بلبل کو اشیان عمر در گلزار دارد
کی نظر از گل بپوشد ،کی نظر بر خار دارد
گاه گرید ،گاه خندد ،گاه سازد ،گاه زارد
گاه حیران وغزلخوان ،دیده بردلدا دارد
غرفه درد وریا ی عشقش کی نظر دارد بساحل
اوبجان مشتاق موج است ،وز ساحل عار دارد
بر سر بازار عشقش جانفروشان راست راهی
خود پسند ! بی اد ب ،کی ره دراین بازار دارد
انکه محو افتاب است ،کی نظر دارد بظلمت
انکه عشق از یاردارد کی خبر از اغیار دارد
هرکه در راه تو پوید، دست ودل از جان بشوید
جز رضای تو نجوید ،هرکه باتو کار دارد
وه عجب آب وهوایی دارد این باغ الهی!
خاکش ا ز اتش، گل اتش، ابر اتش بار دارد