از آن جای که یک عده هموطنان جنگزده ای ما از جانب دست های مغرضی در کشور ایران شُست و شوی مغزی گردیده اند و یا به عباره ای دیگر از آن جای که یک عده هموطنان جنگزده ای ما از جانب کشور ایران تغذیه ای مغزی سانسور شده گردیده اند، لزوم دید یک کورس اکابر برای ایشان میرود:
I. یک درس هژده دقیقه یی خدمت لطیف پدرام و همقطارانش:
در این جا، یک درس هژده دقیقه یی خدمت لطیف پدرام و همقطارانش، از جانب همسایگان غربی ما، شخصیت محترم علمی پور پیرار و( AzadUrmu- آزاد اورمو) تقدیم می گردد.
لطفاٌ نتیجه ای یک تحقیقات وسیع علمی را، فقط و فقط در ظرف هژده دقیقه و یازده ثانیه، از این آدرس بشنوید:
https://www.youtube.com/watch?v=B2B3U8V3n4E
II. ( AzadUrmu- آزاد اورمو) در ارتبط چنین می نویسد:
" تاریخ نگاران خارجی به ترتیب تاریخ جعلی ایرانی را افشا کرده و ایجاد کشور جعلی ایران,ملت ساختگی ایرانی و دروغ تاریخی پارسیان را هرروز رسوا میکنند.
”جونا لندرینگ”، مورخ هلندی میگوید: «تمامی آنچه در تاریخ در مورد کوروش، پادشاه هخامنشیان نقل شده دروغی بیش نیست؛ یک دسیسه تاریخی است.
لندرینگ معتقد است که استفاده از نام و هویت کوروش تنها ابزار تبلیغاتی محمدرضا شاه پهلوی، آخرین پادشاه ایران بود. محمدرضا شاه با تبلیغاتی ساختگی از نام کوروش و استوانه برجای مانده از او تنها برای تثبیت حکومت پهلوی استفاده کرد و بس.
لندرینگ درباره سخنان و نقلهای تاریخی مطرح شده در رابطه با دوران حکومت کوروش در بینالنهرین و رفتار متعادل و مسالمتآمیز وی در مواجهه با تمامی ادیان و اقوام در منطقه میگوید:
«همه اینها تبلیغات است. تبلیغاتی که در دوران حکومت پهلوی و آغاز جشنهای ۲۵۰۰ ساله به اوج خود رسید»
کسانی که جعل بودن تاریخ ایران را را قبول دارند فعالان سیاسی و ملل غیر فارس -یعنی ۷۰%جمعیت ایران -هستند که بعد از انحلال ممالک مهروسه قاجار و ایجاد کشور معجول ایران توسط انگلیس و واگذاری امپراتوری چندین ملیتی به فارسها با سیاستهای پان ایرانیستی و دروغ تاریخی پارسیان سالها مبارزه کرده و میکنند.
فارسها با ایجاد ایران, سیاستهای یکسان سازی آغاز و ,هویت ملت ایرانی بوجود آورده و تاریخ ملل را حذف و تاریخ جعلی هخامنشیان را نوشتند.
ملل غیر فارس در ایران سالها است که به این تاریخ و هویت جعلی اعتراض میکننند و حتی ملل بارها قیام کرده اند ولی امروز همان دانشگاه غرب همچون شیکاگو که به سفارش انگلیس و پهلوی برای ممالک چندین ملّیت قاجاریه تاریخ ایران و تاریخ دروغین پاریسان را نوشتند امروز اشتباهات و دروغهای تاریخی را افشا میکنند.
استوانه کوروش بیشترین نقش تبلیغاتی را در جشنهای ۲۵۰۰ ساله محمد رضاه ایفا کرد. یک نسخه از این استوانه به عنوان پیشکش به سازمان ملل متحد داده شده تا شاه از این طریق از کشورتازه تاسیس، ایران سکولار با نمایی از آزادی مذهبی به نمایش بگذارد. کاری که استوانه کوروش به راستی برای او انجام داد.
