در توحش ایدیالوژیک

(معرفی کتاب «د انقلاب قربانیان»)

مصطفی عمرزی

در تنگنای بحران، بیش از چهل سال است که مردم ما قربانی می دهند. کثرت این تکرار، نام ها و شهرت های زیادی ست که چون انبوه می شوند، زود فراموش می کنیم؛ اما در سوی دیگر آن، کثرت نام ها و شهرت هایی هم انبوه می شوند که هرچند در تناسب مردم نیستند، اما با خلق بحران، خود را نیز غرق کرده بودند. 

از 7 ثور سال 1357 به این سو که التهاب سیاسی از ارگ به سراسر جامعه ی افغانی، پراگنده شد، اوضاع چنانی که مجریان امور خیال می کردند، موافق حال نشدند. تغییر غیر طبیعی و خونین که به ریشه های اقتدار یک قوم بزرگ کشور نیز آسیب رسانده بود، تعابیر از قدرت سیاسی را دچار تلقی غیر ایدیالوژیک نیز کرد. بنا بر این، در حالی که توحش ایدیالوژیک، چون ماشین کشتار جمعی، عمل می کرد، زیر نام آن، تضاد های غیر ایدیالوژیک، بسامد می کردند. 

با تجاوز اتحاد شوروی، میلان بیش از حد به چند اقلیت قومی مطرح، تنازع حزبی را رنگ و رُخ غیر حزبی نیز داد. شماری با سربازان اتحاد شوروی یک جا شدند و با رهایی شماری که در زندان ها، در انتظار تسویه ی حساب حزبی بودند، با رهایی، به ارگ ورود کردند و برعکس اقبال افتیده ی رفقایی که آنان را به سرحد مرگ، فلتر کرده بودند، مقلد شدند. 

تا پایان حکومت ملا برهان الدین ربانی، رفقایی که گویا انقلاب دوران ساز برپا کرده بودند و برگشت ناپذیر بود، در چاله هایی فرو رفتند که با خشونت برای مردم، حفر کرده بودند. 

پیرامون زیان هایی که افغان ها از هفت ثور دیده اند، تا هنوز می نویسیم و با باز شدن راز های سر به مُهر دیگر که به ادامه ی فهرست پنج هزار شهید اند، همچنان چشم انتظار عزیزان خویش استیم. دردناک تر از همه، انتظار طولانی افغان هایی ست که هرچند قربانی توحش ایدیالوژیک شدند و در چهل سال بحران، زنده گی کرده اند، اما در کتمان اخبار، هنوز منتظر عزیزانی استند که در رقم بالای بیش از یک میلیون افغان قربانی، بی نام و نشان مانده اند. 

در کتاب «د انقلاب قربانیان»، ضمن تداعی روزگار بد مردم، بازیگرانی معرفی شده اند که خیلی زود در میدانی که ساخته بودند، کشت و مات شدند. نور محمد تره کی با حسرتی که در آخرین لحظات، خوردن چپس بود، اعدام می شود. قبر حفیظ الله امین، معلوم نیست. استخوان های ببرک کارمل نیز معلوم نیستند. جسد رفیق نجیب، شبیه لاشه ی بُز میدان، دفن شد. معلوم نیست که می گذارند خاک شود یا نه. 

از آغاز التهاب سیاسی که بعداً توحش چپ حاکم بر کشور را به ارمغان می آورد، از بلندترین رده های حزبی تا اعضایی که با تجاوز اتحاد شوروی نیز فکر می کردند مستقل اند، در سیر افولی، رفقایی کشته، مجروح و متواری شده اند که مصمم بودند با زیر و رو کردن زنده گی مردم، برای آنان زنده گی بسازند. 

بازگشایی کتاب «د انقلاب قربانیان» به معنی توضیح پیرامون افرادی که قربانی به اصطلاح انقلاب خود شدند، می تواند به معنی بازخوانی تاریخ کسانی مهم باشد که در تامین     رابطه ی قدرت با مردم، هرچند به نام آنان، اما ناکام ماندند. 

در حالی که اولویت های تنقید ما سطوح دارند، اما شناخت آثاری که ریشه های بحران کنونی را تبیین می کنند، ارزش بازنگری به تاریخی ست که اینک در شباهت های آن، کسانی با میلان به بیگانه، پی آرایش سیاسی مملکت اند. 

