عبداللطیف پدرام در جلسه ای که منتج به بی آبی او شد، با همان ترفند های معمول که شکل کوچک خودشان را شامل حال بزرگ تر ها می کنند، محیلانه کوشید با مشبه و مشبه به، وانمود کند اگر پشتون های غزنی خواهان حقوق شوند، هزاره گان هلمند نیز باید به شورا بیایند. یقیناً که پشتون های غزنی به شورا می آیند و اکثریت پشتون های هلمندی اگر خواسته باشند، می توانند از غیر پشتون هایی نیز نماینده برگزینند که در مثال داکتر صاحب رمضان بشردوست، ثابت می کنند، بلی، افغان های بی شماری از قوم هزاره شناخته می شوند که افتخار کل مملکت اند. آن چه که باید در این بحث از فحص نماند، در نخست معیار های گزینش نماینده گان است.
در حالی که کوشیده می شود حق بزرگ ترین قوم غزنی را سلب کنند، از این اصل طفره می روند که معیار های انتخاباتی چیستند؟ بهتر است با فاصله از بستر زنده گی برادرانه ی پشتون ها و هزاره گان، به ولایت بدخشان برویم. این ولایت با 20 قوم و چندین زبان غیر دری یا به اصطلاح فارسی، از ولایات کثیرالقومی افغانستان شمرده می شود. در کنار پشتون ها، بلوچ ها، ترکان (شاخه های اوزبیک و ترکمن)، پامیری، واخی، شغنانی و تاجیکان ناقل و بومی که در حدود 40 درصد را تشکیل می دهند، نماینده گان این ولایت در شورای ملی، متاسفانه بیشتر از یک اقلیت قومی بوده اند. صرف نظر از این که با سرپوش فارسی زبان، هویت های زیادی را مصادره کرده اند، اجتماعات اکثریت غیر تاجیک این ولایت، با مردمان سرشناس، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی، شایسته گی های زیادی دارند که خیلی بهتر بود به عوض مفسدانی چون فوزیه کوفی، پدرام و امثال آن ها، به شورای ملی افغانستان می آمدند.
در یکی از خیانت های کلان، زمانی که ملا فضل احمد معنوی از سوی حامد کرزی با گزینش شعوری، رییس کمیسیون مستقل انتخابات افغانستان شد، در حالی که اعتراضات سرتاسری بر این انتخاب غیر معقول، گوش فلک را پُر کردند، بالاخره تفهیم می شود که کرزی با این انتخاب، به ضرس قاطع گفته است کار خودش می باشد و به کسی ربط ندارد. عوامل فشار بالا کرزی که در زد و بند های حکومات سهامی او یکجا استفاده می کردند و بر این اساس مفاد سرمایه های دالری آنان به چندین میلیارد دالر می رسد، برای اطمینان خاطر به هم، حتی سیستم را آلوده می کنند.
عوامل شورای نظار و جمعیت که پس از سالیان جهاد و به اصطلاح مقاومت، چیزی برای گفتند ندارند، با مشی گرایش های قومی امیدوار اند ابقا شوند. آنان با اختیار این روش، کوشیدند پس از تعیین ملا معنوی، افرادی را وارد شورای ملی کنند که از قبل طمع داشتند با وارد کردن فشار در این نهاد و خدشه به قوانین، همچنان استفاده و خیانت خواهند کرد.
ملا معنوی با ایفای نقش منافق، در تبانی با احزاب وحدت و جریان های افغان ستیز، افرادی را وارد پارلمان افغانستان می کند که بر همه گان آشکار است، رای کافی نداشتند. منطق جمعیت و شورای نظار برای ورود افرادی چون عبدالحفیظ منصور، عبداللطیف پدرام، احمد بهزاد، محی الدین مهدی و امثال آنان، بیشترینه روی استفاده ی موثر از سخنسرایی ها و توانایی های گفتاری آنان بود. حالا که اضرار تعیین ملا معنوی با تداوم شورایی که اصولاً قانونی نیست، زیرا موعد قانونی کار آن خاتمه یافته، در نابسامانی های اجتماعی، بیشترینه روی محاسبات غلط، مردم را ناچار از پذیرش می کنند، بهتر است در قرینه ی نوبت دیگر، به حقایقی توجه کنیم که با جاگزینی غیر پدارمی ها، حقوق اقوام محرومی تامین خواهند شد که مثلاً در ولایت بدخشان، قربانی ستر فارسی زبان شده اند.
