تمام آیات و روایاتى که درباره تحصیل علم و دانش وارد شده، همانند «یاایهاالناس‏» و «یاایهاالذین آمنوا» خطاب عمومى است. و شامل زن‏ها هم مى‏شود. اسلام «علم‏» را نور و «جهل‏» را ظلمت وعلم را بینایى و جهل را تاریکی وکورى مى‏داند. در قرآن آمده است:
«قل هل یستوى الاعمى والبصیر ام هل تستوى الظلمات والنور»
بگو آیا چشم نابیناى جاهل و دیده بیناى عالم یکسان است؟ آیا ظلمات و تاریکى جهالت‏بانور علم و معرفت مساوى است؟
در آیه دیگر آمده است:
«هل یستوى الذین یعلمون والذین لایعلمون انما یتذکر اولوا الالباب‏» ۳
آیا آنان که به سلاح علم مجهزند با آنان که با جهل و نادانى دست‏به گریبانند، با هم برابرند؟فقط اندیشمندان تفاوت این دو گروه را درک مى‏کنند و امتیاز آنان را باز مى‏یابند.
پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله نیز فرموده‏اند:
«طلب‏العلم فریضة على کل مسلم‏»
وقتى علم در دیدگاه اسلام نور و بینایى است دستیابى به آن بر هر مسلمانى فرض است. آیامى‏توان گفت که از نظر اسلام تنها بر مردها لازم شده که از ظلمت‏خارج شوند و به روشنایى‏برسند، اما زنان چنین وظیفه‏اى ندارند و باید همچنان در ظلمت جهل و نادانى باقى بمانند؟!
آیه دیگرى درباره پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله مى‏فرماید:
«یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمه »۴
پیامبر آمده است که آیات قرآن را بر مردم بخواند و روح آن‏ها را تزکیه کند و به آن‏ها کتاب‏و حکمت‏بیاموزد.
در آیه «تزکیه‏» و «تعلیم‏» با هم ذکر شده و به صیغه مذکر آمده است. آیا مى‏شود یزکیهم ویعلمهم را منحصر به مردان دانست؟!
فقها مى‏گویند بعضى عمومات و کلیات از «تخصیص‏» ابا دارد و لحن و بیان به گونه‏اى است که‏قابل تخصیص نیست و مطلب آن‏چنان است که براى عقل قابل تبعیض نمى‏باشد. مثلا درباره علم‏ و تقوى آمده است:
آیا کسانى‏که دانا و عالم هستند با کسانى‏که نادان و جاهلند، مساوى هستنددرباره «تقوا» هم گفته شده:
«ام نجعل الذین آمنوا و عملوا الصالحات کالمفسدین فى‏الارض ام نجعل المتقین کالفجا ر»
آیا آنهایى‏که ایمان دارند و عمل صالح انجام داده‏اند، آن‏ها را مانند فساد انگیزها قرارمى‏دهیم و آیا پرهیزگاران و فاسقان را مانند هم قرار مى‏دهیم؟
و باز فرموده:
«ان اکرمکم عندالله اتقکم ».۶
در همه این موارد صیغه‏ها مذکر است. آیا مى‏توان ادعا کرد، آنچه درباره «تقوا» گفته شده‏اختصاص به مردها دارد و شامل زنان نیست؟ در این صورت زن‏ها باید از کلیه احکام و فرایض‏معاف باشند.
همچنین آیا مى‏توان گفت فرموده پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله: «طلب العلم فریضة على کل مسلم‏» چون‏«مسلم‏» مذکر است تعبیر «کل مسلم‏» شامل زنان نمى‏شود؟ هرگز. زیرااولا در بعضى نقل‏هایى که در کتب کلمه «مسلمه‏» نیز قید شده است:
«طلب‏العلم فریضة على کل مسلم و مسلمة‏» ۷
تحصیل علم براى تمام مردان و زنان مسلمان واجب است.
