تمام آیات و روایاتى که درباره تحصیل علم و دانش وارد شده، همانند «یاایهاالناس» و «یاایهاالذین آمنوا» خطاب عمومى است. و شامل زنها هم مىشود. اسلام «علم» را نور و «جهل» را ظلمت وعلم را بینایى و جهل را تاریکی وکورى مىداند. در قرآن آمده است:
«قل هل یستوى الاعمى والبصیر ام هل تستوى الظلمات والنور»
بگو آیا چشم نابیناى جاهل و دیده بیناى عالم یکسان است؟ آیا ظلمات و تاریکى جهالتبانور علم و معرفت مساوى است؟
در آیه دیگر آمده است:
«هل یستوى الذین یعلمون والذین لایعلمون انما یتذکر اولوا الالباب» ۳
آیا آنان که به سلاح علم مجهزند با آنان که با جهل و نادانى دستبه گریبانند، با هم برابرند؟فقط اندیشمندان تفاوت این دو گروه را درک مىکنند و امتیاز آنان را باز مىیابند.
پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله نیز فرمودهاند:
«طلبالعلم فریضة على کل مسلم»
وقتى علم در دیدگاه اسلام نور و بینایى است دستیابى به آن بر هر مسلمانى فرض است. آیامىتوان گفت که از نظر اسلام تنها بر مردها لازم شده که از ظلمتخارج شوند و به روشنایىبرسند، اما زنان چنین وظیفهاى ندارند و باید همچنان در ظلمت جهل و نادانى باقى بمانند؟!
آیه دیگرى درباره پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله مىفرماید:
«یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمه »۴
پیامبر آمده است که آیات قرآن را بر مردم بخواند و روح آنها را تزکیه کند و به آنها کتابو حکمتبیاموزد.
در آیه «تزکیه» و «تعلیم» با هم ذکر شده و به صیغه مذکر آمده است. آیا مىشود یزکیهم ویعلمهم را منحصر به مردان دانست؟!
فقها مىگویند بعضى عمومات و کلیات از «تخصیص» ابا دارد و لحن و بیان به گونهاى است کهقابل تخصیص نیست و مطلب آنچنان است که براى عقل قابل تبعیض نمىباشد. مثلا درباره علم و تقوى آمده است:
آیا کسانىکه دانا و عالم هستند با کسانىکه نادان و جاهلند، مساوى هستنددرباره «تقوا» هم گفته شده:
«ام نجعل الذین آمنوا و عملوا الصالحات کالمفسدین فىالارض ام نجعل المتقین کالفجا ر»
آیا آنهایىکه ایمان دارند و عمل صالح انجام دادهاند، آنها را مانند فساد انگیزها قرارمىدهیم و آیا پرهیزگاران و فاسقان را مانند هم قرار مىدهیم؟
و باز فرموده:
«ان اکرمکم عندالله اتقکم ».۶
در همه این موارد صیغهها مذکر است. آیا مىتوان ادعا کرد، آنچه درباره «تقوا» گفته شدهاختصاص به مردها دارد و شامل زنان نیست؟ در این صورت زنها باید از کلیه احکام و فرایضمعاف باشند.
همچنین آیا مىتوان گفت فرموده پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله: «طلب العلم فریضة على کل مسلم» چون«مسلم» مذکر است تعبیر «کل مسلم» شامل زنان نمىشود؟ هرگز. زیرااولا در بعضى نقلهایى که در کتب کلمه «مسلمه» نیز قید شده است:
«طلبالعلم فریضة على کل مسلم و مسلمة» ۷
تحصیل علم براى تمام مردان و زنان مسلمان واجب است.
ثانیا: این تعبیرات اطلاق دارد و مقید به رجولیت نیست و اختصاص از آن فهمیده نمىشود.«مسلم» یعنى: مسلمان، چه مرد باشد چه زن. علاوه بر آن در همه نمونههایى که شبیه این تعبیرهست، همینطور عمومیت دارد. مثلا در حدیث:
«المسلم من سلم المسلمون من یده و لسانه»مسلمان آن است که سایر مسلمانان از دست و زبان او در امان باشند.
بدیهى است که مقصود روایت این نیست که فقط مرد مسلمان اینطور باشد.
همچنین در روایت «المسلم اخ المسلم»نمىتوان گفت: چون نفرموده: «المسلمة اخت المسلمة» پس دستور مخصوص مردها است.
