قسمت اول
حادثه11 سپتامبر سال 2001م نمایشنامه خونبار و دروغ وحشتناکی بود که آمریکای شرارت پیشه، خودش انجام داده بود، و مهترین عامل در دست و پا نمودن این نمایشنامه، انگیزه دینی بود که آغاز یک جنگ صلیبی علیه مسلمانان، در آغاز هزاره سوم میلادی را، رقم می زد، تا این جنگ مقدمه ای باشد برای جنگ آرماگدون.
مسیحیان جهان که به دروغ خود را پیرو عیسی مسیح جا می زنند، در آغاز هر هزاره میلادی در شور و نشاط برگشت عیسی مسیح، به سر می برند که او بر می گردد و دشمنان خود را که گویا مسلمانان باشد، نابود می کند و حکومت هزار ساله خود را اعلان می کند.
جنگ آرماگدون، مرحله ششم از مراحل هفتگانه آخرالزمان در نزد مسیحیان است، و هر رئیس جمهور آمریکا در آرزوی این بوده است که جنگ آرماگدون بدست وی آغاز گردد.
حادثه 11 سپتامبر سال 2001م که در آغاز هزاره سوم میلادی واقع شد، در حقیقت تروریزم مسیحی تحت رهبری آمریکای جنایتکار، می خواستند که این جنگ، مقدمه ای برای جنگ آرماگدون باشد، تا عیسی مسیح به زودی برگردد و بوش نیز در کنفرانس مطبوعاتی، حمله خود بر افغانستان را جنگ صلیبی نامیده بود.
به همین خاطر، آمریکای جنایتکار طبق ماهیت خود در آدم کشی، وحشی گری، تروریستی، یاغی گری، توطئه گری، نیرنگ بازی، دروغ گویی و ... در 11 سپتامبر سال 2001 م وحشتناک ترین دروغ و خونبار ترین نمایشنامه تاریخ را به منصه اجراء گذاشت، و در پی آن، این دروغ را دستاویز قرار داده و در زیر نام مبارزه با تروریزم، جنگ صلیبی را علیه ما اعلان نموده و همراه با شرکای جرمی خود، وطن ما را اشغال نمودند!
اینکه آمریکا در خلال سال های اشغال وطن ما، چی جنایات نابخشودنی و چی اعمال تروریستی را مرتکب گردید، از آن می گذرم، زیرا من در این نوشته فقط می خواهم که حادثه 11 سپتامبر، این خونبار ترین نمایشنامه تاریخ را، کالبد شکافی نمایم.
و در قسمت جنایات آمریکا فقط به همین اکتفاء می کنم که طبق گفته اطباء و داکتران، هر انسان بالغ به طور متوسط 5 لیتر خون دارد و آمریکا بعد از اشغال کشور ما، اگر یک میلیون هموطن ما را کشته باشد، نتیجه چنین می شود که آمریکا به بهانه حادثه 11 سپتامبر ، 5 میلیون لیتر خون مسلمان را تنها در کشور ما بر زمین ریخته است.
خلاصه این نوشته ما در باره حادثه 11 سپتامبر این است که این حادثه، دروغی بود که آمریکا گفت و نمایشنامه ای بود که خود آمریکا آن را اجراء نمود.
اکنون می خواهم با تفصیل بیشتر در این باره صحبت نمایم!
- پیشینه همچو دروغ ها و نمایشنامه ها در تاریخ آمریکا.
باید دانست که همچو دروغ ها و اجراء نمودن همچو نمایشنامه ها در تاریخ خونبار آمریکای جنایتکار و شرارت پیشه، زیاد دیده می شود.
ما در این سلسله، نخست به چند مثالی از همچو دسیسه سازی ها و دروغ های خونبار آمریکا، اشاره گذرا می کنیم و بعد از آن، حادثه 11 سپتامبر سال 2001 م این خونبارترین نمایشنامه تاریخ را به بررسی می گیریم.
مثال اول :
- جنگ آمریکا علیه هسپانیا در سال 1898م.
آمریکا پس از سال های 1861 الی 1865، و بلا فاصله بعد از جنگ های خونین داخلی خود، یک جنگ خونین 25 ساله دیگری را علیه سرخ پوستان هندی، باقی ماندگان باشندگان اصلی آمریکا، به راه انداخت و با نسلکشی صاحبان اصلی سرزمین آمریکا، زمینه بسط و توسعه نظام استبدادی کاپیتالیستی خود را فراهم نمود.
بعد از این نسلکشی، و از اواخر دهه 1880، آمریکاییها به هدف بهره برداری از محصولات شکر و تنباکو در کوبا، پلان گذاری نموده بودند و به دنبال فرصت می گشتند تا بر هسپانیا به عنوان قدرت برتر در منطقه غلبه کنند.