وی میافزاید: «تفسیری که از منشور شد و از آن به عنوان منشور حقوق بشر نام برده شد، تفسیری اشتباه بود که بسیاری از حقایق در آن نادیده گرفته شد. با این حال گویی همچنان بر روی این موضوع که منشور کوروش نقش بسزایی را در تاریخ حقوق بشر ایفا کرده، سماجتهای زیادی میشود.»
لندرینگ همین طرز فکر خود را در دسامبر ۲۰۰۶ به شرح صفحه انگلیسی ویکیپدیای منشور کوروش اضافه کرد.۱
اما این فقط لندرینگ نیست که به آنچه تاکنون درباره نخستین پادشاه هخامنشیان نقل شده و یا حتی متن ترجمه شده بر روی منشور برجای مانده از وی، کوچکترین اعتقادی ندارد.
“متیوس شولز”، مورخ آلمانی هم از جمله افرادی بود که در سال ۲۰۰۸ در مقالهای در مجله اشپیگل آلمان نوشت: خیرخواهی و سخاوتمندی که در تاریخ به کوروش کبیر نسبت داده شده، تنها یک شوخی فریبنده است.
شولز افزود: «استوانهای که در حال حاضر از آن به عنوان نخستین سند حقوق بشر یاد میکنند و یک کپی از آن را به عنوان نماد حقوق بشر در سازمان ملل متحد قرار دادهاند چیزی جز یک نماد تبلیغاتی بیشرمانه نیست.»
شولز در اشپیگل به این موضوع اشاره کرده است که حتی بعضی از خطوط میخی هک شده بر روی استوانه کوروش به درستی ترجمه نشدهاند. گزارش شولز در مجله اشپیگل گرچه سرو صداهای زیادی را ایجاد کرد اما انتقادهای بسیاری در همان دوره به وی وارد شد. اینکه او نه تاریخشناس است و نه ایرانشناس. بنابراین اینگونه بیپروا سخن گفتن در رابطه با یک چنین موضوعی نه درست و نه معتبر است.
گزارش شولز در مجله اشپیگل اینگونه پایان یافته بود: حتی شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل در سال ۲۰۰۳ زمانی که جایزه خود را دریافت میکرد رسما اعلام کرد”اینکه استوانه کوروش نقش مهمی در تاریخ حقوق بشر داشته امری کاملا روشن است.” شیرین عبادی هم در دام این شوخی فریبنده افتاد.۲
در همان روزها روزنامه دیلیتلگراف گزارشی درباره استوانه معروف برجای مانده از نخستین پادشاه هخامنشی به قلم “هری دی کویته ویله” منتشر کرد. گزارش دیلیتلگراف با امانت گرفتن استوانه کوروش از موزه بریتانیا از سوی محمدرضا شاه در جریان جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی آغاز شد و افزود پس از پایان این جشن نمونهای مشابه منشور کوروش ساخته و از سوی اشرف پهلوی به سازمان ملل متحد اهدا شد تا برای همیشه در جایگاهی ویژه از آن به عنوان نخستین سند حقوق بشر یاد شود.
سه محور اصلی در گزارش دیلی تلگراف برجسته شد:
۱- اینکه کوروش یکی از پادشاهان ظالم و خونخوار بود که مردم را به زور مجبور به فرمانبرداری از خود کرد.
۲- سیاستهای نسبت داده شده به کوروش که همگی حاکی از احترام او به حقوق بشر و تمدنها مختلف ذکر شده، دروغ و تبلیغاتی بیش نیست. دروغی که خاندان پهلوی در سال ۱۹۷۰ آن را مطرح کردند.
۳ – تمامی آنچه از آن تحت عنوان تاریخ و متون بابلی یاد شده، تبلیغی بیش نبوده است.