ثانیا: این تعبیرات اطلاق دارد و مقید به رجولیت نیست و اختصاص از آن فهمیده نمى‏شود.«مسلم‏» یعنى: مسلمان، چه مرد باشد چه زن. علاوه بر آن در همه نمونه‏هایى که شبیه این تعبیرهست، همین‏طور عمومیت دارد. مثلا در حدیث:
«المسلم من سلم المسلمون من یده و لسانه‏»مسلمان آن است که سایر مسلمانان از دست و زبان او در امان باشند.
بدیهى است که مقصود روایت این نیست که فقط مرد مسلمان اینطور باشد.
همچنین در روایت «المسلم اخ المسلم‏»نمى‏توان گفت: چون نفرموده: «المسلمة اخت المسلمة‏» پس دستور مخصوص مردها است.
گرچه کلمه «مسلم‏» دو مفهوم دارد: یکى مسلمان بودن و دیگرى مرد بودن اما بر همگان روشن‏است که در این موارد جنسیت مورد نظر نیست و در معنا دخالت ندارد. ۸
تنها در مجموع روایات کتب حدیثى دو روایت ۹ آمده که از آموزش کتابت و سوره یوسف نهى‏کرده است. این دو روایت اولا: از حیث‏سند داراى اتقان نیستند و ثانیا: جنبه ارشادى و اخلاقى‏دارند. علاوه بر آن در هر دو روایت‏به آموزش سوره «نور» سفارش شده است که خود گواه تاکید برآموختن است.
یک عالم برجته میګوید:«خداوند فکر و استعداد درس خواندن‏را و میل و شوق به آن را همان‏طور که در مرد قرار داده در زن هم قرار داده و منع او چیزى جزجلوى استعداد خدا دادى را گرفتن نیست‏».
آموزش زن در عصر پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله
پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله جهاد مقدس پیکار با بى‏سوادى را از خانه خود آغاز کرده بود. بلاذرى با سندروایت مى‏کند که هنگام ظهور اسلام در مکه تنها هفده نفر با سواد بودند. وى پس از شمردن‏اسامى آن‏ها، از یک زن قرشى نام برده که در دوره جاهلیت مقارن ظهور اسلام خواندن و نوشتن‏مى‏دانست. نام او «شفا» و دختر عبدالله بن عبد شمس بود. این زن مسلمان شده بود. و از مهاجران‏اولیه و از زنان فاضله به شمار مى‏رود۱۰.
بلاذرى مى‏گوید:
این زن همان است که به دستور پیامبرصلى الله علیه وآله به حفصه همسر پیامبر کتابت‏آموخت ۱۱.
بلاذرى آنگاه چند زن از زنان مسلمان را نام مى‏برد که در دوره اسلام، هم مى‏خواندند و هم‏مى‏نوشتند و یا تنها مى‏خواندند. او نام «حفصه‏» دختر عمر، «ام‏کلثوم‏» دختر عقبة بن ابى معیط‏«عایشه‏» دختر سعد، «کریمه‏» دختر مقداد و بالاتر از همه «شفا» دختر عبدالله بن عدویه رامى‏نگارد. شفا به حفصه درس مى‏داد و پیامبر از او خواست تا به حفصه پس از زناشویى با پیامبرهمچنان درس بدهد. پس حفصه، خواندن و نوشتن مى‏دانسته است و نام او را جزء دارندگان‏مصاحف ضبط کرده‏اند۱۲.
از این جریان معلوم مى‏شود که پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله براى زنان خود معلم زن انتخاب کرده بودند این‏عمل پیامبر براى آموختن به دختران و زنان الگو و نمونه‏اى شد و دیرى نپایید که در مدینه افراد باسواد رو به فزونى نهادند و آمار باسوادها به‏طور چشمگیرى بالا رفت، در میان زنان و دختران‏کسانى پیدا شدند که خواندن و نوشتن را فرا گرفتند.

الف-تعلیمات دینى پیامبرصلى الله علیه وآله براى زنان:
پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله بخشى از اوقات خود را به آموزش زنان در مسایل دینى اختصاص داده بود.بخارى به سند خود روایت کرده است که زنان به پیامبر گفتند:
مردان در استفاده از محضر شما بر ما پیشى گرفته‏اند. پس خود، روزى را به‏ما اختصاص بده.
