شاه دو شمشیره 

مصطفی عمرزی

در مرکز شهر کابل، زیارتی قرار دارد که مرجع عام و خاص است. داستان ها و روایات  زیادی وجود دارند که نسل اندر نسل، از این زیارت، بازگو می شوند. مانند تمام مکان های مقدس و مورد احترام، این زیارت در برهه های مختلف، مردم متدین ما را به سوی خود، کشانده است. 

بیش از 1300 سال از مرگ لیث ابن قیس می گذرد، اما جان نثاری ها و فداکاری های او برای گسترش اسلام، در وجود آرامگاه و شخصیتش، همچنان بر فروزنده گی آن ها افزوده اند. 

پس از آن که لیس ابن قیس و یاران او در خلافت امیرالمومنین عثمان(رض) برای گسترش دین اسلام در دور دست ها و از جمله افغانستان، داوطلب می شوند، دنباله ی داستان او جزء تاریخ سرزمین ما نیز رقم می خورد. 

با استقرار لیث ابن قیس در افغانستان، نخستین بذر های اسلام در سرزمین ما کشت و به ثمر می رسند. از این تاریخ به بعد، اسلام یا ارزش معتبر فرهنگی، جانشین اکثر آن باور ها و اندیشه هایی می شود که مردم به آن ها اعتقاد داشتند. 

هیچ زمان و هیچ عصری نیست که در آن ها در راستای نشر و گسترش حق، سد و معضل، وجود نداشته باشد. فداکاران و پیروان کاروان نور(اسلام) پس از مدت کوتاه، در حالی که توانسته بودند اسلام را برای مردم ما به ارمغان بیآورند، به درجه ی شهادت، نایل می شدند. با این وجود، در تنقید تاریخ، آنان متجاوزانی هم شمرده می شوند که به نام دین، شهر ها و سرزمین های دیگران را اشغال می کردند و مردم آن ها را برده و کنیز می ساختند. 

«... باز عبدالرحمن به حرب زنبیل رفت و سیستان به عبدالله ابن عامر اسپرد، به آخر سنه اثنی و ثمانین به بست اندر شد و با زنبیل حربی صعب کرد و بسیار کفار کشت و غنایمی بسیار به دست آورد و لشگر آبادان کرد و به سیستان باز آمد، باز نامهء حجاج آمد سوی وی که مال ها بستان از مردمان و سوی هند و سند تاختن ها کن...» (تاریخ سیستان، مولف گمنام، به تصحیح محمد تقی ملک الشهرا بهار، انتشارات معین، تهران، 1381ش، صفحات 138 و 139) 

تا پایان امپریالیسم اجنبی که به نام دین اسلام نیز توجیه می شد، دارایی های زیاد ممالک مفتوحه با هزاران اسیر زن و مرد، به مکه، مدینه و بغداد، فرستاده می شدند. بعداً با ضعف خلافت، اما با توجیه فرهنگی آن، نیاز به مُهر خلیفه(تایید اسلامی) شاهان و امیران غیر عرب را وادامی داشت دارایی ها، ارسال زنان و مردان برده و اسیر را برای خلفا، تداوم ببخشند. 

در کشور ما با استیلای کامل اسلام که توسط عناصر بومی میسر شد، صدور دارایی ها و مردم اسیر به مرکز خلافت، افتخار پنداشته می شد. در تاریخ سیستان آمده که یعقوب لیث صفار که گفته می شود اصالتاً یک بلوچ است، با فریب و قتل رتبیل کابلی، مرکز او را به دست می آورد و اکثر گنجینه ها و جواهرات آن را به خلیفه ی بغداد، تقدیم می کند. 

«... و یعقوب، پارس او را داد و رسولی فرستاد سوی معتمد با هدیه ها و پنجاه بت زرین و سیمین که از کابل آورده بود سوی معتمد فرستاد که به مکه فرستد تا به حرم مکه به راه مردمان فرو برند رغم کفار را و به پارس اندر شد روز چهارشنبه چهار روز گذشته از محرم سنه ثمان و خمسین و مایتی. چون هدیه ها و بتان به معتمد رسید، شاد شد به غایت[و] برادر خویش ابواحمد الموفق[را]- که نام وی طلحه بود[و] ولی عهد معتمد بود- به رسولی یعقوب فرستاد و اسماعیل بن اسحاق القاضی را و اباسعید الانصاری را و عهد و منشور و لوا فرستاد به ولایت بلخ و تخارستان و پارس و کرمان و سجستان و سند، یعقوب بدان شاد شد...» (همان، ص 220)

هنگام حضور لیث ابن قیس در کابل، افغان های زیادی مقتول، مجروح و اسیر می شوند. معابد آنان تخریب و زنان و مردان شان به اسارت لشکریان مسلمان در می آیند. به نقل از تاریخ، مردم کابل در تلافی خسارات و زیان هایی که از سوی لشکریان مسلمان، دیده بودند، در یک نبرد، لیث ابن قیس را به قتل می رسانند. لقب دو شمشیره به جنگی اشاره دارد که هرچند غیر قابل باور، اما می گویند که سردار اجنبی با وجودی که سرش را از دست داده بود، با دو شمشیر، به جنگ ادامه می داد.   

آرامگاه شاه دو شمشیره به مرور زمان از سوی مردمان و حاکمیت های گذشته، نگه داری می شد. در یک سده ی گذشته، مردمی که در ناحیه ی باغوان کوچه ی شهر کابل یا جوار این آرامگاه می زیستند، از آن مراقبت می کردند. زمانی که بعضی مناطق قدیمی کابل به خاطر کثرت تازه واردان ناقل از مناطق شمال شرقی و مرکزی، به اصطلاح مردم «زیر نقشه می رفتند»، منطقه ی باغوان کوچه نیز زیر نقشه رفت. این گونه زیارت شاه دو شمشیره که جزء این منطقه بود، در نبش یک چهار راه قرار می گیرد. از آن زمان تاکنون، دولت آن را در چوکات نهاد هایی چون وزارت حج و اوقاف، نگه داشته است. 

