين معنا که، چه در هنگام کار، چه در موقع استراحت و حتی در هنگام صرف غذا به سوژه فکر نمايد. در اينجا بايد از خود بپرسد که با کيها تماس گيرد؟ به کدام منابع و آرشيف ها جهت کسب معلومات در مورد قهرمان با سوژۀ لحظه سر زند؟ و با کدام همکاران ژورناليست خود جهت نوشتن لحظه مشوره نمايد؟ اينها همه مسايلی اند که سوژه را به اصطلاح به پختگی می رساند.
۳- گفتگو با اطرافيان: لحظه نويس به خاطری که قهرمان خود را عميقاً بشناسد و معلومات کافی در بارۀ او بدست آورد، ناگزير بايد با اقارب، دوستان، اعضای خانواده و نزديکان قهرمان خود صحبت نموده به معلومات خود در مورد قهرمان لحظه بيافزايد. تجربه نشان داده است که با صحبت با اطرافيان قهرمان معلوماتی به دست می آيد که نمی شود، آنرا با گفتگو با خود قهرمان بدست آورند؛ مخصوصاً مسايل مربوط به اخلاقيات و اعتقادات.
۴- مصاحبه با خود شخص: واضح است که لحظه نويس جهت تکميل معلومات خود در بارۀ قهرمان لحظه با خود قهرمان نيز مصاحبه می نمايد و نظر به معلوماتی که طی مراحل قبلی در بارۀ قهرمان بدست آورده است، ميتواند سوالاتی مناسب و دقيق را از وی بپرسد. بهتر است اين مصاحبه رو در رو و مستقيم صورت گيرد. همچنان ايجاب مينمايد که روحيۀ حرفوی مصاحبه از ابتدأ تا انتهأ حفظ شده، فضای دوستانه برهم نخورد.
اوچرک:
يک کلمه روسى بوده که از نگاه لغوى به معنى تصوير توصيفى و تبليغ است. کلمه ايکه ميتواند در زبان ما آفاده کننده معنى اوچرک باشد وجود ندارد. اما: ((داستان واقعى))، ((سيماى قهرمان واقعى))، ((حماسه واقعى)) تا اندازه ايکه ميتواند معنى اوچرک را آفاده کند. در زبانهاى اروپايى Skitch و ((Essay))  مفهوم اوچرک راميرساند .
مؤلفان اصطلاحات ادبيات شناسى نوشته اند: اوچرک يکى از گونه هاى آثار حماسى بوده که از ديگر آثار آن مانند رومان و داستان که حوادث و اشخاص واقعى در اوچرک به کار ميرود .
از نظر ژورناليزم اوچرک ژانر است توصيفى، تبليغى که محتوا آن شامل تو صيف بزرگترين دست آورد ها پيروزيها، توصيف انسان بحيث زيکترين موجود با تمام پيچيده گى هاى درونى اش ، شرح مناظر گوناگون طبيعت، برسى و ارزيابى پرابلمهاى زندگى. در اوچرک همه مسائل و موضوعات بازتاب نمى يابد تنها موضوعات ذکر ميگردد که تيپيک بوده، و داراى ارزش اجتماعى سياسى باشد .
استفاده از تخيل در اوچرک فقط و فقط براى پيوند لحظها و براى تکميل فکر که اوچرک به اساس آن استوار است استفاده ميشود. اوچرک نويس نميتواند بخاطر زيبايى کلام خود اندکترين تحريفى را در ارايه ارقام و حقايق ترکيب شود.
همانگونه که ميتوانيم فرق اوچرک با داستان همان که داستان کﻻً  تخيلي بوده اما اوچرک واقعى از طرف ديگر در داستان نويسنده بيشتر به بيان جزئيات امکان پذير نيست. جنبۀ ديگريکه در اوچرک بايد مدنظر گرفته شود خصوصيت مقايسوى آنست به اين مفهوم که اوچرک نويس نظر به چگونگى موضوع موجود را با موضوع مشابه که در مقاسيه ميگردد به گونه مثال هر گاه ما اوچرک در بارۀ شخص بنويسيم که در اثر تمين امنيت قهرماني هاى را انجام داده است، ميتوانيم چگونگى مسائل امنيتى موجود را با واضع امنيتى چار پنج سال قبل مقايسه نمايم پس گفته ميتوانيم که اوچرک آئينه است که نه تنها امروز بلکه گذشته را نيز آشکار مسازد .
عده از دانشمندان ژورناليزم اوچرک را به مصابه طرح نخستين رومان ميدانند و ميگويند که اوچرک با موجوديت رومان که بعداً بالاى آن نوشته ميشود به پختگى ميرسد، اما حقيقت چنين نيست .اوچرک خود يک ژانر مشخص و مستقل ژورناليستيک بوده و به پختگى رسيده است گاهى اتفاق افتاده است که رومان نويسان از اوچرکهاى نشر شده الهام گرفته و يا سوژه هاى آنرا در رومان خود به گونه ديگر و به رنگ ديگر بازتاب داده است، که اين مسئله نميتوانند دال بر دلالت اوچرک بحيث طرح نخستين رومان کند. رومان داستان بلند است که عمداً چند دهه زندگى انسانها رابه گونه ادبى در قالب داستان بازگو ميکند.
مختصر پيرامون تاريخ پيدايش اوچرک:
براى نخستين بار مطبوعات اروپا مخصوصاً مطبوعات اروپا غربى شاهد پيدايش اوچرک بوده است. طور مشخص مجلۀ بالتون (١٧١١_ ١٧٠٧) و مجله وزرى تيل (١٧١١_ ١٧١٤) نوشتهاى را به نشررسانده اند که با اوچرک شباهت دارند.