آن حضرت قبول کرد و روزى را به ایشان اختصاص داد و در آن روز به وعظ و ارشاد زنان‏پرداخت ۱۳ و مرتب آنان را براى آموختن و دلگرم ساختن دیدار مى‏کرد.
دختر پیامبر اکرم و همسران او در زمان حیات و پس از رحلت آن حضرت مرجع در مسایل‏دینى و فقهى بودند و «خانه هریک از ایشان به منزله مدرسه‏اى بود که طالبان دانش و حدیث در آن‏اجتماع مى‏کردند و به فراگرفتن احکام شریعت و انواع دانش و حکمت‏سرگرم مى‏شدند. بین مردم‏و همسران پیامبر نیز پرده‏اى آویخته بود تا کسى نتواند ایشان را ببیند». ۱۴
بزرگان صحابه بسیارى مسایل دقیق و مهم را از زنان پیامبر مى‏پرسیدند. ۱۵با این ترتیب زن درروزگار پیامبر و صدر اسلام یکى از مصادر دانش و مورد تایید دین و پذیرش جامعه بود (۱۶) رفتن زنان‏به مساجد براى اداى نماز در آن زمان کارى عادى و معمول بود. و این رفت و آمد فرصت مناسبى‏بود تا در مجالس علمى که از سوى بزرگان صحابه در مساجد برپا مى‏شد حضور یابند. داستان آن‏زن که پیشنهاد عمر را درباره پایین آوردن میزان مهریه‏ها رد کرد و عمر پس از شنیدن دلیل وى،رجوع به حق کرد، مشهور است و این خود دلیلى است‏بر اینکه آزادى اندیشه براى مردها و زن‏هایکسان بوده است. (۱۷
زنان معلم و محدث
برخى از زنان در تعلیم مردم به همسران پیامبر اقتدا مى‏کردند. بنا به گفته ابن خلکان مادر حسن‏بصرى که در سده اول هجرى زندگى مى‏کرده براى زنان داستان‏هاى دینى تعریف مى‏کرد و باسخنان پندآمیز آنان را موعظه و ارشاد مى‏کرد و این در زمانى بود که پسرش حسن به نقل‏داستان‏هاى دینى و تشکیل مجالس درس براى مردها مى‏پرداخت (۱۸ .
مساجد، مراکز تعلیمات عمومى بود که زنان نیز مى‏توانستند به آن رفت و آمد کنند و درمجالس علمى آن حضور یابند. زنان در صدر اسلام نه تنها از حق تحصیل دانش برخوردار بودندبلکه این حق را هم داشتند که به تعلیم و نشر دانش بین زنان و مردان بپردازند و در بین آنان معلمان‏و استادانى در بخش‏هاى مختلف علوم اسلامى وجود داشت، به ویژه در زمینه علم حدیث که‏زنان مى‏توانستند در آن رشته به درجه استادى نایل شوند و در این‏باره با محدثان و حافظان بزرگ‏به قابت‏برخیزند و نمونه بارزى در امانت و عدالت‏باشند. کار زنان محدث به جایى رسید که‏علما و ناقدان حدیث اعتبار و اعتماد کاملى براى آنان قایل شدند که بسیارى از بزرگان از بین‏دانشمندان مشهور اسلام نتوانستند به این مرتبه از اعتماد نایل شوند.
ذهبى در کتاب میزان‏الاعتدال فى‏نقدالرجال که آن را به نقد راویان حدیث و میزان صداقت و جایگاه‏علمى ایشان اختصاص داده، در باب زنان محدث مى‏گوید:
من از بین زنان محدث کسى را نمى‏شناسم که در این زمینه متهم و متروک‏شده باشد. (۱۹
استادان زن غالبا در مساجد و یا اماکن عمومى به تدریس و بیان حدیث مى‏پرداختند و شنیدن‏حدیث و مسایل علمى در محضر زنان در خانه‏ها و با اجازه از همسران ایشان صورت مى‏گرفت۲۰ .
