روابط افغانستان با پنج کشور آسیای مرکزی پس از استقلال این جمهوریها تا زمان حمله آمریکا به افغانستان همراه با فراز و نشیب بسیاری بوده و سیاستهای امنیتی – نظامی، بیش از روابط اقتصادی و فرهنگی در اولویت بوده است. پس از این دوره، روابط افغانستان و آسیای مرکزی تحت تاثیر حضور آمریکا قرار داشته است و به نظر میرسد که واشنگتن در راستای ستراتیژی کلان خود در این منطقه به همکاری و ظرفیتهای اقتصادی و سیاسی آسیای مرکزی نیازمند است. دولتهای آسیای مرکزی نیز کوشیدهاند به دلیل نیاز متقابل، افغانستان را به چشم همکارِ منطقهای آمریکا نگریسته و از این منظر به اهداف سیاسی مورد نظر خود دست یابند. که چنین معاملات ترانزیت وانتقا لات صورت گرفت.
هرچند روابط افغانستان با کشورهای نیمه ازاد یا به اصطلاح تحت تاثیر روسیه آسیای مرکزی پس از فروپاشی اتحاد شوروی سابق شکل رسمی به خود گرفت، اما واقعیت این است که افغانستان و جمهوریهای آسیای مرکزی از زمان اتحاد شوروی سابق نیز مراودات اقتصادی و تجاری زیادی با یکدیگر داشته اند. قبل از فروپاشی شوروی، روابط افغانستان با ازبکستان، تاجیکستان و ترکمنستان تا حدی تنگاتنگ بود. در واقع جمهوريهاي آسياي مركزي، پروژههای عمرانی را که توسط اتحاد شوروی سابق تأمین مالی میشد و عمدتاً در نواحی شمالی افغانستان متمرکز بود، به عهده گرفته و به نوعی پیمانهای تجاری بین ولایتهای شمالی افغانستان و جمهوریهای آسیای مرکزی يك راهبردي بود كه عمدتاً بر مبانی دوجانبهای استوار بود كه دولت مرکزی کابل کمتر در آن دخالت داده میشد. احداث برخی جادهها در ولایتهای شمالی افغانستان، ایجاد یک خط آهن و تأسیس بندر «حيرتان» وشیر خان بندر در ساحل آمودریا از جمله توافقاتی بود که در آن زمان صورت گرفت.
این مناسبات غالباً به این دلیل از سوي شوروي صورت میگرفت که نوعی ادغام اقتصادی و حتی سیاسی بین افغانستان و جمهوریهای آسیای مرکزی شکل بگیرد. در واقع ستراتیژی شوروی بر این امر استوار بود که پیوندهاي اقتصادی و سیاسی را با پیوستگیهای جغرافیایی، فرهنگی و اجتماعی بين افغانستان و آسياي مركزي ادغام سازد. اما مشکلات تداوم امنیتی و بیثباتی سیاسی در افغانستان از یک سو و سپس مداخله قدرتهای بیرونی از سوی دیگر، فرصت ارتقای روابط اقتصادی – سیاسی را از این دو مجموعه (افغانستان و آسیای مرکزی) گرفته است.