با بازگذاشتن ورودی کشور در برابر بیگانه، توهمی می شکند که بعداً اکثر کدر های حزبی در منگنه ی بازی های شوروی، قربانی شدند. دست تنگی هایی که تمام اراده ها به خاطر مصالحه را محسوس می ساختند، مازاد توحش ایدیالوژیک بودند.

با نوستالژی بد سالیان پس از هفت ثور، اگر در تاملاتی چون کتاب «د انقلاب قربانیان»، از ماجرا هایی آگاه نشویم که مجریان به اصطلاح انقلاب ها از خود مُهره ساختند، دشوار است با کنار زدن حقایق انبوه افغان هایی که در کتله های وسیع قربانی شدند و اکثراً بی نام و نشان مانده اند، از ارقام و اعدادی آگاه شویم که چه گونه یک طرف دیگر مردم ما که در عرصه ی سیاسی ناکام شدند و باختند، یک طرف قربانی هایی را هم می سازند که با وجود عوامل بحران و کشتار، هستی خود را نیز با تمایل به ایدیالوژی های وارده، ساقط کرده بودند. 

در کتاب «د انقلاب قربانیان»، ذهنیت درگیر با مسئله ی مجرمانی که با تحولات کودتایی، در معرض نیستی قرار گرفتند، شروح مستند و جالب دارد. منتها با این افاده که در تغییرات غیر طبیعی که خون ریخته باشد، به مصداق خون با خون پاک می شود، خون هایی ریخته خواهند شد که منحصر نمی مانند. 

مجریان بازنده ی هفت ثور با وجود تراکم قدرت و قوای شوروی، از همان آغاز در تقابل با جامعه ای قرار گرفتند که در توحش ایدیالوژیک و تحمیلی بر آن، از همان آغاز، از مردم، اعلام فاصله کرده بودند. در این مثال که از هشت ثور تا کنون ادامه دارد، هیچ   نسخه ای کارگرد نمی شود تا پیوند هایی محکم شوند که میان مردم و حکومت های قبل از هفت ثور، وجود داشتند. 

در هرج و مرجی که فقط بحران را تداوم می بخشند، احصائیه ی چپ رو هایی که قربانیان انقلاب خودشان بودند، ناممکن است. افزودی قربانی هایی که جزو اخبار روزانه است، روی قربانیان انقلابی سنگین می شود که می خواستند با یک چرخش 180 درجه، افغانستان و مردم آن را یک شبه، خوشبخت بسازند. 

تبیین زوایای قربانیانی که با تغییر رژیم ها- از سطح قربانی به سطح منفور- تنزل می کنند، بیش از همه، اهمیت شناخت کرکتر هایی را محرز می سازد که در مقوله ی سیاسی، با تمایل به خارجی، ابراز وجود می کنند. 

در کتاب «د انقلاب قربانیان»، افرادی شناخته می شوند که به خاطر تبارز سیاسی، به قدرت های خارجی/ بیگانه، ارج قایل شده بودند. همین نکته ی کتاب که وارد جزئیات می شود، بیش از همه اهمیت روشنگر هایی را بیشتر می سازد که در زمینه ی سیاسی کنونی، بیش از همه باید سیاستگران ما بدانند. 

در وابسته گی های شدید خارجی که با منفی یک میلیارد دالر آن، مسئله ی ریاضت اقتصادی، دامنگیر مردم ما می شود، درک عمیق روابطی که روی قدرت بیگانه گان، استوار کرده بودند، واضع این ذهنیت است که قربانیان سیاسی، به سطوح افرادی می رسد که در حصار قدرت، فکر می کنند امن تر از همه استند. 

تصور غم انگیزی ایجاد می شود که «د انقلاب قربانیان» با نمایش قدرت، مصئون تر از همه به چشم می آمدند؛ اما بعداً سرخط اخباری شدند که از فلاکت نیستی آنان حکایت می کردند. چنین مامولی در جغرافیای جهان سوم، بیش از همه جا، تضمین شده است. 

از طریق لینک زیر، کتاب «د انقلاب قربانیان» را دانلود کنید!

https://www.ketabton.com/book/14103