درقرن هجده ميلادى يک تعداد نويسندگان فرانسوى بالزاک، ورتيف، ميرسيه و برتين آثار را با وجود آورده اند که اوچرک ميباشند، مخصوصاً ميرسيه زير عنوان ((مناظر پاريس)) کتاب دارد که از ارزش اجتماعى برزگ برخوردار بوده و کلاً به اوچرک شباهت دارد و به همين ترتيب بالزاک نويسنده فرانسوى قبل از اثر مشهور اش ((کميدى انسانى)) تمام نوشته هاى وى مشابه به اوچرک هست. همچنان در آلمان نويسنده گان، مانند: فاستر و ريتمين آثارى دارند اوچرک گونه .
در انگلستان چارتستهابخاطر تبليغ نظريات و افکار خود اوچرک به پيمانه وسيع استفاده کرده اند. در روسيه قبل از سال ١٩١٧ م (انقلاب بلشويک) از اوچرک بخاطر پياده کردن مسائل اخلاقى و اجتماعى استفاده ميشود .
انواع اوچرک: در حقيقت امر چگونگى حادثه به موقف قهرمان آن در قبال اين حادثه تعين کننده نوعيت اوچرک ميباشد به اين اساس اوچرک را به سه نوعه ذيل تقسيم مينمايند:
۱- اوچرک پورتريتى: در اين نوعه اوچرک سيماى شخص جهان درونى به کرکتر او در درجۀ اول قرار ميگردد. نويسنده اوچرک در پرتواين عناصر وقايع را که شخص در آن رول و يا نقش بارز داشته و واقعه داراى اهميت اجتماعى باشد. در اوچرک پورتريتى افزو ن بر ترسيم و تصوير و معرفى سيماى درونى قهرمان نيز تا حد امکان ميپذيرد. در اوچرک پورتريتى براى آنکه چهره شخص به طور مطلوب مجسم ساخته شود. نويسنده از امکانات بديعى (مواد که در ادبيات بديعى هنگام ترسيم چهره ها قهرمان در داستان به کار برده ميشود) استفاده ميکند .
۲- اوچرک پرابلماتيک : مهمترين خصوصيت اين نوعه اوچرک آنست که در درجۀ اول نه سيماى شخص را بلکه کار او را ترسيم ميکند. يعنى خبرنگار ضمن توضيح يک کار و نقش شخص يا اشخاصيکه در اين کار اشترا ک کرده اند به خوانندگان روشن ميسازد. هدف اين نوعه اوچرک نشان دادن جنبه هاى ميباشد که حل مسائل مورد استفاده قرار مى گيرد.
۳- اوچرک سفرى: خصوصيت اين نوعه اوچرک آنست که در آن خود نويسنده به عقيده وى بحيث قهرمان و اهداف اساسى اوچرک قرار ميگيرد. در اوچرک سفرى از ديدنى ها، شنيدنى ها، نگارنده حکايت ميشود. به اين ترتيب اوچرک سفرى به سفرنامه خيلى شباهت دارد. ليکن فرق سفرنامه با اوچرک در اين است که در سفرنامه نويسنده تمام چيزهاى را که ديده و تمام کارهائيکه را که در خلال سفر خود انجام داده است ، بطور مسلسل و مفصل حکايت ميکند .
سفرنامه ناصر خسرو بهترين مثال اين نوعه ميباشد، ليکن در اوچرک سفرى خبرنگار از مجموع چيزها و وقايع ديده و شنيده تنها آنهايى را انتخاب و تصوير مينمايد که هدف ضرورى و مهم را برآورده سازد. و هم ميتواند از ساير موضوعات سفر خود اوچرکهاى ديگر بنويسد، از چند اوچرک سفرى که پيرامون خاطرات سفر يک شخص نوشته شده باشد ميتوانيم سفرنامه بجود آورده، در اوچرک سفرى نيز از وسايل تصوير ادبى بيشتر استفاده کرد.
اهميت اطلاعى و تربيوى اوچرک: اوچرک يگانه ژانريست که گذشته زمان از اهميت آن نمى کاهد، اگر خبر نهايتاً يک شب اهميت خود را حفظ نموده و کهنه ميشود زيرا آنچه راکه انعکاس ميدهد، موفتى نيست اوچرک يک بعد از بر‌حه هاى زمان را برملا ميسازد. بنا بر اين اوچرک ميتواند مدتها اعتبار خود را حفظ نمايد. در رابطه اهميت تربيوى اوچرک افزون براينکه سطح دانش را بلند ميبرد تربيه نيز مينمايد.
زبان اوچرک: دانشمندان گفته اند، سلاح نويسنده و ژورناليست در اوچرک بيان آنست: بناً از اين سلاح هدفمندانه بايد استفاده شود زبان اوچرک بايد رنگين، پرتاثير و در عين حال ساده و عارى از تکلف باشد .نويسنده اوچرک بايد بتواند معانى بزرگ را در جملات کوتاه و مختصر بگنجاند، زبان اوچرک بايد زبان ادبى روز باشد، بهمين ترتيب بر نويسنده اوچرک قهرمان اوچرک خصلت قشرى، محلى و وظيفوى او را در نظر گيرد و به شيوه بازتاب دهد، تا گيرنده گان اوچرک ما درک آن دريابد که قهرمان اوچرک مربوط کدام قشر است .