به هر حال اگر روابط افغانستان و آسیای مرکزی را پس از استقلال جمهوریهای آسیای مرکزی از ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۱ (حمله مرموزونا بهنگام آمریکا و ناتو به افغانستان) مورد توجه قرار دهیم، باید بگوييم که روابط بین این کشورها با فراز و نشیب بسیاری همراه بوده و سیاستهای امنیتی – نظامی، بیش از روابط اقتصادی و فرهنگی در اولویت آسياي مركزي بوده و ملاحظات امنیتی اجازه رشد روابط همه جانبه بین این دو مجموعه را فراهم نکرده است. تحليل روابط افغانستان و آسیای مرکزی در قالب ستراتیژي جديد آمريكا موضوع اصلي اين نوشتار است، اما واقعيت اين است كه دونالد ترامپ در خصوص سياستها و راهبردهاي آمريكا در آسياي مركزي مطلب چندان روشني ارائه نكرده است، اما با توجه به عملكرد آمريكا دراين منطقه پس از ۲۰۰۱ به نظر ميرسد آمريكا براي رسيدن به اهداف كلان خود به همكاري و ظرفيتهاي اقتصادي و سياسي آسياي مركزي نيازمند است و اين موضوع در استفاده از مسير تدارکاتی دسترسی به افغانستان گرفته تا خروج بخش اعظم نیروها و تجهیزات خود از آسياي مركزي طی سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۵ مشهود است. بايد توجه داشت كه دولتهای آسیای مرکزی نيز در همين راستا همواره تلاش كردهاند تا در موضوع افغانستان خود را در مقام همکارِ منطقهای آمریکا معرفی کنند تا هم از اعتبار سیاسی آن بهره ببرند و هم از زير چتر روسيه بنوعي رهايي يابند. به همين جهت روابط كشورهاي آسياي مركزي با افغانستان، عمدتا تحت تاثير سياستهاي جديد آمريكا ميباشد و به نظر ميرسد با توجه به وجود مشکلات موجود میان آمریکا و پاکستان، نقش کشورهای آسیای مرکزی در اجرای راهبرد واشنگتن در افغانستان بیش از گذشته مورد توجه باشد.ولی پاکستان بازرنگی هر طرف را فریب میدهد.
الف-همیت روابط افغانستان و آسیای مرکزی :
وجود پیوستگیهای متعدد جغرافیایی، تاریخی و فرهنگی – دینی، قومی – اجتماعی و اقتصادی، اهمیت روابط افغانستان به «آسیای مرکزی»¹ را بیش از پیش نمایان میسازد. افغانستان نزدیکترین قرابتها و وابستگیهای قومی – مذهبی و فرهنگی – اجتماعی را با کشورهای آسیای مرکزی به خصوص سه کشور تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان دارد. همچنان که در مقدمه نیز به نوعی گفته شد، قبل از فروپاشی اتحاد شوروی سابق، افغانستان بیشترین روابط را با کشورهای آسیای مرکزی داشته است. پیوستگی ملیتهایي نظیر ازبک، تاجیک و ترکمن موجب شده تا روابط افغانستان با کشورهای تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان، به طور بالقوه از اهمیت بالایی برخوردار باشد، به خصوص که روابط این سه کشور با افغانستان به نوعی از پیشینه تاریخی نیز بهره میبرد و زمینههای گسترش روابط در حوزههای اقتصادی، سیاسی وحتی امنیتی فراهم است. در واقع وجود تعداد کثیری از جمعیت تاجیکها، ازبکها و ترکمنها در افغانستان و سه کشور فوقالذکر همجوار با افغانستان، نشان از قربت و نزدیکی بین اقوام و جمعیتهای این کشورها دارد و به نوعی حس مشترک و تعلقات خاطر به قومیتهای گفته شده را برمیانگیزد.
اهمیت روابط افغانستان با کشورهای آسیای مرکزی را میتوان به طور جداگانه نیز بحث کرد، اما به دلیل اینکه آسیای مرکزی در یک مجموعه جیوپولیتیکی واقع شده است، در این نوشتار نیز به مهمترین دلایل اهمیت روابط افغانستان با آسیای مرکزی اشاره میشود:
- آسیای مرکزی در منطقهای واقع شده است که با سه قدرت بزرگ جهانی یعنی روسیه، چین و آمریکا همسایه سیاسی است. حضور آمریکا در افغانستان موجب شده بود تا قدرتهای بزرگ در آسیای مرکزی نیز بر سر رسیدن به انرژی و بازار آن و نیز نفوذ و سیطره سیاسی به رقابت و گاه به کشمکش بپردازند. به عبارت دیگر هر چند آسیای مرکزی به نوعی محصور در خشکی بوده و به آبهای آزاد جهان راه ندارد، اما به دلیل واقع شدن در بین مناطق مهم ستراتیژیک یعنی غرب آسیا، جنوب آسیا و اوراسیا از اهمیت بالایی برخوردار است. از ديد آمریکا آسیای مرکزی نقش کلیدی در تامين منافع ملی واشنگتن دارد و استخراج نفت و گاز در سواحل دریای خزر به خصوص در قزاقستان و ترکمنستان ميتواند سهم قابل توجهي در امنیت انرژی جهانی داشته باشد.