ابن حجر عسقلانى در کتاب خود الاصابه از تعداد 1552 نفر (۲۱) ابن اثیر در کتاب «اسدالغابة‏» بیش‏هزار از نفر از زنان صحابه رسول خدا نام مى‏برند، که مصادر فقه و حدیث و تفسیر و تاریخ و سیره‏بوده‏اند (۲۲) و هر کدام مانند مردها به علوم مختلف وارد بوده‏اند.
مشهورترین دانشمندان زن از صحابه
ام سلمه
او داراى منزلتى والا در علم و روایت‏حدیث مى‏باشد و پس از خدیجه فاضل‏ترین وپرهیزگارترین زنان پیغمبرصلى الله علیه وآله و داناترین آن‏ها به کتاب و سنت است. تا جایى که عایشه به او گفته‏است:
تو نخستین بانوى مهاجر از زنان رسول خداصلى الله علیه وآله مى‏باشى و تو بزرگ مادران‏مؤمنان هستى و جبرئیل بیشتر در خانه تو مى‏بود. (۲۳
ام سلمه از فقهاى زنان صحابه به‏شمار مى‏رفت (۲۴) درباره علم و اجتهاد او کافى است که بگوییم‏جابربن عبدالله انصارى صحابى بزرگوار با همه شکوهى که در میان صحابه داشت‏به او مراجعه‏مى‏کرد و به فتواى او عمل مى‏نمود. (۲۵
احادیثى که ام‏سلمه از پیغمبر روایت کرده است، بالغ بر ۳۷۸ حدیث مى‏باشد (۲۶) و روایات او درفضیلت على‏علیه السلام معروف است (۲۷) و اشعارى که مورخان از این بانوى گرانقدر ذکر کرده‏اند درباره‏ولایت اهل بیت‏علیهما السلام مى‏باشد. (۲۸
ام اسلم
او از زنان صحابه بوده و زمان امام سجادعلیه السلام و فیض حضور آن حضرت را نیز درک کرده بود.ایشان کتب بسیارى خوانده و به همین جهت‏به «قاریة‏الکتب‏» موصوف بوده همچنین به جهت‏روایت قضیه سنگ ریزه (۲۹) به «صاحبة‏الحصاة‏» نیز معروف شد. و به مدلول همین روایت‏بسیار باجلالت و مورد توجه خاندان عصمت‏بوده است. (۳۰
ام جمیل
فاطمه دختر مجلل بن عبدالله بن قیس، از فضلا و ادباى زنان و از سابقین به دین مقدس اسلام‏بود. او با حاطب بن حارث بن مغیره ازدواج کرد و دو پسر به‏نام‏هاى محمد و حارث از وى‏به‏وجود آمد. ایشان با شوهرش به حبشه رفته و بعد از مرگ شوهر با پسرهایش به مدینه برگشته‏است. او براى بهبودى پسرش محمد که به آتش سوخته بود، شرفیاب حضور مبارک پیامبرصلى الله علیه وآله‏گردید و تقاضاى دعاى خیر کرد و در اثر دعاى آن حضرت پسرش شفا یافت. (۳۱
ام رعله قشیریه
وى از زنان صحابه و عالم و شاعر و بسیار فصیح بود و از پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله روایت نقل کرده است.روزى به خدمت پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله رسید و عرض کرد:
السلام علیک یا رسول‏الله و رحمة‏الله و برکاته انا ذوات الخدور و محل ازرالبعول و مربیات الاولاد و ممهدات المهاد و لاحظ لنا فى الجیش الاعظم فعلمناشیئا یقربنا الى الله عزوجل.
پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله در جواب او فرمود:
اگر شما زنان از ذکر خدا غافل نباشید و چشم خود را از نامحرم ببندید و به گونه‏اى صحبت‏نکنید که مرد اجنبى بشنود، شما ماجور و مثاب خواهید بود. (۳۲
ام رعله بعد از رحلت پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله، حسنین‏علیهما السلام «در برگرفته و کوچه‏هاى مدینه را گردیده واشک مى‏ریخته است و چون به در خانه فاطمه‏علیها السلام رسید این بیت را انشا کرد:
یادار فاطمه المعمحور ساحتها هیجت لى حزنا حییت من دار (۳۳
نسیبه بنت الحارث ام عطیه
ایشان از زنان فاضله صحابه پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله شمرده مى‏شد که در بیعت رضوان و جنگ‏هاى‏پیامبرصلى الله علیه وآله شرکت داشته و مجروحین را مداوا مى‏کرد. جمعى از صحابه و علماى تابعین در بصره‏«غسل میت‏» را از او گرفتند و از پیامبر اکرم روایت نقل کرده است. (۳۴
معاذه غفاریه
ب-از زنان فاضل و عالم عصر خود و انیس رسول خدا در سفرها بود. وى مى‏گوید:
من با رسول خدا انس بسیارى داشتم -یعنى به خانه‏اش رفت و آمد مى‏کردم- چون در سفرهابراى مداواى زخمیان و پرستارى بیماران با وى مى‏رفتم. روزى داخل خانه عایشه شدم، دیدم‏على‏علیه السلام بیرون مى‏آید و رسول خدا در غیاب على‏علیه السلام به عایشه مى‏گوید:
«ان هذا احب الرجال الى و اکرمهم على فاعرفى له حقه و اکرمى مثواه‏».
این مرد، محبوب‏ترین و گرامى‏ترین مردان است نزد من. حق او را بشناس و احترامش راداشته باش. (۳۵
ام حکیم بیضا، دختر عبدالمطلب و عمه رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله‏او از زنان فاضله و خردمند بنى هاشم و ادیب و فصیح و بلیغ بود و به هر یک از «بیضا» و«قبة‏الدیباج‏» موصوف و ملقب و در نظم شعر نیز طبعى وقاد داشته است، حسب‏الامر پدر در حال‏حیاتش مرثیه‏اى براى او گفته که از ابیات آن است:
الا یا عین جودى و استهلى و بکى ذا الندى والمکرمات الا یا عین و یحک اسعدینى بدمع من دموع‏هاطلات (۳۶
ام الدرداء
خیره دختر ابو حدرد اسلمیه و زن ابوالدرداء عامربن حارث از فضلا و محدثین زنان صحابى‏بوده که احادیث‏بسیارى از رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله و شوهرش استماع و روایت کرده است. (۳۷
ام‏الدرداء هجیمه دختر حبى زن دیگر ابوالدرداء
او نیز محدث و عالم و زاهد بوده از سلمان و شوهر خود روایت مى‏کرد. پیوسته به نماز وعبادت اشتغال داشت و دوستدار مجالس علما بود. شش ماه در بیت‏المقدس و شش ماه دردمشق اقامت مى‏کرد (۳۸ .
اسماء بنت عمیس
خواهر میمونه همسر رسول‏خداصلى الله علیه وآله:
او از زنان فاضل و بزرگوار روزگار خویش و از اولین گروندگان به اسلام بود که همراه همسرش‏جعفر طیار، براى پیشبرد اسلام به حبشه مهاجرت کرد و در سال فتح خیبر در سال هشتم به مدینه‏بازگشت او پس از شهادت جعفر، در سال هشتم با ابوبکر ازدواج کرد.
اسما، این صحابى جلیل‏القدر و راوى موثق رسول خداصلى الله علیه وآله مادر محمدبن ابى‏بکر است که‏درباره او گفته‏اند: نجابت محمدبن ابى‏بکر از جانب مادرش بود. (۳۹
اسما از شهود و از تکذیب کنندگان حدیث جعلى «نحن معاشر الانبیاء لانورث، ما ترکناه‏صدقة‏» (۴۰) و از راویان معروف حدیث «ردالشمس‏» براى على‏علیه السلام در زمان پیامبر است. (۴۱) اسما ازراویان حدیث غدیر است. قریب سى تن از بزرگان حدیث‏شیعه و سنى از اسما روایت نقل کرده واو را توثیق کرده‏اند (۴۲) . شیخ صدوق نیز در «فقیه‏» از ایشان روایاتى نقل کرده است. در کتب روایى‏تعداد روایاتى که از ایشان نقل شده به شصت عدد مى‏رسد.
