تروریزم صلیبی و یهودیزم آدم کش، تنها تورات و انجیل را نه، بلکه همه چیز را تحریف نمودند، و همه چیز را دزدی نمودند!
- فكر اختراع كمپیوتر را از محمد بن موسی الخوارزمي، دزدی نموده به چارلز بابیج انگلیسی، نسبت دادند.
- اختراع کمره عکاسی را از محمد بن الهیثم، دزدی نموده به آیزاک نیوتن انگلیسی، نسبت دادند.
- فکر اختراع اینترنت را از محمد بن موسی الخوارزمي، دزدی نموده به تیموتی برنرز لی بریتانیایی، نسبت دادند.
- کشف قوه جاذبه زمین را از عبدالرحمن الخازني، دزدی نموده به آیزاک نیوتن، نسبت دادند.
- خط برجسته برای نابينايان را از زين الدین الآمدي، دزدی نموده به لوئی بریل، فرانسوی، نسبت دادند.
- اختراع ربات و هوش مصنوعی را از بدیع الزمان بن إسماعیل الجزری، دزدی نموده به جرج چارلز جونیور آمریکایی، نسبت دادند.
- اختراع قفلی رمزی را از بدیع الزمان الجزري، دزدی نموده به، لئوناردو داوینچی، ایتالیایی، نسبت دادند.
- اختراع ماشین چاپ (پرینتر) را از دارالورق بغداد، دزدی نموده به یوهانس گوتنبرگ آلمانی، نسبت دادند.
و این دزدان و تحریف گران و چپاول گران، حتی تاریخ میلاد عیسی علیه السلام را نیز تحریف نمودند!
قضیه ای این تحریف ازین قرار است که:
رومیان باستان پیش از تقویم میلادی، از تقویم رومی من حیث تاریخ رسمی، استفاده می نمودند.
و تقویم رومی از سال ۱ بنیان گزاری شهر روم باستان که برابر با سال۷۵۳ پیش از میلاد بود آغاز می گردید.
و در این تقویم هر سال از ۱۰ ماه تشکیل یافته بود که بعد ها و در عصر امپراتور ژولیوس سزار و امپراتور آگوستوس، تعدیلات در آن وارد گردید و ماههای جنوری و فبروری را به عنوان ماههای یازدهم و دوازدهم به این تقویم اضافه کردند که این تعدیلات را از مصریان باستان گرفته بودند و بعد از آن این تقویم به نام تقویم ژولیانی مشهور گردید.
در آن زمان در نزد مسیحیان مبدأ مشخصی برای تاریخ وجود نداشت و مبدأ تاریخ آنها مانند انجیل، همیشه در حال تغییر بود.
به این شکل که با به قدرت رسیدن هر پادشاه جدید در امپراتوری روم، مسیحیان یک مبدأ جدید را به تاریخ اضافه می کردند.
این حالت تا قرن ۶ میلادی ادامه داشت، تا اینکه در سال ۵۲۵ م سر و کله ای یک کشیش ارمنستانی به نام ديونيسيوس اگزیگوس، پیدا شد که گویا از طرف پاپ موظف گردیده است تا سال تولد عیسای مسیح را به دقت مورد بررسی قرار دهد تا تقویم میلادی به جای تقویم ژولیانی و رومی مورد استفاده قرار گیرد.
دیونیسیوس طبق نظر خودش، پس از محاسبه و بدست آوردن زمان تولد عیسی، تقویمی را ارائه داد که مبدأ آن را تولد عیسی قرار داده بود و این تقویم بعد از سال ۵۳۲ م نام تاریخ میلادی را به خود گرفت.