- آسیای مرکزی در طول تاریخ به دلیل عبور جاده ابریشم از آن و اتصال شرق آسیا به غرب آسیا و سپس اروپا همواره اهمیت زيادي داشته است. امروزه ترانزیت و دسترسی به جنوب و غرب آسیا از طریق آسیای مرکزی نقش مهمی در توسعه روابط تجاری و اقتصادی منطقه دارد.
- واقع شدن آسیای مرکزی در همسایگی افغانستان که یکی از کانونهای اصلی افراط در منطقه و جهان محسوب میشود، موجب تاثيرپذيري اين كشورها از تحولات امنیتی افغانستان شده است. به ويژه كه حضور نیروهای آمریکایی و ائتلاف بینالملی ایجاد امنیت تحت رهبری ناتو در افغانستان، اهمیت و حساسیت آسیای مرکزی را بیش از پیش بالا برده بود. وجود جریان افراط در طول سالهای گذشته در منطقه و حدس و گمانهها درخصوص انتقال گروههای تکفیری نظیر داعش، به افغانستان و سپس انتقال آن به کشورهای آسیای مرکزی موضوعی نیست که بیتوجه از کنار آن گذشت. به هر حال در تئوری «بازی بزرگ»، آمریکاییها برای جبران شکستهای خود در عراق و سوریه به دنبال ضربه زدن به منافع روسیه و حتی ایران در آسیای مرکزی هستند و به همین جهت هر گونه فعل و انفعالات افراطگرایی و اقدامات نامعلوم خشونتآمیز تروریستی نام نهاد وتاپه زدن در کنفرانسها ی کشور های منطقه بنام افغانستان به نوعی بر کشورهای آسیای مرکزی نیز تأثیرگذار میداند.
: ب- دلایل عدم پیشرفت روابط افغانستان با کشورهای آسیای مرکزی
دلایل عدم پیشرفت روابط افغانستان با کشورهای آسیای مرکزی را باید در چند بخش مورد توجه قرار داد:
اول اینکه وجود بحرانهای سیاسی در درون افغانستان به دلیل رقابتهای قومی و سیاسی به خصوص در مسایل اقتصادی ومدیریت تشکیلاتی حکومت موجب شده است تا دولت مرکزی ضعیفی از سه چهار دهه پیش در کابل شکل بگیرد و تضادها و تنشهای قومی اجازه گسترش چنین حاکمیت دولت به سراسر افغانستان را نداده است. موضوعی که در این خصوص بیش از همه اهمیت دارد این است که افغانستان از مجموعه اقوام و ملیتهایی تشکیل شده است که به نوعی این قومیتها ریشه در اقوام کشورهای همسایه دارد. به این معنی که بخش همسایگ در پاکستان ساکن ٬ایران٬ تاجیکستان٬ ازبکستان وترکمنستان بوده و همین امر بر نحوه روابط در بین قومیتهای دو طرف مرز تا حدی تأثیرگذار بوده، ایران همیشه طبق عادت تعصب خشک وخالی از قومیت پشتون بنام طایفههای غلزایی و درانی گزارشی دارند و ... با همدیگر در رقابت و تنش بوده و همین امر موجب شده تا یک طایفه برای دستیابی به حاکمیت افغانستان با قدرتهای بیگانه همکاری و گاه توطئه بکند.که این منافقت است.
در حالی اکثریت جمعیت افغانستان، پشتون هستند، اما همین پشتونها نسبت به پشتونهای آن طرف مرز در پاکستان در اقلیت هستند؛ بر همین منوال تاجیکهای افغانستان که دومین قومیت در افغانستان هستند، جمعیت بیشتری نسبت به تاجیکهای کشور تاجیکستان دارند. ازبکها و ترکمنهای افغانستان نیز به نوعی دنباله اقوام در ازبکستان و ترکمنستان بوده و در کنار این چهار قوم مهم، سایر اقوام نیز در سرتاسر افغانستان وجود دارند که موجب شده تا افغانستان را کشوری با موزائیک قومی قلمداد کنند. در واقع هر يك از قوميتها در تعیین معادلات سیاسیِ افغانستان از اهمیت بسزایی برخودار میباشند.
