د لوی، مهربان او بخښونکي خدای په نامه

اگر حاشا مي كنيم، آزرده نشوند!

مصطفی «عمرزی» 15.12.2016 13:23

 سهم پشتون هاي افغانستان با احياي سرزمين ما و رونق دوباره ي مركزيت ها و بالاخره آن چه كه كشور ما را جزو مقال حاكميت ها، بين المللي كرد، نه قابل انكار است و نه قابل چشم پوشي. اين كه اين ايجاد با نام هاي افغان و افغانستان، اينك حقيقت ماست و نسبت به هر ايستگاه تاريخ افغانستان، مستند است و ارزش دارد، چه بخواهند و چه نخواهند، مُهر جهاني نيز خورده است. چنان چه نوشته ام، كساني در زمان حال و در روزگاري كه تضمين هستي و بقاي انسان در جايي كه نيازمند رفاه ست، مولفه ها و اجندا هايی مي خواهد كه هركدام پيوسته با تفكر ملي، عنصر اقتصادی و آزادي هاي مبتني بر فرهنگ ها و تجربه ي بيرون شده از ميان انديشه ها و كردار جوامع را مي سازد، خود را براي تعلق خاطر و بدتر از همه انحصارات و گرايش هايی منزوي مي كنند كه درونكاوي ماهيت تفكر آنان، به شگفتي به علاقه ي شان براي بازي با سرنوشت ديگران بر مي خورد و اين گرايش نادرست، بي هيچ مستند تاريخي و دليل منطقي، توام در ادبيات و ميراث هاي تخيلي مي شود و در بدترين مثال اش فراموش كردن زمان حال در تخيل زمان گذشته است، آیا می دانند در وقت مواجهه ی اين مضحكه با واقعیت ها، چه چيزي بيشتر از نفي و طرد، انگيزنده خواهد بود؟  

از هنگامي كه سوژه هاي خنده آور آريانا، آريايي، خراسانی و غيره، محتواي بخشي از ادعاي طرف ها را نه فقط براي وضاحت، بل براي خواسته ها تشكيل مي دهند، از اصرار شماري در تعجب مي افتيم كه چه گونه از شمايل گذشته ها كه بيشترينه مغشوش و غير مستند اند، قالبي مي سازند كه فقط افغانستان را مسخ كند؛ كساني كه خودشان را در گذشته هاي غير مشخص، نا مشخص كرده اند و خيالات شان بر آنان چيره شده است، از ما مي خواهند آن چه را كه به قول خودشان سهم ما مي دانند، در مقوله ي بزرگي به نام كشور و ملت نفي كنيم و حاتم بخشي اي نماييم كه هستي و زنده گاني ما بسته گي به آن ها دارد و در جهان امروزي كه اسناد ملكيت مرغ و خروس نيز مي روند محكمه يي شوند، آناني كه اصرار دارند خودمان را مطابق دلخواه آنان، تحريف كنيم (چشم پوشي از افغان و افغانستان)آيا عقل دارند كه وقتي بديل مي دهند، در جايي ايستاده اند و در فضايی تنفس مي كنند كه ما ساخته ايم! و اما از ما دعوت مي كنند حقيقتي را كه در آن         زنده گي مي كنند و شان صاحب يك كشور و ملت را دارند، به نفع خيال و گذشته اي كه نيست ، بديل كنيم؟ اگر از آريانا تا آريايي و از خراسان تا خراساني، حاشا مي كنيم، نه فقط منوط بر اين است كه اشكال وخيم دارند و طنزي اند، بل منطق آنان براي كنار گذشتن حقيقت و اختيار تخيل در جاي واقعيت، موضع ما را براي نفي، محكم تر كرده است.

خوب ترین صورت پذیرش، در تعامل دو جانبه می شود. به این معنی که اگر از منظر ادعای تاریخی، واقعیت های دیگران را نفی می کنند، همین دست آویز، در زمان واکنش، می تواند روشنگر شود و در جایی به واقعیت برسد که واقعیت های کنونی در مسیر رقابت با عقده های دیگران، ملموس، محسوس و وجود دارند.  

موضع ادعایی دیگران را نه می پسندیم و نه آن قدر مهم اند که در پاسخ آنان ضیاع زمان کنیم. ما در کشوری زنده گی می کنیم که میراث آبا و اجداد ماست و مستند مدنی، فرهنگی و ارزش های آن که در کار حاکمیت و هستی اند، نتیجه ی زحمات مردان و زنانی ست که در این صورت واقعی و مستند (افغانستان و افغان) پذیرفته اند و کار کرده اند.  

هیچ منطقی نمی تواند در برابر حقیقت افغانستان، ما را بر آن صراط نامستقیم بکشاندکه  می کوشند با تعمیم و نهادینه گی، مساله ی افغانستان در حد رسمیت قباله ی غیر افغانی، ادعای کسانی را ثابت کند که سال ها پس از غوغا و هیاهوی تجزیه و جدایی، وقتی افتیدند، دماغ شان به واقعیت زمین افغانستان، خورده است.