چنانچه چندی قبل به نشر رسید، شخص بی ادبی به نام و یا هم به نام مستعار غلام حضرت از کانال پورتال افغان جرمن آنلاین با بی ادبی تام به یک حقوق دان مشهور و محبوب کشور ما تاخت و تاز بی ادابانه نموده بود، اینبار باز هم علاوه به همان شخص غلام حضرت نام، دو تن از همقطاران و همسویه گان غلام حضرت نام، به نام های عبدالله و داؤد ملکیار به حقوق دان مشهور و محبوب کشور ما جناب محترم دکتور روستار تره کی توهین و بی ادبی های را در اظهارات شان گنجانیدند.

آیا کمسوادنی چندی چون غلام حضرت، داؤد ملکیار و عبدالله فکر می کنند که حق دارند که به یک شخص و آن هم به یک حقوق دانی که عمرش را برای روشن ساختن اذهان افغانها و بقیه جهانیان سپری نموده است، توهین نمایند؟

ببینیم که این یاوه سرایان قرن بیست و یک میلادی چه گونه به یاوه سرایی می پردازند، و آن هم از لابلای پنجره ای یک پورتالی که به اصطلاح خود را یک پورتال ملی می نامد:

غلام حضرت نام با بی ادبی تمام در چنین حالت و وضعیتی که افغانستان و مردم جنگزده ای ما قرار دارد، چنین می نویسد:

"قابل توجۀ جناب اقای استاد روستار تره کی! البته سلام.
چند سال پیش در جمعِ دوستان، یکی از خویشاوندانم که از کشور دیګر منحیث مهمان تشریف آورده بودند، صحبت حاضرین به طالب مالب کشیده شد، من بدون اینکه از چګونګی افکار و ذهنیت ایشان خبر داشته باشم، افکار و کردار طالب را نکوهش نمودم. ایشان در اثنای صحبت خود ګفت که "در فلان شهر، فلان کس( که البته ما هم وی را می شناختیم) روزی ضمن صحبت، طالب را کوبید و من به ایشان ګفتم که من مصرف راه بشمول تکت طیاره و اسکان هوتل برایت می پردازم و برو قندهار و در اطراف شهر جائیکه طالب مسلط است این حرف هایت را آنجا پیش آنها بزن".
منظور ایشان شاید ارجاعِ همان استدلال، نزد بنده بوده.
من با تبسم و بسیار مؤدبانه به ایشان ګفتم:
من حاضر هستم که حتی به دو نفر از این طالب ها مصرف طیاره و هوتل و به اضافۀ دو دست لونګی و یک شانۀ نقره ای ریش بپردازم، اینها فقط تشریف ببرند به شهر امرتسر کشور هند و در دروازۀ دخولی معبد بګویند که شِرک و بت پرستی حرام است یا در دروازۀ ورودی یک سینمای دهلی ایستاد شوند و مردم را از رفتن به سینما منع کنند، دیده شود نتیجۀ( د ګوتو ).
شاید جناب اقای تره کی باور نکند، من یکی از مخلص ترین و خوشنود ترین بازدید کننده ګان نمایشګاهِ تصاویرِ نخستین مقاومت کنندګان در برابر اشغال شوروی، منجمله ایشان و سایر مبارزین شجاع میبوده ام یعنی همیشه مبارزۀ ایشان و امثال ایشان برایم قابل احترام میباشد ولی با مشاهدۀ اینګونه موضِع ګرفتن های ایشان، آهسته آهسته فضای این نمایشګاه برایم نفس ګیر و حتی غیر قابل تحمل می ګردد.
آدم ګیچ و مات میشود زمانیکه دو کتاب متضاد را روی یک میز در کنار یکدیګر مشاهده کند آنهم میزِ به بزرګی وطن و میزِ به بزرګی مبارزه و سیاست و اجتماع، کتاب و شهادتنامۀ پوهنتون سوربون فرانسه در کنار کتابِ حاوی فتواهای اندازۀ ریش و حاوی فتواهای اِعمال حد و مجازات تراشیدن ریش.
آدم های بیسواد همچو بنده نمیتواند با استدلال سوربونی و حقوق بین المللی ای با جناب اقای تره کی به مجادله برخیزد، ناچار به عنوان آخرین حربه، به این استدلال متوسل شود که:
جناب اقای تره کی یا مریض است یا مزدور.
امکان ندارد از این دو حالت مبراء باشد.
راستی هم در دنیای امروزی عدالت در سطح عمیق و بلند وجود ندارد و اګر میداشت، اولاً کشور های مظلوم منجمله کشور ما در روز روشن مورد سرقتِ سوسیالیزم و بعداً لبرالیزم قرار نه می ګرفت و ثانیاً افراد و اشخاص و آدم های همچو زبیهولا مجائید و نظرماد مطمئن و سایر یاوه ګویان و سیاه کاران عرض اندام نمیکرد.
سخن آخر اینکه جناب استاد تره کی جهت اثباتِ حقانیتِ ادعاهای خویش، آیه! های کتب حقوق بین الملل تفسیر و تعبیر می کند ولی حاضر نیست فقط یکی از کوچکترین آیه های کتاب انسانیت و بشریت و فطرت را به شاګردان نادان خویش یعنی طالب ( این نطفۀ حرام مکناتن و دیورند) ګوشزد کند.
هرګز ساکت نخواهم ماند بلییییییییییییی."