همچنان که در بخش مقدمه نیز آورده شد، شوروی سابق نیز به دلیل همین پیوستگیهای قومی و ضعف دولت مرکز کابل بود که اجازه میداد تا کشورهای آسیای مرکزی روابطشان با ولایتهای شمالی افغانستان را در سطوح اقتصادی و فرهنگی توسعه دهند. بنابراین ما باید بپذیریم وجود قومیتهای مختلف و رقابتهای قومی موجب شده تا بخشی از دلیل ناامنیها و بیثباتیها در افغانستان قلمداد شوند. مثلا شورای نظار وگلم جم نونه اشکار ای این روایت است که ....
البته پر واضح است که پشتون به دلیل ادعای حاکمیت در تمام افغانستان در طول تاریخ پیدایش این کشور، بیش از هر قومیت دیگری در پیدایش اوضاع نابسامان سیاسی و امنیتی نقش داشته و تشکیل حکومت کمونیستی و سپس تجاوز شوروی به افغانستان موجب شد تا سایر اقوام نیز با تشکیل گروههای مجاهدین و دفاع از خاک افغانستان به نوعی در معادلات سیاسی افغانستان برای خود جایگاهی دست و پا کنند و از زمان خروج نیروهای شوروی از افغانستان تاکنون سایر اقوام نیز نظیر تاجیک، هزاره و ازبک در ساختار حکومت افغانستان جایی داشته باشند. پس جنگهای داخلی بر سر قدرت پس از تشکیل دولت مجاهدین و سپس پیدایش طالبان، اجازه توسعه روابط بین افغانستان و آسیای مرکزی را نداد.
اما دومین عاملی که به نوعی پیشرفت روابط افغانستان با مجموعه کشورهای آسیای مرکزی را دچار فراز و نشیب میکرد، در یک مقطع دخالتهای قدرتهایی نظیر شوروی و در مقطع دیگر آمریکا در افغانستان بود. هر چند شوروی در زمان حمله به افغانستان تلاش میکرد تا کشورهای آسیای مرکزی روابطشان با افغانستان روبه گسترش باشد و پروژههای اقتصادی نظیر احداث جاده و راهآهن، کمک فنی به استخراج گاز و نفت در شبرغان افغانستان و... مورد توجه شورویها بود، اما به هر حال بیثباتی و ناامنیها مانع رشد و گسترش این طرحها شد و در دوران جنگهای داخلی نیز زیرساختهای اقتصادی و زراعتی بیش از زمان حمله شوروی آسیب دیده و ویران گشت.
اما حمله آمریکا به افغانستان و تشکیل دولت جدید افغانستان پس از 2001 به نوعی زمینههای گسترش روابط بین افغانستان و آسیای مرکزی را فراهم کرد، اما شرايط امنيتي افغانستان به دليل تجاوز امریکا وخاموشی جهان اسلام وملل متحذ مجدد اجازه نداد آن طور که باید گسترش روابط اقتصادی بين آسياي مركزي و افغانستان به حد مطلوبی برسد. در واقع وجود ناامنی و تداوم ترورها و خشونت ناتو وامریکا در افغانستان موجب گشت تا توسعه روابط افغانستان با آسیای مرکزی تحت تأثیر ملاحظات امنیتی قرار بگیرد. به ویژه که حکومتهای موجود در آسیای مرکزی به دليل ساختارهاي قدرت متمركز در دست يك رهبر، به نوعی تأثیر انکارناپذیری بر رشد افراطگرایی مذهبی در منطقه داشته و عدم برخورد مناسب با جریانهای اسلامی معتدل و حذف فعالیتهای احزابی نظیر حزب نهضت اسلامی تاجیکستان موجب شده تا زمینه برای ایجاد گروههای سلفی تندرو بیش از هر زمانی فراهم گردد.
