صحت و معارف دو رکن بنیادی اجتماعی ، اقتصادی و حتی سیاسی یک کشور را تشکیل میدهد که تمام ابعاد زندگی مردم یک کشور تا حد زیاد وابسطه به این دو بخش تخنییکی میباشند. وزارت تعلیم و تربیه و صحت عامه صد در صد وزارت های تخنیکی می باشد و ما باید به هیچ صورت اجازه مداخله سیاسی در این دو سکتور را نه دهیم. ولی اینجا افغانستان است و سیاستمداران، بزرگان قومی و مذهبی نابغه های هستند که بر هر مسلک و بر تمام رشته ها تسلط کامل دارند و مستحق همه امتیازات ، رتبه ها و مقامها می باشند. این نوابغ دو جهان هستند و باید در هر کار مداخله کنند چون این حق مسلم شان است. مبارک مان باد که این چنین مخلوقات آسمانی نصیب ما هاشدند. به همین علت مکاتب ، دانشگاها و شفاخانه ها ما در تمام دنیا مقام اول گرفته اند و هیچ بیمار ما به خاطر تداوی به کشورهای همسایه نه میروند، ان چی را شنیدید یک اعلان بازرگانی بود . در حقیقت مکاتب و دانشگاهای ما بیسوادها را به جامعه تقدیم می کند و بر مصیبت موجوده کلان در کشور (بیکاری) می افزاید که این کار به نوبت خود تعد افراد جنگی ( در هر دو طرف جنگ) و تعداد معتادین مواد مخدر را به گونه سرسام اور افزایش میدهد. خوشبختی معتادین در این است که پولیس خبر نه دارند که ۱۰ فیصد نفوس کل کشور که معتاد اند مواد مخدر را از کجا به دست می اورند، یک معما کلان که ارگان ها امنیتی ما سر نخ انرا پیدا کرده نه میتوانند و چرا باید پیدا کنند دیوانه که نیستند که راه روزی خودرا بسته نمایند. در صدی زیادی اینها هم توسط سیاسیون و بزرگان ما معرفی شداند. تشکر از بزرگان و سیاسیون ما که کشور پنج هزار ساله را به گودال نابودی سوق داده است. فاصله زیاد تا مراکز صحی، نه بود سرک ، پول و وسایل ترانسپورتی عوامل عمده ای مرگ و میر اطفال و مادران در ا فغانستان می باشند. بیشتر شفاخانه ها و مکاتب در ولایت و مرکز کشور از نظر موقعیت جغرافیوی به طور نا عادلانه تقسیم شده است و برای مردم نیاز مند رسیدن تا این مراکز صحی و تعلیمی بسیار مشکل می باشد .که این هم از برکت سیاسیون و بزرگان ما است چرا که هر یک شان خواسته است که در پهلوی خانه خود مکتب و کلینک داشته باشد، اینکه این مراکز صحی و تعلیمی چقدر از دسترسی مردم عام دور اند مشکل جناب های ایشان نیستد. آفرین شان. در معامله تقسیم قدرت بین دو بزرگوار حتی سر وزارت صحت و معارف نیز معامله صورت گرفت که این نیز یک مهر تایید بر سیاسی بودن صحت و معارف می گذارد. اینجا یک سوال در ذهن ما خطور میکند که سیستم موجوده از حکومت (سیستم) طالبان چقدر متفاوت است؟ در ان زمان وزیر صحت و معارف ملاها بودند ولی اکنون این وزیران به اساس سهمیه حزبی و قومی شان برگزیده می شوند این مهم نیست که چقدر بی سواد هستند. اتهامات اخر بر وزارت صحت در حیف و میل بودیجه کرونا و موجودیت هزاران مکتب معلم و متعلم خیالی همه شواهد مداخله های سیاسی قومی و حزبی در این دو سکتور تخنیکی می باشد که فاصله را میان دولت و ملت چند برابر افزایش می دهد. مریض به پزشک و متعلم بر معلم بی باورند ( همه جا دکان رنگ است همه رنگ می فروشند- دل من به شیشه سوزد همه سنگ می فروشند، عاصی). بدتر از همه اینکه این خیانت ها به نام خدمت به وطن، دین و مردم صورت می میگرد،‌ پروژه کلان برای بدنام کردن ارزش های معنوی این کشور عملی می شود که اگر برای جلوگیری ان اقدام نه شود این درنده ها وحشی وحشتر خواهند شد.
وزیر و معین سکتورهای تخنیکی مجبور هستند که به هر نوع فرمایش فرا قانونی وکلای پارلمان و سیاسیون تن دهند در غیر ان چوکی شان ( که قطعه از ایمان شان نیز است) را از دست میدهد. و به خاطر حفظ مقام چوکی خود کسانی را در پوست های کلیدی مقرر می نمایند که هیچ سند تحصیلی و هیچ نوعه تجربه کاری مربوط به ریاست/امریت مربوطه نه داشتند. نوش جان شان باد
به همین اساس در اول باید این دو وزرات تخنیکی غیر سیاسی شوند و تمام کارکنان ان به اساس شایستگی و دور از مداخله سیاسی انجام شوند. این اقدام راه را برای اصلاح بخش های دیگر حکومت هموار می سازد و یک وزیر و معین تخنیکی مجبور نه خواهد بو که از اوامر غیر قانونی سیاسیون پیروی نمایند. شفاخانه و مکاتب دولتی نیز باید یک مقدار فیس کم از مریضان و متعلمین اخذ نمایند تا از یک طرف مریض و شاگرد نیز احساس مسولیت نمایند و از طرف دیگر شفاخانه و مکتب نیز از نظر مالی و سیاسی مستقل باشند و کیفیت خدمات نیز بلند بروند