اروى دختر حارث بن عبدالمطلب
صحابى رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله و از بانوان فصیح و بلیغ بود. وى در برابر معاویه، ناحق بودن خلافت اوو اسلام نیاوردن او را (تا فتح مکه) به رخش کشید و از امانتدارى على‏علیه السلام و عمل آن حضرت به‏احکام الهى سخن گفت و عمر و بن عاص و سعید بن عاص و مروان را مفتضح ساخت و شعرى‏در فضایل امیرالمؤمنین سرود و صفات آن حضرت را برشمرد. (۴۳
ام سنان
او دختر جشمه یا خیثمة و از شعرا و فضلاى عرب و موصوف به حسن ادب است و در نظم ونثر مهارت داشت. لطافت معانى را با فصاحت الفاظ توام مى‏داشت، اشعار او، که در مدح اهل‏بیت طهارت‏علیهما السلام سروده و قبیله خود «بنى مذحج‏» را به نصرت و یارى ایشان ترغیب نموده برهان‏قاطع این مدعا است. (۴۴
اینها نمونه‏هایى بودند از زنان صحابه که در زمان پیامبر اکرم به فضل و دانش معروف بودند.طبق گزارش‏هاى مورخان بسیارى از زنان در عصر پیامبر در کهولت‏سواد آموختند. (۴۵
اسلام براى پیکار با جهل و بى‏سوادى، روزنه‏اى تازه و وسیع به سوى افق‏هاى بى‏کران دانایى وآگاهى گشود و زنجیر از پاى درک و شوق انسان‏ها برگرفت. دانستن و علم آموختن براى همگان‏نه‏تنها آزاد که یک «فریضه‏» شد.
به برکت تعالیم اسلام و دستور پیامبر خیراندیش اسلام بود که زنان همدوش مردان به‏دانش‏آموزى روى آوردند. این‏کار، با توجه به شرایط دشوار و ناسازگارى که آن زمان فراروى زنان‏قرار داشت‏به راستى یک انقلاب بود، روش نوین پیامبرصلى الله علیه وآله در آموزش زنان و یکسان شمردن آنان‏با مردان یک انقلاب عظیم فرهنگى بود که جهان اسلام را فرا گرفت و فضا را عطرآگین ساخت. (۴۶
ج-آموزش زنان در دولت علوى:
در دولت علوى نیز مبارزه با جهل و بى‏سوادى در اولویت‏بود. اصرار امام به این بود که جهل راریشه‏کن کند و علم را به‏جاى آن در مغزها جایگزین سازد. جهان اسلام همه آشیان علم گردد وگرنه دست کم مراکز حکومت اسلامى کانون علم باشد. و درس نخوانده و تحصیل نکرده شاغل‏شغلى در دولت نباشد. امام على‏علیه السلام در خطبه‏اى که ذکرى از آل محمدصلى الله علیه وآله و آشیانه آن‏ها مى‏کندمى‏فرماید:
«فانهم عیش العلم و موت الجهل. هم‏الذین یخبرکم حکمهم عن علمهم و صمتهم عن‏منطقهم...» (۴۷
آنان حیات علم و مرگ جهل‏اند، آنان که حکمشان شما را از علمشان و خاموشى‏شان ازگفتارشان و ظاهرشان از باطنشان آگاه مى‏سازد.
بر اهل دقت فرق عبارت «عیش علم‏» با تعبیرات دیگر مثل عالم‏اند و ذوعلم‏اند، پوشیده‏نیست. کسى «عیش علم‏» خواهد بود که تمام زندگیش مصروف علم شود و وسایل تحصیل علم رافراهم کند، اهل علم را تشویق کند و آن‏ها را بزرگ شمارد و راه به کوى علم براى همه باز کند.