تبصره: آقای غلام حضرت نام که به گفته ای خودش تا حالا تبصم مودبانه را آموخته است، باید بقیه ارکان ادب را نیز بیآموزد. قسمیکه از کلام و منطق ضعیف کلام این مرد کودن هویداست، به احتمال زیاد گمان میرود که نوشتن الفاظ رکیک در تربیت خانوادگی آقای غلام حضرت نام نهادینه شده است، ورنه شخص با ادب، سالم و هوشیاری چنین بی ادبی ها، بی شعوری ها و یاوه سرایی های را نخواهد نمود!

داؤد ملکیار با بی ادبی تمام با پُر رویی تمام، با کلانکاری بی جا و با گستاخی در مقابل یک حقوق دان کشور، چنین می نویسد:

"... چون حالا و اينجا، معضلهء اصلي، مسئلهء خارجي و داخلي نيست، بلكه مبارزه بين روشني و تاريكي است، جدال بين ارتقا و ارتجاع است، جنگ بين وحشت و انسانيت است و بلآخره انتخاب بين بربريت و تمدن است. لذا انتخاب براي هر انسان آگاه و غير متعصب بايد كاملا" بديهي باشد."

تبصره: داؤد ملکیار که سطح آگاهی و سطح دانش وی امروز درست هموزن سطح آگاهی و سطح دانش آنزمانیی کانکورزده گان صنوف هشتم زمان جمهوری داؤد خان را شبیه است، فکر می کند با همردیف ساختن کلمات متضاد، آنهم از از طُرق دستبرد، چیزی گفته است، بی نظیر! ورنه آیا این کانکور زده ای مفلوک می تواند، مناسب با حالت و اوضاعی فعلی کشور عزیز ما، تعریفی دقیقی از "مبارزه بين روشني و تاريكي است، جدال بين ارتقا و ارتجاع، جنگ بين وحشت و انتخاب بين بربريت و تمدن" از ذهن منجمد و متملقش بیرون کشیده و به ما ارایه دهد؟

آقای عبدالله در مقابل یک حقوق دان کشور، چنین می نویسد:
" آقای محترم تره کی !
ای کاش شما به پاکستان رفته و سخنگوی طالب ها شوید که مردم افغانستان بدانند که که شخصی در کشورش تولد ، درس خوانده و چند وقتی هم تدریس کرده و شناخته شده ، در بین مردم کشور خود ، در << مقاومت >> به گفته شما قرار دارد.بغیر آن نمک در زخم های مردم کشور که همه روزه قربانی میدهند پاش ندهیدکه مردم از حکومت بی کفایت هم دلی خوشی ندارند. با احترام"

تبصره: به جواب آقای محترم عبدالله تذکری کوتاهی صورت می گیرد، و آن این است:
ای کاش آقای عبدالله از بجای اینکه فقط از شخصی دیگری تقاضا می کنند، جناب خود شان که به گفته ای خودشان در California تشریف دارند، از آنجا اینجا به داخل وطن تشریف بیاورند، تا از قلم و قدم جناب ایشان مردم ما بیشتر مستفید گردند. اینکه در عین حالی که خود آقای عبدالله حتی حاضر نیستند به وطن شان تشریف بیآورند، از یک حقوق دان ما تقاضا های رفتن به پاکستان، عده داری سخنگوی شدن "طالب ها" و همچو تقاضا های را دارند، خارج از ادب افغانی ما میباشد. و اینکه چرا آقای عبدالله از خواندن اظهارات یک حقوق دان احساس نا راحتی می کند، سوال بر انگیز است. شاید هوای نمکین بحری التهابات بدنی آقای عبدالله را به سوزش آورده باشد، و نه نبشته های یک حقوق دان ؟
یعنی آقای عبدالله با چه حقی، خود را در جای جمله مردم افغانستان تراشیده و مینویسد: که مقالات یک حقوق دان مانند پاشیدن نمک بر زخم های مردم میباشد. در حالی که مقالات حقوق دان محبوب و مشهور کشور ما خاصیت مرهم را بر زخم های مردم ما دارد!

این بود گستاخی های سه هموطن ما به مقابل یک حقوق دان کشور که تا اندکی به گستاخی های آن سه پاسخی ارایه گردید. یار زنده و صحبت باقی.

-------------------------------------------------
به پیش به سوی مبارزه با فساد اداری و آوردن صلح بین الافغانی!
به امید مبارزۀ هر چه سریعتر و هر چه دقیقتر در راۀ مبارزه با فساد اداری!
به امید مبارزۀ هر چه سریعتر و دقیقتر با ایران محوری ها و پاکستان محوری های مخرب در افغانستان عزیز!
به امید دقت به کوچکترین واحد های کاری در هر ساحۀ کاری ما!
به امید اتحاد و وحدت هر چه بیشتر اقوام شریف افغانستان!
به امید صلح، ثبات، عدالت اجتماعی، قانونیت، ترقی و رفاه برای مردم رنجدیدۀ ما