زندگینامه حضرت محمد مصطفی (ص)


بخش پانزدهم 

در بخش های گذشته این مقاله، دیدیم که پیامبر (ص) با قبیله های یهودی بنی قینقاع، بنی نضیر و بنی قریظه جنگید و آن ها را از مدینه بیرون راند و یا نابود کرد. اما یهودیان هنوز سنگر مستحکمی داشتند و آن خیبر بود. با در نظرداشت میزان دشمنی یهودیان با پیامبر، و اینکه یهودیان خطرناکی که از مدینه رانده میشدند به خیبر می رفتند، میتوان گفت که پیامبر به اندازه قریش از جانب خیبر احساس خطر میکرد و شاید هم بیشتر از قریش، زیرا اهالی خیبر از نگاه اقتصادی از وضعیت بهتری نسبت به قریش برخوردار بودند و آنها بودند که حمله به مدینه و جنگ احزاب/خندق را سازماندهی کرده بودند.

 مدتی پس از بازگشت پیامبر از حدیبیه به مدینه، آن حضرت فرمان داد که مسلمانان برای حمله به خیبر مهیا شوند. یهودیانی که در مدینه سکونت داشتند با تعریف هایی  که در مورد خیبر می کردند میخواستند اراده مسلمانان برای هجوم به خیبر را سست کنند، مثلا آن ها از حضور ده هزار جنگجو در خیبر سخن می گفتند و آنهایی که به مسلمانان پول به قرض داده بودند با اصرار از مسلمانان درخواست می کردند که پیش از رفتن به خیبر، وام هایشان را بپردازند.[۱] 

با وجود همه این ها، مسلمانان مهیای رفتن شدند و پیامبر با سپاهی در حدود هزار و چهارصد نفر [۲] رهسپار خیبر شد. پیامبر و سپاه ایشان شب هنگام به خیبر رسیدند و همانجا اطراق کردند و تا صبح منتظر ماندند. [۳] گفته میشود که چهار هزار تن از بنی غطفان که آن ها هم از دشمنان پیامبر بودند برای کمک به یهودیان به سوی خیبر حرکت کردند [۴] ولی در راه گمان کردند که بازماندگان آن ها مورد حمله قرار گرفته اند، به همین خاطر بازگشتند و نتوانستند به کمک یهودیان بروند. [۵] بنا به روایت دیگر بنی غطفان به خیبر آمدند و در تعدادی از قلعه ها مستقر شدند ولی شب هنگام سه مرتبه ندایی را از بیرون از خیبر شنیدند که به آن ها میگفت که خانواده های آن ها مورد حمله قرار گرفته اند و دارایی آن ها به تاراج رفته است، به همین خاطر بنی غطفان با شتاب خیبر را ترک کردند‌ ولی وقتی که به منازل شان برگشتند متوجه شدند که هیچ حادثه ای رخ نداده است.[۶]

سحرگاه تنی چند از کشاورزان خیبر که با بیل و ابزار کار خود از خیبر بیرون آمده بودند با سپاه اسلام روبرو شدند و دوباره به داخل خیبر فرار کردند. [۷] از همان روز نخست جنگی سخت میان سپاه اسلام و یهودیان شروع شد. پیامبر  بر اساس پیشنهاد یکی از یارانش دستور داد که نخل های خرمای اهالی خیبر را قطع کنند و در همان روز آن حضرت به پیشنهاد حضرت ابوبکر صدیق، فرمان توقف بریدن نخل ها را صادر کرد. [۸] یهودیان خیبر به شدت از خودشان دفاع می کردند. در نخستین روز نبرد، ۵۱ نفر از مسلمانان زخمی شدند، ۵۰ نفر را یهودیان با پرتاب تیر زخمی کردند و یک نفر دیگر را با انداختن سنگ آسیاب از بالای قلعه مجروح کردند و به جز آن ها، تعدادی از مسلمانان هم بخاطر خوردن میوه و سبزی های خیبر مریض شدند. [۹] از همه این ها گذشته مسلمانان در ایام محاصره هم با گرما و هم با گرسنگی روبرو بودند و حتی  از سر ناچاری به خوردن گوشت اسب هایشان روی آوردند.[۱۰] با این وجود مسلمانان دژهای یهودیان را یکی پس از دیگری فتح میکردند. یهودیان در ابتدا به سختی پایداری میکردند اما پس از مدتی جنگ را بی فایده دیدند و از آن دست برداشتند اما از دژها هم بیرون نیامدند. پس از آن پیامبر تصمیم گرفت که از منجنیقی* که پس از تصرف دژ نَطاه،  (مسلمانان این دژ را به کمک یکی از یهودیان تصرف کردند) به دست مسلمانان افتاده بود[۱۱] برای گشودن دژها استفاده کند اما پیش از آن یهودیان نماینده ای به حضور پیامبر فرستادند و تقاضای صلح کردند پیامبر با درخواست آن ها موافقت کرد و نتیجه این شد که به یهودیان امان داده شود و در عوض آن ها سلاح ها، دارایی و زمین هایشان را به مسلمانان واگذار کنند. [۱۲] کنانه رئیس یهودی ها که گنجی ارزشمند در اختیار داشت، منکر داشتن چنین گنجی شد اما مسلمانان به محلی که وی گنج را در آنجا مخفی کرده بود، پی بردند و او را کشتند. [۱۳] تلفات مسلمانان در جنگ خیبر پانزده نفر و تلفات یهودیان نود و سه نفر بود.[۱۴] مسلمانان دارایی و زمین های اهل خیبر را تصرف کردند اما پیامبر زمین های اهل خیبر را دوباره در اختیار خودشان قرار داد تا آن ها را کشت کنند و نیمی از محصول زمین ها را خودشان بردارند و نیم دیگر را به مسلمانان بدهند. [۱۵]  ناگفته نباید گذاشت که پس از سقوط خیبر، پیامبر و چند تن از یاران ایشان توسط یک زن یهودی مسموم شدند که چگونگی آن را در بخش آخر این مقاله خواهید دید.

 

ادامه دارد...

 

*منجنیق: دستگاهی که در قدیم به وسیله آن سنگ های بزرگ را پرتاب می کردند و آن را  برای منهدم کردن درها و دیوارهای قلعه ها به کار میبردند. 

 

پی نوشت ها: 

۱_مغازی، جلد دوم، ص ۴۸۴_۴۸۲
۲_ طبقات، ج دوم، ص ۱۰۶

۳_همان منبع، ص ۱۰۴
۴_مغازی واقدی، ج دوم ص ۵۱۵

۵_تاریخ طبری، ج سوم، ص ۱۱۴۵
۶_مغازی، ج دوم، ص ۴۹۶
۷_سیره رسول خدا، ص ۴۱۶
۸_ مغازی، ج دوم، ص ۴۹۰

۹_ همان، ج دوم، ص ۴۹۱

۱۰_همان، ج دوم، ص ۵۰۴

۱۱_ همان، ج دوم، ص ۴۹۳

۱۲_ همان، ج دوم، ص ۵۱۱_۵۱۲

۱۳_ سیره رسول خدا، ص ۴۲۰_۴۲۱

۱۴_طبقات، ج دوم، ص ۱۰۵

۱۵_ همان، ج دوم، ص ۱۰۸