از این رو دربار کوفه در عهد امام‏علیه السلام غلغله‏اى از علم و تعلم بوده و شعاع علمش تا امروزمى‏تابد. چه نشانى بهتر از «نهج‏البلاغه‏» که جمع‏آورى اندکى از بسیار کوفه است و تاکنون مانده و هنوزستاره‏وار مى‏درخشد و بر همه تفوق دارد.
به‏طور کلى، این خاندان معدن علم و معارف و گنجینه حکمت‏بوده‏اند وابستگان به این بیت‏نیز عمدتا همه از فضل و کمال آنان بهره‏مند بوده و همسران و دختران این خاندان عالم‏ترین وفاضل‏ترین زنان زمان خود بوده‏اند که چند نمونه از آنان را در زیر مى‏آوریم:
ام کلثوم
او که دختر امیرالمؤمنین‏علیه السلام و فاطمه زهراعلیها السلام است در سال ششم هجرى به‏دنیا آمد و در سال‏۵۴ هجرى در حال حیات برادرانش امام حسن و امام حسین‏علیهما السلام در مدینه رحلت فرمود. صاحبان‏کتب انساب و سیره، او را زینب صغرى، ام‏کلثوم کبرى و رقیه نامیده‏اند. (۴۸
ام‏کلثوم را در زمره اصحاب رسول خدا نیز ذکر کرده‏اند. (۴۹) لیکن ابن سعد او را از جمله کسانى نام‏برده که از غیر رسول خداصلى الله علیه وآله روایت کرده‏اند. (۵۰) مرحوم مامقانى درباره او مى‏نویسد:
«زنى جلیل‏القدر زیرک و بلیغ بود و من او را از ثقات مى‏دانم‏» (۵۱
زینب کبرى
دختر امیرالمؤمنین‏علیه السلام و فاطمه زهراعلیها السلام است و یکى دیگر از راویان حدیث از امیر مؤمنان‏است که در زمان حیات پیامبر اکرم به دنیا آمد و به سال ۶۱ یا ۶۲ بدرود حیات گفت، از ایشان به‏صدیقه صغرى، عقیله بنى‏هاشم، عالمه غیر معلمه و غیر مفهمه یاد شده است این بانوى بزرگواردر فصاحت و بلاغت، زهد و تقوا، عبادت و تهجد همانند پدر و مادر گرامى‏اش بود. هر گاه لب به‏سخن مى‏گشود چنان بود که گویا على‏علیه السلام سخن مى‏گفت. مرتبه عقل و دانش و عفت و عصمت آن‏حضرت بر همگان مشهود است. سخنان زینب کبرى پس از شهادت برادرش و خطبه‏هاى او دربازار کوفه و مجلس یزید همگان را به حیرت واداشت. امام سجادعلیه السلام خطاب به ایشان فرمود:
«انت‏بحمدالله عالمة غیر معلمه و فهمة غیر مفهمه‏» (۵۲) امام سجادعلیه السلام و جابربن عبدالله انصارى، فاطمه بنت‏الحسین، محمدبن عمرو، عطاءبن سائب‏و عباد عامرى از زینب کبرى روایت نقل کرده‏اند و آن حضرت از مادرش و پدرش و اسماء بنت‏عمیس وام ایمن روایت کرده است. (۵۳
د- مؤلف کتاب «خصایص زینبیه‏» مى‏نویسد:
حضرت زینب مجلس تعلیم و تدریس داشته و در زمان اقامت پدرش در کوفه براى زنان تفسیرقرآن مى‏گفت، یک روز در تفسیر «کهیعص‏» صحبت مى‏کرد که پدرش وارد شد و فرمود مى‏شنیدم‏براى زنان تفسیر «کهیعص‏» مى‏گویى، عرض کرد بلى فرمود:
نور دیده من این رمزى است‏براى مصیبتى که بر عترت رسول خدا وارد مى‏شود.
عرض کرد آن مصیبت چگونه است، امام‏علیه السلام شرح داد و زینب کبرى سخت گریست. (۵۴
خطبه‏هاى ایشان قطره‏اى از دریاى بیکران علوم و معارف اهل بیت‏علیهما السلام است.