گرچه کلمه «مسلم» دو مفهوم دارد: یکى مسلمان بودن و دیگرى مرد بودن اما بر همگان روشناست که در این موارد جنسیت مورد نظر نیست و در معنا دخالت ندارد. ۸
تنها در مجموع روایات کتب حدیثى دو روایت ۹ آمده که از آموزش کتابت و سوره یوسف نهىکرده است. این دو روایت اولا: از حیثسند داراى اتقان نیستند و ثانیا: جنبه ارشادى و اخلاقىدارند. علاوه بر آن در هر دو روایتبه آموزش سوره «نور» سفارش شده است که خود گواه تاکید برآموختن است.
یک عالم برجته میګوید:«خداوند فکر و استعداد درس خواندنرا و میل و شوق به آن را همانطور که در مرد قرار داده در زن هم قرار داده و منع او چیزى جزجلوى استعداد خدا دادى را گرفتن نیست».
آموزش زن در عصر پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله
پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله جهاد مقدس پیکار با بىسوادى را از خانه خود آغاز کرده بود. بلاذرى با سندروایت مىکند که هنگام ظهور اسلام در مکه تنها هفده نفر با سواد بودند. وى پس از شمردناسامى آنها، از یک زن قرشى نام برده که در دوره جاهلیت مقارن ظهور اسلام خواندن و نوشتنمىدانست. نام او «شفا» و دختر عبدالله بن عبد شمس بود. این زن مسلمان شده بود. و از مهاجراناولیه و از زنان فاضله به شمار مىرود۱۰.
بلاذرى مىگوید:
این زن همان است که به دستور پیامبرصلى الله علیه وآله به حفصه همسر پیامبر کتابتآموخت ۱۱.
بلاذرى آنگاه چند زن از زنان مسلمان را نام مىبرد که در دوره اسلام، هم مىخواندند و هممىنوشتند و یا تنها مىخواندند. او نام «حفصه» دختر عمر، «امکلثوم» دختر عقبة بن ابى معیط«عایشه» دختر سعد، «کریمه» دختر مقداد و بالاتر از همه «شفا» دختر عبدالله بن عدویه رامىنگارد. شفا به حفصه درس مىداد و پیامبر از او خواست تا به حفصه پس از زناشویى با پیامبرهمچنان درس بدهد. پس حفصه، خواندن و نوشتن مىدانسته است و نام او را جزء دارندگانمصاحف ضبط کردهاند۱۲.
از این جریان معلوم مىشود که پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله براى زنان خود معلم زن انتخاب کرده بودند اینعمل پیامبر براى آموختن به دختران و زنان الگو و نمونهاى شد و دیرى نپایید که در مدینه افراد باسواد رو به فزونى نهادند و آمار باسوادها بهطور چشمگیرى بالا رفت، در میان زنان و دخترانکسانى پیدا شدند که خواندن و نوشتن را فرا گرفتند.
الف-تعلیمات دینى پیامبرصلى الله علیه وآله براى زنان:
پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله بخشى از اوقات خود را به آموزش زنان در مسایل دینى اختصاص داده بود.بخارى به سند خود روایت کرده است که زنان به پیامبر گفتند:
مردان در استفاده از محضر شما بر ما پیشى گرفتهاند. پس خود، روزى را بهما اختصاص بده.
آن حضرت قبول کرد و روزى را به ایشان اختصاص داد و در آن روز به وعظ و ارشاد زنانپرداخت ۱۳ و مرتب آنان را براى آموختن و دلگرم ساختن دیدار مىکرد.
دختر پیامبر اکرم و همسران او در زمان حیات و پس از رحلت آن حضرت مرجع در مسایلدینى و فقهى بودند و «خانه هریک از ایشان به منزله مدرسهاى بود که طالبان دانش و حدیث در آناجتماع مىکردند و به فراگرفتن احکام شریعت و انواع دانش و حکمتسرگرم مىشدند. بین مردمو همسران پیامبر نیز پردهاى آویخته بود تا کسى نتواند ایشان را ببیند». ۱۴
بزرگان صحابه بسیارى مسایل دقیق و مهم را از زنان پیامبر مىپرسیدند. ۱۵با این ترتیب زن درروزگار پیامبر و صدر اسلام یکى از مصادر دانش و مورد تایید دین و پذیرش جامعه بود (۱۶) رفتن زنانبه مساجد براى اداى نماز در آن زمان کارى عادى و معمول بود. و این رفت و آمد فرصت مناسبىبود تا در مجالس علمى که از سوى بزرگان صحابه در مساجد برپا مىشد حضور یابند. داستان آنزن که پیشنهاد عمر را درباره پایین آوردن میزان مهریهها رد کرد و عمر پس از شنیدن دلیل وى،رجوع به حق کرد، مشهور است و این خود دلیلى استبر اینکه آزادى اندیشه براى مردها و زنهایکسان بوده است. (۱۷
زنان معلم و محدث
برخى از زنان در تعلیم مردم به همسران پیامبر اقتدا مىکردند. بنا به گفته ابن خلکان مادر حسنبصرى که در سده اول هجرى زندگى مىکرده براى زنان داستانهاى دینى تعریف مىکرد و باسخنان پندآمیز آنان را موعظه و ارشاد مىکرد و این در زمانى بود که پسرش حسن به نقلداستانهاى دینى و تشکیل مجالس درس براى مردها مىپرداخت (۱۸ .
