پی گیری دوسیه های جرم
مصطفی عمرزی
مهمترین تلقی از آثار افشاگر تاریخی، نباید محدود به نوستالژی/ تداعی بماند. تداوم خیانت ها، جنایت ها و جفا ها به دلیل اغماض محکمه ی افرادی نیز صورت گرفته که بیشتر در تحولات کودتایی که آن ها را انقلاب عنوان می کردند، به مردم و کشور، آسیب زده بودند.
هرچند کتاب هایی که در مسئله ی تعقیب دوسیه های مجرمان مربوط به تحولات کوتایی، منتشر می شوند، معدود اند، اما آن را جداً مطرح کرده اند. حداقل ذهنیت سازی هایی که بتوانند کسانی را به محکمه بکشانند که صرف با باور های ایدیالوژیک، به جان مردم افتاده بودند و به خود حق می دادند بر اساس آن کج اندیشی ها به ناموس همه تجاوز کنند نیز می تواند در مسیری موثر باشد که اگر بخواهیم در آن آسوده از مجرمان برویم و به کشور فکر کنیم، این تجمع، نیازمند طهارت است.
تحولات حزبی- قومی که از دلایل اصلی اغماض بر دوسیه های مجرمان متکرر، شمرده می شوند، بیش از همه روی قربانیانی پرده افگنده اند که با باور های ایدیالوژیک، بی گناه جان باخته اند.
در حالی که ماهیت و نوعیت بازی های سیاسی و ماجرا های آن ها کاملاً تغییر یافته اند و نگرش بر آن ها شاید انواع گذشته را تحت الشعاع قرار دهند، اما در قسمی که در این جا معمول شده، تکرار جرم در افغانستان از سوی کسانی صورت می گیرد که در چهل سال پسین، از رفیق بازی های داخلی و خارجی، به برادری اخوانی رسیدند و با افزودی بر دوسیه های جرم، به خصوص در بیست سال پسین، ژست می گرفتند/ می گیرند که از عوامل دیموکراسی، محسوب می شوند.
وفرت و تنوع ادبیاتی وجود دارند که مجرمان متکرر تاریخی با وارد کردن حاشیه های حاکمیت های قبلی، با مهارت به متن هایی مبدل شده اند که توجیه جنایت با مظلوم نمایی های قومی نیز می تواند از ابواب آن ها باشند.
پس از کودتای هفت ثور، توحش در برابر افغان های تحصیل کرده در غرب، به نام افرادی نیز صورت می گرفت که گویا جز اشرافیت دولتی بودند و با توده هایی که در واقع 99 درصد با کمونیسم، آشنایی نداشتند، مجرم شمرده می شدند. در این تعریف که افزودی تعریف مشهور کمونیستی «یا طرف ما یا طرف دشمن، بی طرف دشمن است!»، آسیب زدن به جامعه ی شهری و تحصیل کرده ی بی طرف، به خصومت های نیز کشانده می شود که بعداً در ریاست جمهوری ببرک کارمل، با انواع رویکرد ستمی، توجیه می شدند. یک بخش میراث فرهنگی افغان ستیز یا در واقع پشتون ستیز، از عواملی نشئت می یافت که جزو شرکای غیر پشتون ببرک کارمل، بالاخره در تبانی با احزاب جمعیت- شورای نظار، حزب وحدت و فرقه ی 53(بعداً جنبش ملی اسلامی) افغانستان را وارد فاز سقوی دوم کردند.
در تلویحاتی که در رابطه به کتاب های دادخواهانه کرده ام، هدف این است که پرداخته های مخصوص در رابطه به نوستالژی ناخوش تاریخی، زاوایایی را آشکار می کنند که چه گونه افرادی با اعتقاد به ایدیالوژی های وارده و به نام فرصت هایی که میسر می شدند، سال ها قبل از بروز در فرصت های آزادی ها(مانند دهه ی دیموکراسی) نیز مستعد شده بودند با خیانت به مملکت و ریسک قتل عام مردم، به قدرت چشم بدوزند.
کتاب های دادخواهانه را ادامه ی روشنگری هایی می دانم که نباید در جو کنونی، مساله ی حاشیه یی یا دوم، تلقی شوند. به اطراف تان بنگرید! در جدیدترین تحولی که قرار است رونما شود، افرادی دخیل اند که در انقلابات، مردم را تلف کرده بودند. در این همین جاست که «باید» توجه بر روشنگری هایی بیشتر شود که با صراحت، استدلال و مستند، از اهمیت پی گیری دوسیه های جرم، می گویند.
سقوط پی سقوط، شبیه چاله هایی ست که در آن ها گیر مانده ایم، اما همچنان توجیه می کنیم که گویا مواضع دفاع مردم و مملکت اند. بدتر از همه در این شراکت، مجرمانی را اغماض می کنیم که اگر با فرهنگ توجیهات، موفق نشوند، سال ها از محاکمه، زندانی و اعدام کسانی می گذشت که وقتی در برابر افغان های بی گناه، قرار می گرفتند، به نام رفاقت، برادری و تعهد ایدیالوژیک، به خود حق می دادند به ناموس آنان نیز تجاوز کنند.
تدقیق دوسیه های مجرمان چهل سال پسین، به این دلیل هم مهم است که تحولات کودتایی یا به اصطلاح انقلابات، همچنان قربانی می گیرند. دشمنی های الحادی و اخوانی به نام طرف های برادر و طرف های رفیق که در همسویی آن ها همچنان چشم داشت به قدرت، ضم است، همچنان ادامه دارند.
ما همچنان نیازمند استیم تا عقبای سیاسی سال های خشن و خونین را تدقیق کنیم. من کتاب های دادخواهانه را افزون بر شروح آن در مواردی که مستند و مستدل شده اند، کاری در جهتی نیز می دانم که روی باور های عامه تاثیر وارد می کنند تا در فرهنگ سازی های شرزُدایی، رسالت و دین خویش را بهتر اداء کنیم.
فراموشی قربانیان تحولات کودتایی، وجدانی نیست. اگر آنان را با فرهنگ های توجیهات که اکثراً از منشای مجرمان هستند، اغماض کنیم، ادعای این که تلاش های مدنی، رسانه یی و در کُل فرهنگی ما در جامعه موثر اند، بی معنی ست.
شرح تصویر:
یک مجاهد افغان اسیر در دست چپی هایی که با چپ رویی، همکار شوروی شده بودند. در این تصویر، شراکت خیانت آمیز کسانی دیده می شود که در همدستی با بیگانه، مردم خود را نابود می کردند.