و البته ديونيسيوس بخاطر جلب توجه شاهان رومی و راضی نگهداشتن آنها، دو نوع تحریف را در این بررسی خود مرتکب گردید، زیرا بعد ازینکه امپراتوری روم به مسیحیت تحریف شده گروید، مسئولیت شکنجه عیسی و حواریون اورا، به دوش همدیگر می انداختند:
۱- آقای ديونيسيوس، إنجيل لوقا را که شاید از تأليفات خودش بود، برداشته آمد که در آن گفته شده است:
وَفِي السَّنَةِ الْخَامِسَةِ عَشْرَةَ مِنْ سَلْطَنَةِ طِيبَارِيُوسَ قَيْصَرَ ...كَانَ لَهُ نَحْوُ ثَلاَثِينَ سَنَةً.
ترجمه :
در سال ۱۵ حکومت تیباریوس، عیسی تقریبا ۳۰ ساله بود .
دیونیسیوس از این متن چنین برداشت نمود که عیسی در سن ۲۹ و قریب به ۳۰ دعوت را آغاز نموده است.
یعنی هنگامیکه تيباريوس بر تخت امپرطوری می نشیند عیسای مسيح باید ۱۴ و یا ۱۵ سال داشته باشد.
همچنین ديونيسيوس به این نظر بود که آغاز حکومت تیباریوس به تقویم رومی سال ۷۶۷ است که در آن وقت عیسی ۱۴ قریب به ۱۵ سال دارد و در سال ۷۸۲ رومی، عیسی ۲۹ و یا ۳۰ سال دارد و دعوت خود را آغاز نموده است.
آقای ديونيسيوس چنین عملیه حسابی را انجام می دهد که:
۷۸۲- ۲۹ = ۷۵۳رومی.
و سال ۷۵۳ رومی تاریخ میلاد عیسای مسيح به تقويم رومی می باشد و آن تاریخ۱ ميلادی است.
اینکه آقای دیونیسیوس، تولد عیسی را سال ۷۵۳ رومی قرار می دهد، کاملا اشتباه است، زیرا این برداشت نه با متن های انجیل مطابقت دارد و نه با دلائل تاریخی.
مثلا :
- انجیل لوقا می گوید که عیسی دعوت علنی خود را در سال ۱۵ حکومت تیباریوس که در سال ۷۶۵ رومی حکومت خود را آغاز نمود ، آغاز کرد و در آن هنگام عیسی ۳۰ سال داشت که در این صورت تولد عیسی باید در سال ۷۵۰ رومی برابر با سال ۴ پیش از میلاد باشد.
نظر به این دلیل حکومت تيباريوس از سال ۷۶۵ رومی آغاز گردیده است نه ۷۶۷، طوریکه دیونیسیوس می گوید، و در این دو سال با آگوستوس حکومت مشترک داشت تا اینکه آگوستوس در گذشت و این دو سال حکومت تیباریوس در متن های قدیم تاریخی محاسبه گردیده است.
- انجیل متی می گوید که عیسی در عصر هیرودس پادشاه یهودی در قدس که تابع امپراتوری روم بود، تولد گردید و می افزاید که هیرودس چند ماه محدود بعد از میلاد مسیح درگذشت.
و این سخن با گفته تاریخ نویس یهودی قرن اول يوسيفوس فلافيوس، مطابقت دارد که او می گوید:
هیرودس در سال ۷۵۰ رومی یعنی سال ۴ قبل از میلاد درگذشت و گفته است که عیسی در اواخر روز های زندگی هیرودس تولد شده است که در این صورت تولد وی باید در اواخر سال ۷۴۹ و آغاز سال ۷۵۰ رومی باشد.
-بعضی تاریخ نویسان قدیم مانند سافيروس و نیکونورس می گویند که تولد عیسی ۴۲ سال پیش از کشته شدن ژولیوس سزار امپراتور رومی بوده است و ژولیوس در سال ۷۹۲ رومی کشته شد که در این صورت تولد عیسی باید در سال ۷۵۰ رومی برابر با سال ۴ پیش از میلاد باشد.