بنابراین میتوان چنین عنوان کرد که دخالت و حمله آمریکا به افغانستان. مصیبت های گوناگو اورده است و عدم صداقت در مبارزه با تروریسم از سوی نیروهای آمریکایی تنها موجب رشد و تقویت گروههای افراطی – تروریستی در افغانستان نه بلکه در منطقه شده است شده و همین امر کشورهای منطقه دراجندای خود تنها افغانستان را بار دیگر به کانون بحران تروریسم و افراطگرایی یاد می کند و کشورهای آسیای مرکزی به مشوره روس ها در توسعه روابط با افغانستان، به ملاحظات امنیتی بیش از هر ملاحظهای اهمیت میدهند. چنانچه پاکستان علنا در جلسه ملل متحد اظهار کرد ایا این يك واقعيت است كه خروج نیروهای آمریکایی و ناتو از افغانستان، امنیت کشورهای آسیای مرکزی را بسبب تهدید گروههای تروریستی افزایش ميدهد؟
: ج-رویکردهای آمريکا در نزدیکی یا دوري افغانستان کنونی به آسیای مرکزی
بدون شک حضور آمریکا در افغانستان نه صرفاً جهت مبارزه با تروریسم و ایجاد امنیت، بلکه برای رسيدن به اهداف كلان و درازمدت خود در منطقه و نيز کنترول قدرتهای رو به گسترش جهان به ویژه روسیه، چین، هند و جمهوری اسلامی ایران بود. بحث منابع انرژی آسیای مرکزی و دسترسی به بازار اقتصادی آن، نفوذ سیاسی و نفوذ فرهنگی در کشورهای آسیای مرکزی و تحت فشار قرار دادن روسیه و چین و... از جمله اهدافی بود که آمریکا در آسیای مرکزی دنبال ميكرد. در واقع مداخله نظامی غرب در افغانستان دلایل متعددی دارد که بخش عمدهای از آنها به طور پنهانی پیگیری میشود و در ستراتیژی جدید آمریکا در افغانستان (دوره دونالد ترامپ) درخصوص آسیای مرکزی مطالب روشن و واضحی اظهار یا منتشر نشده است، اما آنچه واقعیت دارد اینکه درعملكرد ها و رویکردهای آمریکا در افغانستان نقش زیادی در نزدیکی یا دوری افغانستان به آسیای مرکزی دارد.
افغانستان در مجاورت کشورهایی قرار دارد که هر یک به دلایلی از اهمیت بسزایی برخوردارند. هم مرز بودن با ترکمنستان که دارنده سومین گاز طبیعی در جهان و دارای ذخایر عظیم گاز طبیعی است، برای آمریکا از اهمیت بالایی برخوردار بوده و انتقال گاز آسیای مرکزی از طریق خط لوله موسوم به تاپی موضوعی است که توسط آمریکا نیز حمایت میشود. تاجیکستان به دلیل انرژی برق، برای افغانستان با اهمیت است. ازبکستان به این دلیل برای افغانستان اهمیت دارد که از جمعیت بیشتری برخوردار است و در میان کشورهای آسیای مرکزی بنوعي نقش رهبری داشته و در بين كشورهاي آسياي مركزي بيشترين مراودات اقتصادي و تجاري را با افغانستان دارد.
افغانستان نيز به عنوان نقطه ثقل ترانزیتی آسیای مرکزی به آسیایی جنوبی، به ويژه در زمینه صادرات، مورد توجه ازبکستان ميباشد. اتصال به راههای ابریشم چین و دیگر کشورها از طریق ازبکستان یکی از مهمترین فرصتهای تجاری و ترانزیتی افغانستان محسوب میشود .
بدون شک رقابت روسیه، چین و آمریکا بر سر خطوط لوله گاز و منابع انرژی آسیای مركزي و نیز بازار اقتصادی آن و حتي انرژی برق و... براي کنترل جئوپولیتیک آسیای مرکزی جدي است و در این میان افغانستان به واسطه همسایگی با این منطقه، محل مناسبی برای بسترسازی مبارزه جئوپولیتیکی بر سر آسیای مرکزی است. البته این زمانی به سود آمریکا و غرب میباشد اکنون که امنیت سرتاسر در افغانستان به وجود امده است چرا امنیت به دلیل وجود مخالفین و سایر گروههای تروریستی نظير داعش،بهانه میگردد؟ بلی اگر امریکا تغیر نکند به نوعی اهداف آمریکا را در درازمدت با مشکل مواجه خواهد كرد.