دیلی تلگراف گزارش خود را اینگونه آغاز کرد: «گویا آنچه از منشور کوروش تاکنون در تاریخ نقل شده، از سوی مورخ آلمانی به چالش کشیده شده است. همان منشوری که از موزه بریتانیا به امانت گرفته شد تا در زمان برگزاری جشن ۲۵۰۰ ساله توسط محمدرضا پهلوی در خاک ایران باشد و به نمادی برای افتخار ملی بدل شود. منشوری که یک کپی از آن به عنوان نماد حقوق بشر در مقر سازمان ملل متحد نگهداری میشود و تا کنون به شش زبان ترجمه شده است. “کلائوس گالاس”، مورخ آلمانی معتقد است که سازمان ملل متحد مرتکب اشتباه بزرگی شده و اینکه بزرگنمایی طومار نگاشته شده بر روی منشور از سازمان ملل کاملا نادرست است. او معتقد است سازمان ملل به کوروش اقتدار کاذب اعطا کرده است.»
دیلی تلگراف نوشت: «متخصصان آلمانی اکنون مصرانه در تلاشند تا سوء برداشتها از آنچه در اذهان در رابطه با کوروش و منشور برجای مانده از وی هک شده را کمرنگ کنند. “پروفسور ژوزف ویشفر”، روز گذشته منشور را با تمسخر یک “کتیبه تبلیغاتی” معرفی کرد و گفت: منشور در حال حاضر به یک سند مجلل بدل شده. باید گفت که کوروش تنها برای اینکه خود را پرهیزگار و درستکار معرفی کند دستور ساخت این استوانه را صادر کرد. اما حقیقت این است که کوروش واقعی در غارت و ستمگری هیچ تفاوتی با دیگر شاهان قبل و بعد از خود نداشته است. کوروش نیز فردی چون خشایارشاه بود. البته کمی باهوشتر از او.»
دیلی تلگراف در ادامه گزارش خود با استناد به نظر یک مورخ دیگر در ارتباط با استوانه کوروش نوشت: “تام هلند”، نویسنده و مورخ بریتانیایی هم به تقدس حقوق بشری منشور کوروش اعتراض دارد. او میگوید اینها چرندیات هستند. آنچه مطرح میشود چیزی جز مزخرفات نیست. مطمئنا فتح امپراتوری به این بزرگی در آن دوره بدون تصور غارت و کشتار و خونریزی امکان پذیر نیست. کوروش نیز مطمئنا بابل را به سادگی فتح نکرد.
“دی کویته ویله” گزارش خود در دیلی تلگراف را با این گفته پرفسور “هلند” اینگونه خاتمه داد: «علیرغم تمامی نقدهای مطرح شده در رابطه با منشور، مردم ایران حاضر به تغییر دیدگاه خود در مورد کوروش و منشور برجای ماده از وی نیستند. آنها کوروش را یک افتخار و غرور ملی میدانند. اما این نیز مانند خیلی چیزهای بیخود دیگری است که در مورد ایرانیان در ایران نقل میشود.»۳
پس از انتشار گزارش “دی کویته ویله”، همان نقدی که به نویسنده آلمانی مجله اشپیگل وارد شده بود درباره نویسنده دیلی تلگراف نیز مطرح شد. اما در این میان چهرههای آکادمیک و صاحبنام و مورخان برجستهای نیز هستند که چنین نظراتی را در رابطه با کوروش و منشور وی که به عنوان نخستین نماد حقوق بشر در سازمان ملل قرار گرفته، مطرح میکنند.