مساجد، مراکز تعلیمات عمومى بود که زنان نیز مىتوانستند به آن رفت و آمد کنند و درمجالس علمى آن حضور یابند. زنان در صدر اسلام نه تنها از حق تحصیل دانش برخوردار بودندبلکه این حق را هم داشتند که به تعلیم و نشر دانش بین زنان و مردان بپردازند و در بین آنان معلمانو استادانى در بخشهاى مختلف علوم اسلامى وجود داشت، به ویژه در زمینه علم حدیث کهزنان مىتوانستند در آن رشته به درجه استادى نایل شوند و در اینباره با محدثان و حافظان بزرگبه قابتبرخیزند و نمونه بارزى در امانت و عدالتباشند. کار زنان محدث به جایى رسید کهعلما و ناقدان حدیث اعتبار و اعتماد کاملى براى آنان قایل شدند که بسیارى از بزرگان از بیندانشمندان مشهور اسلام نتوانستند به این مرتبه از اعتماد نایل شوند.
ذهبى در کتاب میزانالاعتدال فىنقدالرجال که آن را به نقد راویان حدیث و میزان صداقت و جایگاهعلمى ایشان اختصاص داده، در باب زنان محدث مىگوید:
من از بین زنان محدث کسى را نمىشناسم که در این زمینه متهم و متروکشده باشد. (۱۹
استادان زن غالبا در مساجد و یا اماکن عمومى به تدریس و بیان حدیث مىپرداختند و شنیدنحدیث و مسایل علمى در محضر زنان در خانهها و با اجازه از همسران ایشان صورت مىگرفت۲۰ .
ابن حجر عسقلانى در کتاب خود الاصابه از تعداد 1552 نفر (۲۱) ابن اثیر در کتاب «اسدالغابة» بیشهزار از نفر از زنان صحابه رسول خدا نام مىبرند، که مصادر فقه و حدیث و تفسیر و تاریخ و سیرهبودهاند (۲۲) و هر کدام مانند مردها به علوم مختلف وارد بودهاند.
مشهورترین دانشمندان زن از صحابه
ام سلمه
او داراى منزلتى والا در علم و روایتحدیث مىباشد و پس از خدیجه فاضلترین وپرهیزگارترین زنان پیغمبرصلى الله علیه وآله و داناترین آنها به کتاب و سنت است. تا جایى که عایشه به او گفتهاست:
تو نخستین بانوى مهاجر از زنان رسول خداصلى الله علیه وآله مىباشى و تو بزرگ مادرانمؤمنان هستى و جبرئیل بیشتر در خانه تو مىبود. (۲۳
ام سلمه از فقهاى زنان صحابه بهشمار مىرفت (۲۴) درباره علم و اجتهاد او کافى است که بگوییمجابربن عبدالله انصارى صحابى بزرگوار با همه شکوهى که در میان صحابه داشتبه او مراجعهمىکرد و به فتواى او عمل مىنمود. (۲۵
احادیثى که امسلمه از پیغمبر روایت کرده است، بالغ بر ۳۷۸ حدیث مىباشد (۲۶) و روایات او درفضیلت علىعلیه السلام معروف است (۲۷) و اشعارى که مورخان از این بانوى گرانقدر ذکر کردهاند دربارهولایت اهل بیتعلیهما السلام مىباشد. (۲۸
ام اسلم
او از زنان صحابه بوده و زمان امام سجادعلیه السلام و فیض حضور آن حضرت را نیز درک کرده بود.ایشان کتب بسیارى خوانده و به همین جهتبه «قاریةالکتب» موصوف بوده همچنین به جهتروایت قضیه سنگ ریزه (۲۹) به «صاحبةالحصاة» نیز معروف شد. و به مدلول همین روایتبسیار باجلالت و مورد توجه خاندان عصمتبوده است. (۳۰
ام جمیل
فاطمه دختر مجلل بن عبدالله بن قیس، از فضلا و ادباى زنان و از سابقین به دین مقدس اسلامبود. او با حاطب بن حارث بن مغیره ازدواج کرد و دو پسر بهنامهاى محمد و حارث از وىبهوجود آمد. ایشان با شوهرش به حبشه رفته و بعد از مرگ شوهر با پسرهایش به مدینه برگشتهاست. او براى بهبودى پسرش محمد که به آتش سوخته بود، شرفیاب حضور مبارک پیامبرصلى الله علیه وآلهگردید و تقاضاى دعاى خیر کرد و در اثر دعاى آن حضرت پسرش شفا یافت. (۳۱