شاید تنها جایی که بتوان از برخی از سیاستهای آمریکا تاحدي دفاع کرد، همین ایجاد امنیت برای توسعه افغانستان باشد که به نوعی جمهوری اسلامی ایران نیز خواستار وجود امنیت و توسعه و رشد اقتصادی در افغانستان ميباشد. البته باید توجه کرد که فعلاً آمریکا برای تداوم حضور خود و باقی ماندن در پایگاههای استخباراتی دائمی است کابل – واشنگتن، به درجهای از روابط ديپلوماتیک و تداوم كنترل شده تروريسم نیازمند است و اين در حالي است كه اگر راهبردهاي آمریکا در افغانستان و آسیای مرکزی درازمدت و دارای ستراتیژيك منطقوی وجهان شمول بدون مداخله ٬تجاوروتحریم های علنی باشد.
البته باید توجه کرد که در شمال افغانستان منابع عظیم نفت و گاز وجود دارد. همچنین منابع عظیم معادن و فلزات گرانبها در افغانستان که بیش از یک تریلیون دلار تخمين زده ميشود. اگر بخواهیم جمعبندی کنیم، باید بگوییم که آسیای مرکزی برای آمریکا و در رقابت با روسیه و چین از اهمیت جیوپولیتیکی واستراتیژیکی بالایی برخوردار است و منابع عظیم انرژی در آسیای مرکزی و شمال افغانستان موجب شده تاجیواکا نیمیک آسیای مرکزی، مورد توجه جدی غربیها و به ویژه آمریکا قرار بگیرد. با توجه به این مطالب، آمریکا خواهان توسعه روابط افغانستان با کشورهای آسیای مرکزی است، اما نسبت به نفوذ و گسترش روابط کابل با مسکو، خوشبين نيست. چرا که آمریکا در عین توجه به منابع انرژی و اهمیت آسیای مرکزی، به دنبال کنترل رقبای خود در منطقه است و به همین جهت در تلاش است تا منافع روسیه و چین را در آسیای مرکزی کنترل و مهار و حتي مورد چالش قرار دهد.
د-چشم اندازهای پیشرو:
با اینکه افغانستان و آسیای مرکزی تقریباً در محیط جئوپولیتیک یکسانی واقع شدهاند و از منظرهای مختلف فرهنگی – اجتماعی، قومی، مذهبی، سیاسی و اقتصادی دارای پیوستگیهای عمیق هستند، اما واقعیت این است که عوامل و شرایط امنیتی – سیاسی منطقه هیچ موقع بسترهای لازم را برای همکاریهای مداوم و متسحکم بین این دو مجموعه را فراهم نساخته است.وتا حدی روابط اقتصادی ناپایدار بین افغانستان و آسیای مرکزی و نیازمندیهای شدید این دو مجموعه به تکنالوژیهای غربی از یکسو و نبود ثبات سیاسی مستحکم و وجود تحریم ها وهیاهوی بنام ناامنیهای افزایشي در افغانستان از سوی دیگر موجب شده تا نه تنها افغانستان و آسیای مرکزی به طور تام و کامل در کنار هم قرار نگیرند، بلکه گاه در کنار هم قرار گرفتن را به نوعی برای خود تهدید قلمداد کنند. این امر به دلیل نگرانی کشورهای آسیای مرکزی درخصوص رسوخ بیوقت بنام ناامنی ها از افغانستان به کشورهایشان صورت میگیرد. اين در حالي است كه افغانستان و آسیای مرکزی مکمل جئوپولیتیکی یکدیگر قلمداد میشوند و به همین خاطر هر گونه تحول و رخدادی در افغانستان تأثیرات خاص خود را بر آسیای مرکزی دارد و برعکس نحوه برخورد حکومتهای موجود در آسیای مرکزی در مواجهه با اسلامگرایی، نوع رویکردها به آمریکا، روسیه و چین، و... به نوعی بر نوع تعامل با افغانستان نیز تأثیرگذار است. در هر حال با توجه به خروج نیروهای آمریکایی در افغانستان، بر رویکردهای افغانستان به آسیای مرکزی و بالعکس تأثیرات جدی دارد.
