بوستان بد شکل و بی حال مطبوعات کشور

مصطفی عمرزی

در طی تحول نه چندان ناگهانی، در پهلوی سایر تغییرات و نمایشات، عرصه ی رسانه های کشور، به ویژه بخش مطبوعات، چنان دچار تغییر و سوء شکل می شود که بی مانند بود. صد ها نشریه و مجله در سال های اول حکومت بعد از رژیم طالبان که اضافه از 300 عنوان   آن ها، تنها در کابل به میدان می آیند، ظهور می کنند. اگر از ولایات صرف نظر کنیم، اما پس از مدتی، شبیه یک پروسه ی مقطعه یی، از بیش از 300 نشریه، تنها معدودی باقی می مانند. چرا و چی شد که به اصطلاح چنین بوستانی رو به خشکی ست؟ 

اگر از سایر عوامل بگذریم، فکر می کنم دست اندرکاران اکثراً کم سواد و کم دانش رسانه ها که به لحاظ موقعیت به دست آمده و برای کسب نام، تنها «الف جیگر» خود را تقدیم کرده اند، سبب شده اند تا بوستان بد شکل و بی حال مطبوعات کشور که  با سرعت برق و باد به وجود آمد، با همان شتاب، مرخص شود. 

از عوامل مهم دیگر، یکی هم عدم تمویل نشریات بی مقدار است که خیلی زود تمویل کننده گان را متوجه کردند پول های شان ضایع می شوند. شاید این پرسش به ذهن تان بیآید که نشریاتی که دوام یافته اند، مایه دارند؟ در واقع به استثنای بعض مطالب، اکثر مطالب نشریه هایی که تا کنون چاپ می شوند، در خط حساسیت های قومی، حزبی، زبانی و منطقه یی قرار دارند. دامن زدن به مسایلی که تشتت را بیشتر می سازند، اگر رویکرد مزرورانه ای ست برای سیاست، با جلب توجهی که می کند، باعث شهرت می شود. به چند نشریه ی داخلی مشهور، بنگرید! اگر موجودی غیر سیاسی آن ها دربست از منابع مجازی باشد و یا صورت تغییر یافته، چیزی بیش از مطالبی ندارند که در سال های بحران افغانستان، مردم را به نام حزب، قوم، منطقه و گروه، متفرق ساخته بودند. از این حیث تاکنون نیز جای نشریه هایی چون ژوندون و سباوون خالی مانده و شاید تاریخی شوند.

تکرار می کنم که از علل اصلی دوام نشریه های باقی مانده، تعقیب اهداف سیاسی، قومی، زبانی و حزبی ست. چون کار فرهنگی در افغانستان، پول آور نیست، چرخاندن چرخه ی زیر مجموعه ی آن که رسانه ها و انواع آن را شامل می شود، با دریافت هزینه هایی که اکثراً به منظور سیاسی پرداخت می شوند، زمینه ی کار رسانه یی را آلوده نگه داشته اند. چنین تداومی با خلق ذهنیت های مخرب، اولویت های اجتماعی ما را به حاشیه کشانده اند. در تمام سالیانی که تحولات سیاسی، تغییر رژیم ها را در پی می آوردند، تمام افغان ها انتظار داشتند و دارند تا با تامین صلح، بازسازی و نوسازی، رفاه و عمران را برای شان به ارمغان می آوردند. 

هرچند نقش رسانه ها تا سقوط طالبان با محدودیت های ایدیالوژی و تکنالوژی، چنانی که امروز است، نیست، اما به عنوان محدوده ی انحصاری پخش ایده ی دولت ها و احزاب، اولویت ها را کنار گذاشته اند. 

بوستان بد شکل و بی حال مطبوعات کشور که در آن در هر رژیمی به دلخواه خود بیل زده اند، حالا در زمینه ای خشک می شود که در وسعت آن، نگرانی نیافریده بود که این پهنه ی غیر ضروری را که با رویکرد اکثراً منفی، یک مقطعه ی زهرآگین را به وجود آورده است، چه گونه شاداب نگه دارند؟ بعضی پروژه های این مجموعه، نیازمند استمرار اند. بنا بر این، اگر نقش آن ها در خلق منفی بافی، بیشتر بوده، استمرار آن ها نیز ممکن نیست. همین نکته است که چنان حالتی را به چالش می کشد. 

اکثر دست اندرکاران نشریه های غیر دولتی در شراکتی که نشرات دولتی را با دولت های ائتلافی، عقب نخود سیاه فرستادند تا در بند برداشت های طرف هایی گیر بمانند که به نماینده گی از چند درجن موتلف تنظیمی و وابسته، از جا به جایی و دست کاری در زبان دری تا به نام اشتراکات، اغراض بیگانه را توجیه می کردند، ذهنیت هایی را هم تعمیم داده  اند که مردم را از آن ها دلسرد می کنند. 

نظرات منفی در قبال کار رسانه یی در کشور، به محتوای رسانه ها هم برمی گردند. مجریان آن ها ناخواسته یا نادانسته، رسانه ها را به گونه ای استعمال کرده اند که با نفس آن ها که به خاطر روشنگری، تاریخ دارند، در تضاد واقع می شوند. 

اگر تاریخ رسانه ها در افغانستان، بیش از تداوم آن ها احترام می شود، به خاطر حجم بزرگ مطالبی ست که بسیار سیاسی نبودند. در اولویت های کار رسانه یی قبل از هفت ثور، تنویر مردم، تشویق به تعلیم و تربیه، پرورش روحیه ی ملی و تحریک رویه ی افغانی تا وطن را مامن خوشبختی و رفاه بدانیم، جلوتر از همه قرار داشتند.

امیدواریم در تداوم کار رسانه یی- مطبوعاتی، نشریه هایی به میان آیند تا بتوانند با باز کردن گره مشکلات، مردم را در فهم آن نیز یاری رسانند. تورق کلکسیون های نشریه های قبل از هفت ثور، از ارزشمندی آن ها حکایت می کند. با بازاری شدن بیش از حد افغانستان، اگر چپلی کباب و شیرینی های ما هم چینایی و پاکستانی می شوند، نشریه های افغانی، شانس همراهی با آن ها را هم از دست می دهند. کاغذپیچ کردن خوراکی ها در افغانستان، معیاری نیست. بنا بر این، نشریه های ما شانس یافته اند که غیر قابل استفاده نمانند. 

من در بیش از ده سال اخیر، کمتر کسی را یافته ام که نشریه های کنونی را کلکسیون ساخته باشد. 

 

1/1/1393ش