ام رعله قشیریه
وى از زنان صحابه و عالم و شاعر و بسیار فصیح بود و از پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله روایت نقل کرده است.روزى به خدمت پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله رسید و عرض کرد:
السلام علیک یا رسولالله و رحمةالله و برکاته انا ذوات الخدور و محل ازرالبعول و مربیات الاولاد و ممهدات المهاد و لاحظ لنا فى الجیش الاعظم فعلمناشیئا یقربنا الى الله عزوجل.
پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله در جواب او فرمود:
اگر شما زنان از ذکر خدا غافل نباشید و چشم خود را از نامحرم ببندید و به گونهاى صحبتنکنید که مرد اجنبى بشنود، شما ماجور و مثاب خواهید بود. (۳۲
ام رعله بعد از رحلت پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله، حسنینعلیهما السلام «در برگرفته و کوچههاى مدینه را گردیده واشک مىریخته است و چون به در خانه فاطمهعلیها السلام رسید این بیت را انشا کرد:
یادار فاطمه المعمحور ساحتها هیجت لى حزنا حییت من دار (۳۳
نسیبه بنت الحارث ام عطیه
ایشان از زنان فاضله صحابه پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله شمرده مىشد که در بیعت رضوان و جنگهاىپیامبرصلى الله علیه وآله شرکت داشته و مجروحین را مداوا مىکرد. جمعى از صحابه و علماى تابعین در بصره«غسل میت» را از او گرفتند و از پیامبر اکرم روایت نقل کرده است. (۳۴
معاذه غفاریه
ب-از زنان فاضل و عالم عصر خود و انیس رسول خدا در سفرها بود. وى مىگوید:
من با رسول خدا انس بسیارى داشتم -یعنى به خانهاش رفت و آمد مىکردم- چون در سفرهابراى مداواى زخمیان و پرستارى بیماران با وى مىرفتم. روزى داخل خانه عایشه شدم، دیدمعلىعلیه السلام بیرون مىآید و رسول خدا در غیاب علىعلیه السلام به عایشه مىگوید:
«ان هذا احب الرجال الى و اکرمهم على فاعرفى له حقه و اکرمى مثواه».
این مرد، محبوبترین و گرامىترین مردان است نزد من. حق او را بشناس و احترامش راداشته باش. (۳۵
ام حکیم بیضا، دختر عبدالمطلب و عمه رسول اکرمصلى الله علیه وآلهاو از زنان فاضله و خردمند بنى هاشم و ادیب و فصیح و بلیغ بود و به هر یک از «بیضا» و«قبةالدیباج» موصوف و ملقب و در نظم شعر نیز طبعى وقاد داشته است، حسبالامر پدر در حالحیاتش مرثیهاى براى او گفته که از ابیات آن است:
الا یا عین جودى و استهلى و بکى ذا الندى والمکرمات الا یا عین و یحک اسعدینى بدمع من دموعهاطلات (۳۶
ام الدرداء
خیره دختر ابو حدرد اسلمیه و زن ابوالدرداء عامربن حارث از فضلا و محدثین زنان صحابىبوده که احادیثبسیارى از رسول اکرمصلى الله علیه وآله و شوهرش استماع و روایت کرده است. (۳۷
امالدرداء هجیمه دختر حبى زن دیگر ابوالدرداء
او نیز محدث و عالم و زاهد بوده از سلمان و شوهر خود روایت مىکرد. پیوسته به نماز وعبادت اشتغال داشت و دوستدار مجالس علما بود. شش ماه در بیتالمقدس و شش ماه دردمشق اقامت مىکرد (۳۸ .