از اواخر سال ۱۹۷۰ میلادی شمار اندکی از مورخان سعی کردند تا چهرهای متفاوت از آنچه در تاریخ به ثبت رسیده از کوروش و میراث برجای مانده از وی ارائه دهند. آغازگر این حرکت پروفسور “روت” بود که در کتاب خود در سال ۱۹۷۹ میلادی از واژه “تبلیغات” استفاده کرد و بزرگنمایی کوروش را تنها یک اقدام تبلیغاتی خواند. بعد از روت، پروفسور “ون در اسپک” در سال ۱۹۸۲ میلادی در نظریات تاریخی خود در رابطه با کوروش و حکومت وی گفت: «کوروش هیچگونه طرح و یا سیاست نوینی را در مقابل مردمی که تنها مطیع او بودند اجرا نکرده است. به دستور او معابد تخریب شدند. هگمتانه غارت زده شد. کوروش پس از یکی از بزرگترین نبردهای خود (اوپیس)، چپاول و غارتگری کرد و شمار زیادی از مردم را به کام مرگ فرو برد.»۴
پروفسور “امیلیه کوهرت” نیز اولین بانویی بود که از چهره معرفی شده از کوروش در سازمان ملل انتقاد کرد و آن را تحریف تاریخ خواند و گفت تصور اینکه امپراتوری فارس یک امپراتوری برجسته و تحسین برانگیز است، نشات گرفته از ضعف اطلاعاتی از سیاستهای پارسیان است. وی گفت: آنچه در رابطه با کوروش مطرح میشود تنها یک بزرگنمایی تبلیغاتی است.۵
استناد سخنان روت، وان در اسپک و کوهرت تفسیر و ترجمه برجای مانده از “گریسان” در سال ۱۹۷۷ از نبرد اوپیس(در کنار دجله) کوروش است؛ نبردی که کوروش در ده اکتبر ۵۳۹ در آن پیروز شد. گریسان معتقد است که پیروزی کوروش در این نبرد با تصرف غنایم فراوان و کشتار کسانی که مقاومت میکردند همراه بوده است و اینکه بعید به نظر میرسد که بابل بیمقاومت سقوط کرده باشد.
ترجمه گریسان در سال ۲۰۰۷ میلادی از سوی پرفسور “ویلفرد جی لمبرت” در دانشگاه “بیرمنگام” انگلیس بازخوانی شد و مورد بررسی قرار گرفت. در همان زمان لمبرت رسما اعلام کرد که شاگرد او گریسان در ترجمه و تفسیر نبرد اوپیس مرتکب چندین اشتباه معنایی و زبانشناسی فاحش شده است. با این حال کوهرت ترجمه گریسان را نمونهای برای اثبات سخنان خود قرار داده و هرگونه سابقه درخشان در تاریخ کوروش کبیر را نادیده میگیرد. با تمام این اوصاف شاید بهتر است گفته شود که لمبرت با ترجمه صحیح خود از نبردی که کوروش در آن شهر بابل را فتح کرد، جایی برای اثبات ادعای این مورخان برجای باقی نخواهد گذاشت.۶
تاییدیه نظام مهندسی مبنی بر نیمه کاره و ناتمام بودن تحت جمشید این مکان هرگز به مرحله اسکان نرسیده بود
http://oguztv.com/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA/%D9%85%D9%88%D8%B1%D8%AE-%D9%87%D9%84%D9%86%D8%AF%DB%8C-%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D8%A2%D9%86%DA%86%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D9%88%D8%B1%D8%AF/
"
منبع: https://www.youtube.com/watch?v=B2B3U8V3n4E
---------------------------------------------------------------
به امید اصلاحات وسیع اجتماعی در افغانستان عزیز
به پیش به سوی مبارزه با فساد اداری و آوردن صلح بین الافغانی!
به امید مبارزۀ هر چه سریعتر و هر چه دقیقتر در راۀ مبارزه با فساد اداری!
به امید مبارزۀ هر چه سریعتر و دقیقتر با ایران محوری ها و پاکستان محوری های مخرب در افغانستان عزیز!
به امید دقت به کوچکترین واحد های کاری در هر ساحۀ کاری ما!
به امید اتحاد و وحدت هر چه بیشتر اقوام شریف افغانستان!
به امید صلح، ثبات، عدالت اجتماعی، قانونیت، ترقی و رفاه برای مردم رنجدیدۀ ما