(به منظور حمایت از محمد حنيف اتمر) 

 

 یادآوری: 

 این نوشته، کاری ست که چند سال قبل در هرج و مرج حکومت ائتلافی آقای کرزی در جمع چند تلخیص نوشتاری در دفاع و حمایت از نخبه گان افغان، نوشته بودم که در این فرصت با کمی تصحیح و اضافات، تقدیم می شود. بقیه ی این سلسله را در مجموعه ی کوچکی به نام «افغاننامه»، منتشر کرده ام. 

*** 

پس از حمله ي مخالفان مسلح بر خيمه ي لويه جرگه كه براي تدوير جرگه ي كوچك امن منطقه يي بود، محمد حنيف «اتمر»، از مديران با كفايت اداره ي رييس جمهور كرزي، بر اثر ضعف های آشکار ریاست امنیت ملی و امر الله صالح، به ناحق، شریک جرم شناخته می شود و و وظیفه ی او را در سلسله ی ضد و بند هایی که سنت شده بود، به دیگری می بخشند. اين موضوع، كساني را كه از كارنامه و مشي وزير داخله آگاهي داشتند، شگفت زده می کند.  

محمد حنيف «اتمر» با كار در سه وزارت يا به جريان انداختن چرخ هاي سه نهادي كه تا پيش از او، همه ي انواع ناكارآمدي را تجربه كرده بودند، در شمار همان افغانان نخبه، خودش را شهره نموده بود كه شايسته ي شهرت بودند. وزارت احيا و انكشاف دهات، وزارت معارف، وزارت امور داخله و پيشينه هاي تحصيلي و كاري ديگر كه پشتوانه ي كار هاي موثر آقاي اتمر در جريان  وظايف اش شدند، او را توانايي می دادند تا در مدیریت امور، از ارايه ي راه حل مناسب، عاجز نباشد. 

يادم مي آيد در يكي از كميسيون هاي ولسي جرگه، اعضاي كميسيون كه براي بار نخست با آقاي اتمر (به صفت وزیر معارف) روبه رو شده بودند و گمان     می کردند، او نيز در شمار وزيران تحميلي كابينه، حرفي براي گفتن ندارد، از اين كه پسان تر در برابر منطق اتمر، كم آوردند، سرافگنده مي شوند. 

وزارت احيا و انكشاف دهات با برنامه ي همبسته گي ملي، وزارت داخله با  برنامه ي ژاندارم ملي و وزارت معارف با تطبيق عملي برنامه هايی كه اقوام اين سرزمين را براي نخستين بار، مجال مي داد از مزيت تعلیم زبان مادري با حمايت دولت، همه جانبه سود جويند، آقاي اتمر را در شمار آن دست اندركاران حاكميت رييس جمهور كرزي، معرفي كرد كه كفايت و شايسته گي خويش را در عمل ثابت كردند. 

روند گرفتن قرباني از افراد نخبه در حاكميت رييس جمهور کرزی كه بيشترينه بر اثر فشار و گاهی بر اساس بي ميلي او صورت مي گرفتند، از شاروال با كفايت، آقاي غلام سخي «نورزاد» تا داكتر رمضان بشردوست و محمد حنيف «اتمر»، پا به پاي هنجار هاي ناخوش آيند، منافع ملي را تهديد كرده اند و نگذاشته اند روند «كار به اهل كار»، نهادينه شود.  

امید های مردم پس از ابقای اعضای حکومت ائتلافی، خیلی زود مسوولان راس امور را برای کمایی تحریص، تحریک و غافل می کند تا در اداره ای در پیامد تجربیات سیاسی نادرست، میراثخوار حکومتی شوند که در کشاکش های مدام، بار دیگر از گریبان آن افغانانی بگیرند که با استقلالیت فکری، چند ملجای امید مردم برای سامان بخشیدن به امور دولتی، بدون هراس به جناح ها و تمایلات سلیقه یی و حزبی اند.  