اسماء بنت عمیس
خواهر میمونه همسر رسولخداصلى الله علیه وآله:
او از زنان فاضل و بزرگوار روزگار خویش و از اولین گروندگان به اسلام بود که همراه همسرشجعفر طیار، براى پیشبرد اسلام به حبشه مهاجرت کرد و در سال فتح خیبر در سال هشتم به مدینهبازگشت او پس از شهادت جعفر، در سال هشتم با ابوبکر ازدواج کرد.
اسما، این صحابى جلیلالقدر و راوى موثق رسول خداصلى الله علیه وآله مادر محمدبن ابىبکر است کهدرباره او گفتهاند: نجابت محمدبن ابىبکر از جانب مادرش بود. (۳۹
اسما از شهود و از تکذیب کنندگان حدیث جعلى «نحن معاشر الانبیاء لانورث، ما ترکناهصدقة» (۴۰) و از راویان معروف حدیث «ردالشمس» براى علىعلیه السلام در زمان پیامبر است. (۴۱) اسما ازراویان حدیث غدیر است. قریب سى تن از بزرگان حدیثشیعه و سنى از اسما روایت نقل کرده واو را توثیق کردهاند (۴۲) . شیخ صدوق نیز در «فقیه» از ایشان روایاتى نقل کرده است. در کتب روایىتعداد روایاتى که از ایشان نقل شده به شصت عدد مىرسد.
اروى دختر حارث بن عبدالمطلب
صحابى رسول اکرمصلى الله علیه وآله و از بانوان فصیح و بلیغ بود. وى در برابر معاویه، ناحق بودن خلافت اوو اسلام نیاوردن او را (تا فتح مکه) به رخش کشید و از امانتدارى علىعلیه السلام و عمل آن حضرت بهاحکام الهى سخن گفت و عمر و بن عاص و سعید بن عاص و مروان را مفتضح ساخت و شعرىدر فضایل امیرالمؤمنین سرود و صفات آن حضرت را برشمرد. (۴۳
ام سنان
او دختر جشمه یا خیثمة و از شعرا و فضلاى عرب و موصوف به حسن ادب است و در نظم ونثر مهارت داشت. لطافت معانى را با فصاحت الفاظ توام مىداشت، اشعار او، که در مدح اهلبیت طهارتعلیهما السلام سروده و قبیله خود «بنى مذحج» را به نصرت و یارى ایشان ترغیب نموده برهانقاطع این مدعا است. (۴۴
اینها نمونههایى بودند از زنان صحابه که در زمان پیامبر اکرم به فضل و دانش معروف بودند.طبق گزارشهاى مورخان بسیارى از زنان در عصر پیامبر در کهولتسواد آموختند. (۴۵
اسلام براى پیکار با جهل و بىسوادى، روزنهاى تازه و وسیع به سوى افقهاى بىکران دانایى وآگاهى گشود و زنجیر از پاى درک و شوق انسانها برگرفت. دانستن و علم آموختن براى همگاننهتنها آزاد که یک «فریضه» شد.
به برکت تعالیم اسلام و دستور پیامبر خیراندیش اسلام بود که زنان همدوش مردان بهدانشآموزى روى آوردند. اینکار، با توجه به شرایط دشوار و ناسازگارى که آن زمان فراروى زنانقرار داشتبه راستى یک انقلاب بود، روش نوین پیامبرصلى الله علیه وآله در آموزش زنان و یکسان شمردن آنانبا مردان یک انقلاب عظیم فرهنگى بود که جهان اسلام را فرا گرفت و فضا را عطرآگین ساخت. (۴۶
ج-آموزش زنان در دولت علوى:
در دولت علوى نیز مبارزه با جهل و بىسوادى در اولویتبود. اصرار امام به این بود که جهل راریشهکن کند و علم را بهجاى آن در مغزها جایگزین سازد. جهان اسلام همه آشیان علم گردد وگرنه دست کم مراکز حکومت اسلامى کانون علم باشد. و درس نخوانده و تحصیل نکرده شاغلشغلى در دولت نباشد. امام علىعلیه السلام در خطبهاى که ذکرى از آل محمدصلى الله علیه وآله و آشیانه آنها مىکندمىفرماید:
«فانهم عیش العلم و موت الجهل. همالذین یخبرکم حکمهم عن علمهم و صمتهم عنمنطقهم...» (۴۷
آنان حیات علم و مرگ جهلاند، آنان که حکمشان شما را از علمشان و خاموشىشان ازگفتارشان و ظاهرشان از باطنشان آگاه مىسازد.