محمد رفیق، یک دوکاندار محل که از سال هاست در منطقه و در جوار زیارت شاه دو شمشیره، کار می کند، داستان جالبی دارد که چه گونه نقشه هایی که در آن ها مردم تازه وارد، به زمین های کابل قدیم، چشم داشتند، شامل حال زیارت می شدند، اما به دلیل کرامت این مکان، نمی تواستند محوطه ی آن را بسیار کوچک بسازند. 

در کنار زیارت شاه دوشمشیره، یک بنای تاریخی قرار دارد که مسجد آن، شمرده می شود. این مسجد زیبا، به سبک معماری ترکی، بنا شده است. تاریخی حدوداً 90 سال دارد و از سوی ملکه سرور سلطانه، مادر اعلی حضرت شاه امان الله(رح) اعمار شده است. 

اکثر آبدات تاریخی شهر کابل، به ویژه مکان های مقدس، با گذار بحرانی ای که بیش از چند دهه  می شود، وضعیت نامساعد دارند. به استثنای شمار معدودی که از سوی مؤسسات و نهاد های علاقه مند خارجی و داخلی ترمیم و بازسازی شده اند، بیشتر اخلاص و علاقه ی مردم بوده اند که هرچند کم، اما باعث ترمیم و نگه داری آن ها می شدند. 

مکان ها و آبدات تاریخی ما، با وجود زیان ها و خساراتی که بر آن ها وارد شده اند، همچنان باعث توجه می باشند؛ اما به خاطر نا امنی ها و دشواری های اقتصادی، نتوانسته اند ارز قابل توجهی برای خزانه ی دولت، داشته باشند. 

با عقیده و اخلاصی که مردم مذهبی ما به اسلام دارند، مکان هایی مانند زیارات و مساجد با پولی که مردم برای نذور و صدقات می پردازند و نیز کمک هایی که برای متولیان، نگه داری و ترمیم از سوی افراد نیکوکار، صورت می گیرد، می توانند ارز قابل توجهی را از  رهگذر تماشا و استعمال آن ها، وارد جریان مالی دولت کنند. این جریان همچنان ممد می شود تا مکان های مقدس مذهبی و دینی و مورد احترام مردم، وضعیت بهتر داشته باشند؛ چون با ارزی که به وجود می آورند، بهتر حفظ خواهند شد.

مانند معضلات دیگری که از بی توجهی مسوولان، ناشی می شوند، پول های جمع آوری شده ی مکان های مقدسی که مفاد مالی دارند، اکثراً در مسیر های نامعلوم مصرف و به گمان بعضی، راهی مکان های حیف و میل می شوند. 

بعضی متولیان مذهبی که بیشتر از طبقه ی روحانیت مرتجع اند(سید، پیر، شیخ، ملنگ، مرشد و صوفی) با درآمد هایی که از مدرک باور های مذهبی مردم دارند، چند قرن سوء استفاده کرده اند. عموماً به دلیل مرجعیتی که می یابند و نزد مردم تابو شده اند، زنان و دختران را به راحتی نکاح و مانند کنیز نگه می دارند. مردان و پسران زیادی هنوز در گرو تابو های روحانیت مرتجع، نادانسته غلام و نوکر مفتخوارانی استند که با تعابیر دلخواه دینی، روی شانه های مردم نشسته اند و نمی خواهند در قرن بیست و یک نیز پایین بیایند. آنان استدلال می کنند که چون شجره دارند، بنا بر این، بند ناف شان هنوز از مردمان 1400 سال قبل شبه جزیره ی عربستان، نگسسته است.  

مسجد و زیارت شاه دو شمشیره با ویژه گی های مذهبی، از آن فصول تاریخ کابل، شمرده می شوند که برعکس حقیقت توده های سنگ، چوب و آهن، پابرجا اند؛ زیرا باور به آن ها، فرهنگ تقدس را زاده است. اسلام به این گونه در دل ها و افکار افغان ها جا دارد. 

در خانمان سوزی هایی که در 30 سال اخیر، قامت تاریخ ما را خم کردند تا در ویرانه های آن ها، میراث های تاریخی زیاد ما نابود شوند، عزت نفس مردم که به نام افغان، به خود باور داشتند، اما آنان را با میراث هایی اعتماد می بخشید که در خاطر داشتند. 

فرهنگ تقدس در افغانستان، شاید شبیه اکثر کشور های جهان باشد. منتها وقتی با اسلام سنتی ما عجین می شود، مردم ما را به حفظ جغرافیای شان تحریک می کند. در چند قرن اخیر که افغانیت، روحیه ی ملی ماست، مردم ما با این فرهنگ، سد های زیادی را شکسته اند که با نام های مختلف، در برابر آنان، قرار می دادند. 

مکان های مذهبی- تاریخی کشور ما، دو معنی واضح دارند: یکی جای تعهد دینی و دیگری جای تقدس فرهنگی.

 

29/2/1389ش

یادآوری:

این نوشته، جزو متن های برنامه ی «مستند باختر» شبکه ی رادیو- تلویزیون باختر» است که نظر به موضوع هر قسمت آن، جداگانه می نوشتم. مواد تصویری و صوتی آن را احمد وحید زمان، از کارمندان بخش تولید شبکه، تهیه می کرد.