محمد حنیف اتمر، در بیش از یک دهه حضور کار دولتی، کسی نیست که تحلیل او را به «مزاق» بقایای بحران زده ای که از کارخانه ی آی.اس.آی بیرون شده اند، بخوانیم.  

استقلالیت فکری و جسارت مشاور شورای امنیت ملی، خوف و هراسی ست که دیدیم و تجربه کردیم، خاینان و فاسدان در دایره ی حضور چنین اشخاصی، هرگز و به راحتی قادر نیستند زیاده رویی و تحمیل تمایلات جناحی و گروهی را با امتیاز مدیریت منافع به نفع خودشان به راحتی اعمال کنند. 

در واقع رفتار خاص و مبنی بر شایسته سالاری، مُخُل اموری بودند که در حاکمیت قبلی، طرف های معامله و ائتلاف کوشیدند با حذف و دور کردن افغانان مایل به مسایل کلان ملی، تشکیلاتی بسازند که اگر امروز در تداوم آن، هرج و مرج دولتی در تضاد و اختلاف اعضای داخل حکومت، اداره ی امور را منحرف می کند، محور هایی حذف شدند که حالا با تکرار تاریخ، بار دیگر در طرح دسیسه و نقشه، برای حذف یکی از موثرترین شخصیت های خبیر (محمد حنیف اتمر) بیدار- خوابی می کشند تا با دور کردن او، ساحه ی عمل باند شر و فساد، به گونه ای باز شود که در کمبود مردمان قاطع و راسخ، حکومت کرزی را به ملعبه ی خواسته های مشروع و نامشروع، مبدل کرده بودند.  

پسر ملا ربانی، در حالی که وظیفه ی معلق دارد (سلب صلاحیت شده) خوب  می داند که چند متکای مردم در دولت که بیشتر بر اثر کفایت خودشان، دوام آورده اند، در شرایطی که فشار جنگ ها، از ظرفیت های شرپسندان، چون برگ درختان می ریزاند، پیوستن مهم ترین جناح جهادی افغانستان به دولت (انجنیر حکمتیار) و امیدواری هایی که بر رییس جمهور است (مانند حذف بی کاره ای به نام احمد ضیا مسعود) هرچند در دشواری های نظام نو، به آغازی می ماند که برای تداوم آن، مستلزم دقت و هوشیاری ست، اما ضعف حاکمیت در تامین امنیت عامه که در گسترده گی فساد و تاراج ادارات، دولت را در متن آن، چند دسته می کند، آسیب های ناشی از زیاده رویی و چشم سپیدی کسانی را مساله   می سازد که مانند پسرک ملا ربانی، در عادت هایی که از حاکمیت کرزی، میراث مانده اند، در ایجاد شر، ذهنیت عامه را مخدوش کنند تا در ناراحتی هایی که توجیه هرج و مرج اجتماعی می شوند، موانعی را از میان بردارند که اگر در حاکمیت کرزی، افغانان نخبه و آگاه، حمایت می شدند، ساحه ی نفوذ و  استفاده از امکانات دولتی، دشمنان داخلی نظام را اجازه نمی داد، ضمن سود های کلان، در مواقعی که سرنوشت ملت در مقاطع حساس، مانند انتخابات، تعیین مشی ملی، تعریف منافع ملی و سیاست گذاری های خارجی در حالی که مدیریت امور داخلی در ترتیب و سامان بخشیدن اجتماع، اولویت ها را می سازد، درگیر منازعه ای نباشند که دولت را با سردرگریبانی در پرداختن به خواسته های جناح ها و گروه ها، عملاً فلج و بی خاصیت کرده است.  

تبصره ها، اخبار و قلم فرسایی های طبقات مختلف باند شر و فساد، نشان می دهند، اهمیت حضور اتمر ها در دولت، در تعیین مشی دولت برای توجه به منافع ملی و ایجاد مواضع افغانی داخل حکومت، چه قدر به زیان دشمنان داخلی حکومت (باند فاسد شر و فساد) تمام می شود. آرزوی آنان برای حذف افراد آگاه و مستقل، در هراس دایم از این حقیقت نهفته است که مردان و زنان جسور و متمایل به منافع علیای کشور، اولویت های مردم و مملکت را در حدود تنگ نظری های قومی و زبانی، ملاحظه نمی کنند. 

