سکولاریزم ادامه و دنباله جاهلیت گذشته می باشد با این تفاوت که سکولاریزم همه انواع جاهلیت گذشته را در خود جمع نموده و با این خصوصیت و ویژگی، شکل مترقی، تکامل یافته و پیشرفته ای داروینیستی از جاهلیت را، به خود گرفته است و یا بنا بر تعبیر دیگر، در کله ای نیمچه سکولار های وطنی ما، باداران شان مغز کله ای خر را، در لفافه سکولاریزم، پیچیده و کشت نموده است.

مثلا :

سکولارها علاوه از یاوه سرایی و یاغی گری و بذله گویی و تناقض گویی و...علاوه ازین همه:

- مانند قوم شعیب علیه السلام، نمی خواهند که، اسلام در قضایای اقتصادی شان، فرمانی داشته باشد.

- مانند قوم ابراهیم علیه السلام، نمی خواهند که، اسلام در قسمت باور های عقیدتی شان، پیامی داشته باشد.

- مانند قوم صالح علیه السلام، نمی خواهند که، اسلام در توزیع منابع طبیعی، قانونی داشته باشد.

- مانند قوم لوط علیه السلام، نمی خواهند که، اسلام در موضوعات اخلاقی شان، دخالت داشته باشد.

- مانند کفار قریش نمی خواهند که، اسلام علیه نظام سیاسی، موقف اجتماعی، مصلحت های مالی، تعصبات قومی و تبعیض گرایی قبیلوی شان، انقلاب برپا کند.

- مانند فرعون فکر می کنند که می توانند با تعدادی از ملاهای در باری، در برابر نیروی اسلامی، مقاومت و ایستادگی نمایند.

- مانند بنی اسرائیل همیشه در پی توطئه، دسیسه، ترور و حذف مجاهدین، علماء و دانشمندان اسلامی هستند.

- سکولار ها، هنگامی به صحت بیماران اهمیت می دهند که ماه رمضان مسلمانان، فرا برسد.

- وقتی به یاد حقوق زنان می افتند که مسئله حجاب و میراث در میان باشد.

- وقتی به یاد ساختن شفاخانه می افتند که موضوع ساختن مسجد در میان باشد.

- وقتی به یاد صرفه جویی و جلوگیری از اسراف می افتند که موضوع حج و عمره در میان باشد.

-وقتی به یاد دخالت استخبارات کشور های همسایه می افتند که موضوع ساختن مدرسه دینی، در میان باشد.

- این جانوران عجیب، به همه ای ادیان، احترام دارند، مگر به اسلام.

- هر نوع لباس را می پذیرند، مگر حجاب را.

- هر نوع کفر و شرک و ارتداد و خرافات را زیر نام آزادی بیان می پذیرند، مگر فتوای شرعی را.

- تطبیق هر نوع قانون را قبول دارند مگر تطبیق شریعت اسلامی را.

- هر نوع سیاست را می پذیرند، مگر اسلام سیاسی را.

- بمباران نمودن و به خاک و خون کشیدن هزاران مسلمان را در خلال یک دقیقه، با آغوش باز می پذیرند، اما تطبیق یکی از حدود اسلامی را هم، قبول ندارند.

- هر نوع چرندیات گویی، یاوه سرایی، رقص و پایکوبی را نوعی از ترقی و پیشرفت می دانند، اما یک دقیقه صحبت در باره سیاست اسلامی را، تحمل نموده نمی توانند.

- انواع مختلف از شرک، خرافات، ارتجاع، قبرپرستی و... را از خارج وارد نموده و رشد می دهند، و در مقابل کسانی را که در باره عقیده پاک و بی آلایش اسلامی صحبت می کنند، آنها را وابسته به خارج می دانند.

- هر نوع ورزش را می پذیرند، مگر تمرینات جهادی را.

- هجوم اصطلاحات و واژه های انگلیسی بر زبان های محلی ما را، می پذیرند، مگر اصطلاحات و واژه های عربی را.

- در نصاب درسی، رؤیایی آمریکایی شدن و تزریق فرهنگ غربی را در شاگردان می پذیرند، مگر فرهنگ و اصطلاحات برگرفته از ادبیات اسلامی را.

- اگر برای شان بگویید که:

اسلام مرز ندارد، فورا رگ های گردن شان می پندد و چشم های شان سفید می شود و شما را اسلام گرای رادیکال، نام می گذارند!

واگر بگویید که :

ورزش و موسیقی مرز ندارد، این جاست که برای تان کف می زنند و شما را روشن فکر و ترقی خواه قلمداد می کنند.

- همیشه در بحث و گفتگو با جانب مقابل، کلمات و واژه های زشت و رکیک را، بکار می برند و مثال های که می دهند، مانند انسان های کوچه یی، بازاری و ولگرد های دهن مندوی می باشد، و علت آن اینست که کسانیکه در میدان منطق و استدلال شکست بخورند، همیشه به نیش و به شاخ پناه می برند.

چند روز پیش یکی از نیمچه سکولار ها می گفت اگر مضامین دینی تدریس نشود، کشور ما مثل جاپان می شود(؟!!!)

بلی مثل جاپان می شود!

همان جاپان که تنها در سال 2002 م دو ملیون پرونده جرائم جنایی در آن ثبت گردید و در سال های بعد از آن نیز این واقعات جرائم رو به افزایش بود.

و تنها در سال 2003 م 34000 مورد انتحار و خود کشی، رخ داد که در میان انتحار کنندگان شاگردان مکاتب ابتدائیه نیز بودند.

بیایید در این عصر علم و تکنولوژی و پیشرفت که سکولار ها همیشه این جملات را نشخوار می کنند، کمی از خرافات جاپان نیز بدانیم!

بنابر اساطیر و خرافات جاپانی ها، در جاپان هنوز هم امپراتور بالاترین مقام مذهبی شینتو را داراست و امپراتور و خانوادهٔ او از نوادگان مستقیم آماتراسو ( رب النوع آفتاب ) هستند.

چاپانی ها عقیده دارند که جزائر جاپان اولين مخلوق الهي مي باشند و نخستين امپراتور ميكادو، فرستاده اي از نسل الهه آفتاب به جاپان می باشد.

و می گویند که هنگاميكه خلقت زمين و آسمان آغاز شد، خدايان در يك مجمع عالي گرد آمدند و هزاران هزار خدا به ربّ النوع آفتاب، حكومت عرش را بخشیدند و این حکومت را به فرزند او که امپراتور جاپان است نيز تحويل دادند.

و به این نظر هستند که حکومت امپراتوران جاپان، چون سلسله مقدس و مُطاعي است كه از ازل بر جاپان حكم مي راند، و امپراتوران جاپان از جانب آسمان قيمومت زمين را بر عهده دارند، لذا ( كهانت ديني ) و (سلطنت زميني ) چون دو وجه از يك امر واحد در وجود آن ها به اتحاد رسیده است.

و جالب اینست که این خرافات در مکاتب جاپان برای فرزندان شان تدریس می گردد!

بعد سکولار زده های ما می آیند و مانع تدریس مضامین اسلامی، می گردند در حالیکه این مضامین همچو خرافات را از متن جامعه می زداید.

لذا از همه برادران مجاهد، تقاضا مندم، تا با سکولار ها، هنگام گفتگو و یا هنگام کالبد شکافی آنها، به طرزی برخورد نمایند که با بیماران روانی، طرف هستند.