پس باید چنین محاسبه نماییم که:
۷۶۵ - ۱۵ (عُمر عیسای مسيح در سال ۷۶۵)= ۷۵۰ رومی می گردد، و همین سال ۷۵۰رومی، میلاد مسيح می باشد که با سال ۴ پیش از ميلاد مطابقت دارد.
پس آقای ديونيسيوس ۴ سال را در این جا بلعیده است.
۲- دیونوسیوس علاوه ازینکه سال ۷۵۳ رومی را سال تولد عیسی قرار داده است ، تحریف دیگری را نیز مرتکب گردیده است و آن اینکه وی سال ۱ میلادی را، سال ۱ میلادی محاسبه نکرده است بلکه سال بعدی آن را سال ۱ میلادی قرار داده است و این یک سال نخست را سال تجسد و یا سال اتحاد طبیعت الهی و انسانی در عیسای مسیح قرار داده است(نعوذ بالله من هذه العقيدة) و تجسد یکی از عقائد و باورهای خرافاتی مسیحیت تحریف شده می باشد که این جا گنجایش صحبت در باره آن نیست.
و طوریکه دیده می شود یک سال دیگر را در این جا بلعیده است.
بیایید یک مثال بزنیم.
فرض کنیم که ما اکنون در سال ۱۹۹۹ م قرار داریم و آن را سال ۱ پیش از میلاد قرار می دهیم و سال آینده که سال ۲۰۰۰ است آن سال، سال ۱ میلادی می باشد.
اما ديونيسيوس هنگامیکه تاریخ میلادی را وضع نموده است، از سال ۲۰۰۱آغاز نموده و آن را سال ۱ میلادی قرار داده است و از سال ۲۰۰۰ آغاز نکرده است که دراین صورت یک سال را کاملا فراموش کرده است.
پس در مجموع جناب دیونیسیوس، ۵ سال را حذف نموده است.
۳-علاوه از آن اختلافات زیادی میان تاریخ میلادی مسیحیان شرقی و میان تاریخ میلادی مسیحیان غربی وجود دارد، روی همین علت است که عید کرسمس را در روز های مختلف و متفاوت باهم، جشن می گیرند.
۴-همچنین در تاریخ میلادی تعدیلات و دست کاری های دیگری مانند آغاز آن باتاریخ رومانی و بعد از آن تعدیل ژولیانی و در نهایت تعدیل پاپ گریگوری نیز وارد گردیده است.
۵- علاوه از آنچه گفتیم، سردرگمی زیادی در ماه های میلادی نیز وجود دارد، به عنوان مثال:
سپتامبر، در لاتین به معنای ماه هفتم است، اما در تقویم میلادی ماه نهم است.
اکتبر در لاتین به معنای ماه هشتم است، اما در تقویم میلادی ماه دهم است.
نوامبر در لاتین به معنای ماه نهم است، اما در تقویم میلادی ماه یازدهم است.
دسامبر در لاتین به معنای ماه دهم است، اما در تقویم میلادی ماه دوازدهم است.
۶- حتی تولد عیسی را در ۲۵ دسامبر در عمق زمستان و در روز های نخست طولانی شدن روز و تابش بیشتر آفتاب بر زمین، قرار داده اند، زیرا مسیحیان با بت پرستان ایران باستان و دین زردتشتی میترا پرستی در رقابت بودند و زرتشتی ها به این عقیده و باور بودند که روز ۲۵ دسامبر، سالروز تولد آفتاب و روز تولد ميترا از سنگ می باشد و سنگ کنایه از آسمان بود و ميترا خدايى ايرانى بود كه بنا بر عقیده بت پرستان ایران باستان، به خداى خدايان يعنى اهورا مزدا، يارى مىرساند، اما بعدها بهخدايى سماوى تبديل شد و سربازان رومى نیز آن را بسيار عزيز مىشمردند.
و در نزد این بت پرستان، زمين الهه اى بود كه در هر بهار باكره مى شد و فرزند وى ميوه زمين بود كه براى مردن به دنيا مى آمد، و همين بود كه مى مرد و در زمين دفن مى شد تا تخم ميوه بعدى باشد و دوره تازه اى را به وجود آورد.