تذکار این نکته در این نوشته، در تبیین این واقعیت کمک می کند که موج مخالفت های گسترده در برابر افغانان آگاه، خود ارزش و بهای کسانی را نشان می دهد که بر اثر تاثیرگذاری های موثر در حساب منافع ملی و نفی عناصر ضد ملی، خاینان و فساد پیشه گان را می لرزانند تا با هراس دایم از آنان، به مقصودی نرسند که در نبود اتمر ها دیدیم چه قدر زیان کرده ایم.  

محمد حنیف اتمر، از پایه ها و ستون های مهم افغانی در حاکمیت است. اجازه ندهیم با عبور از این خط سرخ، به جایی برسند که وقتی در مسند قدرت و صلاحیت می رسند، آفات حکومت در همسویی با بلایای جنگ همه روزه، دولت را دو سویه تضعیف می کند. در حالی که جای خالی افغانان نخبه در حاکمیت به بیش از نود درصد می رسد، خالی کردن جای اتمر ها، مساوی به تسلیم، تقدیم و تمکین در برابر کسانی ست که باوجود روشنگری های گسترده بر زوایای مختلف زنده گی آنان، هنوز که هنوز است، روزنه ای به چشم نمی آید که آیا ارزش امثال ربانی ها و همفکران او در 40 سال حضور سیاسی، به چه پیمانه ای در رفاه و عمران مملکت موثر بوده است؟ آیا ارزشش را دارد در متن واقعیت هایی که امروزه زیان های ما را به سطح بلند، بر اثر تعدی بیگانه نشان    می دهد، نخبه گان خویش را فدا و قربانی کسانی کنیم که به اصطلاح «دو توت» ارزش ندارند.  

صلاح الدین ربانی و جمعیت به اصطلاح اسلامی و شورای شر و فساد، چند   غده ی چرکین تجربیات سیاسی افغانستان اند که در اولویت پاک کاری، نیازی به دسته بندی ندارند. اگر روزی در ساحه ی اقتدار ملی، آرمان های مردم برآورده شدند، محاکمه و بازخواست کسانی، ملت را به آرامش می رساند که تنها در محدوده ی خانواده ی ربانی، آن استادک معمولی پوهنحی شرعیات، نشان می دهد با میلیارد ها دالر دزدی و اختلاس، با کارنامه ای از رذایل سیاسی، نفاق، انحصار قدرت و خیانت های نابخشودنی، حضور و خاطرات شوم شان، مستندی از بدترین تاریخ افغانستان را به نمایش می گذارد. 

 هرگز و مبادا که حاکمیت نحس و ننگین ربانی و موتلفان اش را از یاد ببریم. اینان در آن چهار سال، با ویرانی تمام زیربنا ها، ضیاع تسلیحات نظامی، پایین بردن شان حاکمیت، تجاوز به ناموس مردم، تخریب شهر ها، قتل عام (حادثه ی تلخ افشار و چنداول)، بدتر از بد اند.  

بیاید رُگ و راست باشیم! ادبیات ضد ملی دشمنان داخلی، آن قدر وقیح و زشت است که ما را تشویق می کند، اگر هم نشین بدان نیستیم، با درک ناگواری های صدای خاموش، اختیار موضع احتیاط مضر و ملاحظاتی که هرگز و به خیر ما نیستند، تسلیم فشار و تحمیلی نشویم که فقط علاقه مند است از کسانی آسوده شود که خواب خاینان شناخته شده ی تاریخی را خراب می کنند.  

شرط ما در حمایت از پروسه ی اصلاحات و حاکمیت قانون و رییس جمهور، حضور و تضمین کار اتمر هاست. ما، اهل کار و خدمت را خوب می شناسیم!