شاید ظرفیتها و پوتانسیلهای اقتصادی در توسعه روابط افغانستان با آسیای مرکزی به ویژه در حوزه انرژی و انتقال آن قابل توجه باشد، اما نبود بسترهای امنیتی مناسب در مجموع موجب شده تا سرمایهگذاریهای بینالمللی بخصوص در حوزه انرژی و منابع وابسته بدان با ملاحظات امنیتی نام نهاد وبهانه های دیگری در افغانستان گره بخورد. در چنین وضعیتی که داعش، و جنبش اسلامی ازبکستان و... میگویند که در افغانستان درگیرند درحالیکه ناامنیها همچنان در حال کاهش است، نمیتوان سخن چشمانداز روشنی برای روابط افغانستان با آسیای مرکزی در كوتاه تاثیر بگذارد. هر چند که تلاشها برای احداث خط لوله تاپی (انتقال از ترکمنستان و عبور از افغانستان و پاکستان به هند) و پیشبرد پروژههایی نظیر کاسا ۱۰۰۰ (انتقال برق تاجیکستان و قرغیزستان از راه افغانستان به پاکستان) و... از مدتها قبل آغاز شده، اما به هر حال اوضاع سیاسی – امنیتی افغانستان در عملیاتی شدن این پروژهها نقش بسزایی دارد. اختلافات گسترده سیاسی بین افغانستان با پاکستان و پاکستان با هند نيز، به نوعی در اجرایی شدن خط لوله تاپی و حتی کاسا ۱۰۰۰تأثیرگذار است. چطور که نوع رویکردهای آمریکا و روسیه در مورد این پروژهها نیز مهم است.
نکته آخر اینکه امنیت و بسترهای امنیتی کلید توسعه اقتصادی و روابط سیاسی افغانستان و آسیای مرکزی است و به هر میزان که امنیت در منطقه برقرار باشد، به همان میزان نیز گسترش روابط نیز قابل تصور است، به خصوص که افغانستان و آسیای مرکزی به نوعی مکمل جئوپلیتیکی یکدیگر تلقی میشوند و در صورت ايجاد امنيت و ثبات سياسي در منطقه، بدون شك روابط اقتصادي بين افغانستان با كشورهاي آسياي مركزي گسترش يافته و مكملِ جئواکانیمیکی همديگر قرار خواهند گرفت؛ با اين كه در ستراتیژي جديد آمريكا نسبت به آسياي مركزي، سياست مشخصي اعلام نشده است، اما اين واقعيت را نبايد از ياد برد كه اين منطقه نقش كليدي در تامين منافع ملي آمريكا دارد و باوجود سياستهاي مبهم و غيرصادقانه خود در افغانستان، تاكنون توانسته است هنوزهم حضور خود را به كشورهاي آسياي مركزي و حتي روسيه و چين تحميل كند و در موارد لزوم از ظرفيتهاي آسياي مركزي براي ترانزيت امكانات و نيروهاي خود به عنوان مسير تداركاتي بهره ببرد، امري كه مورد توجه افغانستان و كشورهاي آسياي مركزي هم قرار گرفته است.
¹آسیای مرکزی دربرگیرنده پنج کشور ازبکستان، تاجیکستان، ترکمنستان، قزاقستان وقرغیزستان است، اما اغلب برخی از سرزمینهای همجوار با این کشورها را نیز جزء آسیای مرکزی تقلی میکنند که مغولستان، افغانستان، سینکیانگ در غرب چین و جنوب سیبری در روسیه و حتی شمال ایران از جمله این مناطق میباشد.
ادامه دارد..............
مرکز مطالعات وروابط بین المللی پوهنتون
SWGU &MII