جنگ آمریکا با هسپانیا با همین اهداف آمپریالیستی چپاول گرانه تدارک دیده شد و زمینه اجرای نمایشنامه آن فراهم گردید.
همان بود که در ماه فبرایر سال 1898م یک کشتی جنگی آمریکا به نام (مین) که ظاهرا به منظور حفظ منافع تجارتی آمریکا در کوبا به بندر هاوانا اعزام شده بود، به شکل مرموزی منفجر گردید.
آمریکا و رسانه های جمعی تحت کنترل وی، فورا اعلان نمودند که 255 تن از سرنشینان کشتی که همه آمریکایی بودند کشته شده اند و مسئولیت این انفجار را نیز به دوش هسپانیا انداختند تا از این طریق افکار عمومی را برای شروع جنگ علیه هسپانیا، آماده کنند.
در همین سال 1898، هسپانیا اكثر مستعمرههای خود را از دست داده بود، اما كوبا و پورتوریكو هنوز مستعمره ای هسپانیا بودند و كوبا صحنهی قیام های داخلی برای رهایی از تسلط هسپانیا بود.
آمریكا با شعار دفاع از دموكراسی با هسپانیا وارد جنگ شد و کوبا، پورتوریكو و جزیره گوام را اشغال نمود و مطابق قراردادی با هسپانیا مجمع الجزایر فلیپین را، نیز به اشغال خود درآورد.
جنگ آمریکا علیه هسپانیا با همین دروغ و نمایشنامه جعلی آغاز گردید و در نتیجه منجر به اشغال نظامی کوبا، پرتوریکو، جزیره گوام و سپس اشغال فلیپین و جزائر مورو، توسط آمریکا گردید.
اشغال کوبا توسط آمریکا در شرایطی صورت گرفت که استقلال طلبان کوبایی در دوره پایانی جنگهای استقلال طلبانه خود 1898-1888 و در آستانه پیروزی بر هسپانیا قرار داشتند.
آمریکا طی یک نمایشنامه مسخره دیگر، استقلال كوبا از هسپانیا را اعلان نمود، ولی این استقلال فقط روی كاغذ بود و تا سال 1902 کوبا در اشغال ملیشه های آمریكایی قرار داشت.
بعد از آن آمریكا، ماده ای را بر قانون اساسی كوبا تحمیل نمود كه بر اساس آن هر گاه آمریکا میخواست، میتوانست در زیر نام دفاع از دموکراسی و آزادی(؟!) كوبا را دو باره اشغال نماید و علاوه برآن حقوق اجاره یا خرید جزایر برای پایگاه دریایی آمریكا نیز محفوظ بماند.
بعد از آن آمریكا جنبش آزادی خواهان فلیپین را سرکوب نموده و در پی آن بخاطر کشتن و دریدن و سوختن و غارت نمودن به سراغ مسلمانان مورو كه در جزایر جنوبی فلیپین زندگی می کردند، رفت.
و از سال 1903 م سرزمین مسلمانان مورو تحت اشغال آمریكا درآمد كه در خلال ده سال، سه تن از خشن ترین، خونخوارترین و وحشی ترین افراد نظامی از طرف آمریكا به عنوان رئیس جزائر مورو تعیین گردید.
مسلمانان مورو، دست به جهاد و جنگهای چریكی سختی علیه اشغالگران آمریكایی زدند.
در این مبارزه ای نابرابر و در خلال چهارده سال جهاد علیه آمپریالیزم آمریکا، هزاران تن از مسلمانان مورو توسط اشغالگران آمریكایی به شهادت رسیدند، حتی كه مسلمانان مورو، با كاهش چشمگیر مردان مواجه شدند و بار زندگی بیشتر بر دوش زنان و كودكان افتاد.
اما نمایشنامه انفجار کشتی آمریکا(مین) از چی قرار بود ؟
بعد از انفجار کشتی جنگی آمریکا در بندر هاوانا، آمریکا و رسانه های جمعی تحت کنترل وی، فورا اعلان نمودند که 255 تن از سرنشینان کشتی که همه آمریکایی بودند کشته شده اند و مسئولیت این انفجار را نیز به دوش هسپانیا انداختتند و اضافه نمودند که علت انفجار، مینهای دریایی قابل کنترل از راه دور بوده است که توسط هسپانیا کار گذاری شده بوده است.
و دولت هسپانیا، داشتن هرگونه نقش را در این ماجرا تکذیب نمود.
وتحقیقات بعدی نشان داد که برخلاف سناریوی مورد ادعای آمریکا، این انفجار در داخل کشتی و توسط تفنگ داران دریایی آمریکا صورت گرفته بوده است که به عجله منطقه را ترک گفته اند و در داخل کشتی نیز به جز چند فرد محدود، دیگر هیچ کسی نبوده است.
ادامه دارد