بر اهل دقت فرق عبارت «عیش علم» با تعبیرات دیگر مثل عالماند و ذوعلماند، پوشیدهنیست. کسى «عیش علم» خواهد بود که تمام زندگیش مصروف علم شود و وسایل تحصیل علم رافراهم کند، اهل علم را تشویق کند و آنها را بزرگ شمارد و راه به کوى علم براى همه باز کند.
از این رو دربار کوفه در عهد امامعلیه السلام غلغلهاى از علم و تعلم بوده و شعاع علمش تا امروزمىتابد. چه نشانى بهتر از «نهجالبلاغه» که جمعآورى اندکى از بسیار کوفه است و تاکنون مانده و هنوزستارهوار مىدرخشد و بر همه تفوق دارد.
بهطور کلى، این خاندان معدن علم و معارف و گنجینه حکمتبودهاند وابستگان به این بیتنیز عمدتا همه از فضل و کمال آنان بهرهمند بوده و همسران و دختران این خاندان عالمترین وفاضلترین زنان زمان خود بودهاند که چند نمونه از آنان را در زیر مىآوریم:
ام کلثوم
او که دختر امیرالمؤمنینعلیه السلام و فاطمه زهراعلیها السلام است در سال ششم هجرى بهدنیا آمد و در سال۵۴ هجرى در حال حیات برادرانش امام حسن و امام حسینعلیهما السلام در مدینه رحلت فرمود. صاحبانکتب انساب و سیره، او را زینب صغرى، امکلثوم کبرى و رقیه نامیدهاند. (۴۸
امکلثوم را در زمره اصحاب رسول خدا نیز ذکر کردهاند. (۴۹) لیکن ابن سعد او را از جمله کسانى نامبرده که از غیر رسول خداصلى الله علیه وآله روایت کردهاند. (۵۰) مرحوم مامقانى درباره او مىنویسد:
«زنى جلیلالقدر زیرک و بلیغ بود و من او را از ثقات مىدانم» (۵۱
زینب کبرى
دختر امیرالمؤمنینعلیه السلام و فاطمه زهراعلیها السلام است و یکى دیگر از راویان حدیث از امیر مؤمناناست که در زمان حیات پیامبر اکرم به دنیا آمد و به سال ۶۱ یا ۶۲ بدرود حیات گفت، از ایشان بهصدیقه صغرى، عقیله بنىهاشم، عالمه غیر معلمه و غیر مفهمه یاد شده است این بانوى بزرگواردر فصاحت و بلاغت، زهد و تقوا، عبادت و تهجد همانند پدر و مادر گرامىاش بود. هر گاه لب بهسخن مىگشود چنان بود که گویا علىعلیه السلام سخن مىگفت. مرتبه عقل و دانش و عفت و عصمت آنحضرت بر همگان مشهود است. سخنان زینب کبرى پس از شهادت برادرش و خطبههاى او دربازار کوفه و مجلس یزید همگان را به حیرت واداشت. امام سجادعلیه السلام خطاب به ایشان فرمود:
«انتبحمدالله عالمة غیر معلمه و فهمة غیر مفهمه» (۵۲) امام سجادعلیه السلام و جابربن عبدالله انصارى، فاطمه بنتالحسین، محمدبن عمرو، عطاءبن سائبو عباد عامرى از زینب کبرى روایت نقل کردهاند و آن حضرت از مادرش و پدرش و اسماء بنتعمیس وام ایمن روایت کرده است. (۵۳
د- مؤلف کتاب «خصایص زینبیه» مىنویسد:
حضرت زینب مجلس تعلیم و تدریس داشته و در زمان اقامت پدرش در کوفه براى زنان تفسیرقرآن مىگفت، یک روز در تفسیر «کهیعص» صحبت مىکرد که پدرش وارد شد و فرمود مىشنیدمبراى زنان تفسیر «کهیعص» مىگویى، عرض کرد بلى فرمود:
نور دیده من این رمزى استبراى مصیبتى که بر عترت رسول خدا وارد مىشود.
عرض کرد آن مصیبت چگونه است، امامعلیه السلام شرح داد و زینب کبرى سخت گریست. (۵۴
خطبههاى ایشان قطرهاى از دریاى بیکران علوم و معارف اهل بیتعلیهما السلام است.