و افسانه زمين اين گونه با افسانه آسمان در آميخت و اين دو با افكار قهرمانان واقعى و غير واقعى عهد باستان مخلوط شدند و از آن داستان عیسی، قهرمان فدا شونده برای گناهان بنی آدم، پديد آمد و همچنین روز ۲۵ دسامبر که روزهای نخستن طولانی شدن روز می باشد، توسط مسيحيان، سالروز تولد عيسى قرار داده شد و همین افسانه های خیالی بود كه داستان غم انگيز خدای پدر و مریم مادر غمديده را به گونه اى ماهرانه شکل داد.
و حتی غارى كه مسیحیان عقیده دارند که عیسی در آن تولد شده است، پيش از آن و در نزد بت پرستان، زادگاه هوروس، خدای بت پرستان مصر باستان بود که پس از بزرگ شدن، تبدیل به اوزيريس گرديد و تعیین شده بود تا براى رهايى قوم خود بميرد، و ايزيس مادر غمديده اوبود، که بعد ها همین قصه های خیالی را، مسیحیان انکشاف داده و اوزیریس را تبدیل به عیسی وایزیس را تبدیل به مریم، مادر عیسی نمودند.
لذا مسیحیان که به دروغ خود را پیرو عیسی علیه السلام، جا می زنند، بیشتر از هزار سال است که روز تولد عیسی را به اشتباه جشن می گیرند، و طبق آیت قرآنکریم، تولد عیسی علیه السلام، در بهار، و احتمالا در اواخر ماه حوت و اوائل ماه حمل صورت گرفته است، زیرا الله متعال، برای مریم علیهاالسلام، فرموده است که:
وَهُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَيْكِ رُطَبًا جَنِيًّا.
و تنه درخت خرما را بر خود تکان بده که خرمای رطب دلپذیری بر تو خواهد افتید.
و رطب یکی از مراحل رشد خرما است که طعم شیرینی دارد و در موسم بهار می رسد.
پس نتیجه چنین می شود که ما اکنون در سال ۲۰۳۰م به سر می بریم نه در سال ۲۰۲۵م !
به هر شکل این تقویم میلادی تحریف شده، از طرف کلیسای روم پذیرفته شد و انگلستان نخستین کشوری بود که این تقویم به تدریج در آن راه یافت و در دیگر کشورهای اروپایی پس از قرن دهم راه باز نمود .
طور مثال:
- کشورهای دارای مذهب کاتولیک اروپا مانند: ایتالیا ، اسپانیا ، بلجیک و فرانسه این تقویم را در سال ۱۵۸۲ م پذیرفتند و کشور سوید و هالند در سال ۱۵۸۳م و آلمان ۱۵۸۴م، و پولند ۱۵۸۶م و سایر کشورهای جهان نیز در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم رسما تقویم میلادی را قبول کردند .!
اکنون ۱۵۰۰ سال است که مسیحی ها برای این تحریف تاریخی کف می زنند.
البته ما آنها را ملامت نمی دانیم، زیرا اساس و شالوده دین آنها را دروغ و جعل و تحریف تشکیل می دهد.
ما به حال میلیون ها مسلمان حیرت زده هستیم که نام های اسلامی دارند و در تذکره های شان، مسلمان نوشته شده است و در قانون اساسی کشور های شان، دین رسمی دولت، اسلام معرفی گردیده است، زیرا این ها نیز از همین تاریخ تحریف شده میلادی استفاده می کننند و همراه با مسیحیان در شب عید کرسمس رقص و پایکوبی و خوشی می کنند و به همدیگر تبریکی می دهند، حتی به کودکان خود، لباس های بابانوئل را این خرافه دیگری که از هوش عقب مانده و مغز فرتوت و فکر مرتجع تروریزم مسیحی تراوش نموده است، می پوشانند.