همه می دانند که جریان های افغان ستیز، در کنار تقابل غیر منطقی با پشتون ها، برای حفظ و سیطره ی اجتماعی، روی عوامل فرهنگ لاپوشانی (رفع عیوب و نواقص با حیله و نیرنگ) پافشاری می کنند.
افغان ستیزان، به همان مقداری که پشتون ستیز اند، دوست ندارند ترکتباران دری زبان، هویت خویش را مسجل کنند یا زبان های ترکی (اوزبیکی و ترکمنی)، زبان محاوره و کار ترکان افغانستان شوند.
ستر فرهنگی فارسی زبان، سرپوش سنگین و تحمیلی ست که زیر فشار آن، هویت دها قوم و زبان، استحاله می شود، اما مفاد آن با بزرگ نمایی یک اقلیت قومی، نه فقط به یک قوم می رسد، بل از طریق مجاری سیاسی، جزو حدود انحصارات گروهک های جمعیت، شورای نظار و شرکای قومی، مانند ستمیان می شود.
این وظیفه ی ماست که در زمان پاسخ به ادعای طرف های مغرض، از فرصت هایی استفاده کنیم که مثلاً با ادعای امثال پدرام ها رونما می شوند. در حالی که ورود افراد بدنام به دور بعدی شورای ملی، حکم اعدام تمام اعضای کمیسیون مستقل انتخابات را صادر خواهد کرد، که اگر از قضای دولت فرار کنند، از محکمه ی مردم نمی توانند فرار کنند، بهتر است زمینه بسازیم که پشتون ها، پامیری ها، ترکان و آن اقوام مناطق تحریف شده (ظاهراً فارسی زبان) مانند بدخشان، نه فقط از حقوق خویش دفاع کنند، بل با نماینده گی در پارلمان افغانستان، جای پدرامی ها، کوفی ها و بدنام های دیگری را بگیرند که با پنهان شدن در عقب گرایش های مذموم قومی، ثابت می کنند ارزش اجتماعی، خیر و ثواب ندارند.
در واقع با دامن زدن به مسایل قومی، در جوسازی های کاذب، می خواهند جلو استحاله و حذف افراد و گروه هایی را بگیرند که با امثال جمعیت و شورای نظار، خیلی وقت است تاریخ گذشته شمرده می شوند.
متاسفانه با ناخواسته ها، اشتباهات و تحمیلات، برپایی ستون های فساد در داخل نظام که دوستان خارجی نیز در آن ها شریک جرم محسوب می شوند، انحصار قدرت، باعث شده است در کنار استفاده های رسانه یی و تامین امتیازات گروهک ها و افراد، تصحیح و اصلاح تنظیم ها و افراد و ابسته به آن ها، با مهارت به نام حذف اقوام، تحریف شود. براین اساس، کوشیده می شود با قومی ساختن جریان های فاسد، مردم را فریب دهند که اگر پدرام، منصور یا ربانی تخویف می شوند، نه بر اثر عدم ارزش اجتماعی و کادری آنان، بل بر اثر هویت قومی است.
فاسدان سیاسی با هر خیز، از چاله به چاه می افتند. طرح غیر منطقی پدرام برای سوء استفاده، ما را متوجه کرده است که چرا در ولایتی به کثرت قومی بدخشان، نه فقط از تاجیکان بومی افغان، نماینده نداریم، بل در کنار محرومیت 60 درصدی غیر تاجیکان این ولایت، فقط بقایای ناقلین آسیای میانه، مشهور می شوند.