مکتب اگسیستانسیالیزم غربی، عامل ترویج تروریزم صلیبی !

عبدالخالق صارم
........................................................
قسمت اول:

در این قسمت به پاره ای از مشابهت های مکتب اگسیستانسیالیزم غربی با فرقه قدریه، اشاره می کنیم و خواهیم دید که این مکتب در بخش پاره ای از عقائد و باور های خود، شکل انکشاف یافته ای همان فرقه قدریه می باشد که در قرن اول هجری توسط سوسن نصرانی تأسيس گردیده بود .

و در قسمت دوم خواهیم دید که مکتب اگسیستانسیالیزم غربی یکی از عوامل مهم در ترویج رادیکالیزم یهودی و تروریزم صلیبی در جهان اسلام بوده و تدریس این مکتب برای محصلین، در دیپارتمنت های جامعه شناسی، محصلین را، تروریست و افراط گرا، تربیه می کند .

1- قدریه :

- تعریف:

فرقه قدریه به این نظر است که قضا و قدری وجود ندارد وانسان در انجام هرکاری، مختار و آزاد است .

- مؤسس:

نخستین بنیان گذار این فرقه، شخصی به نام سوسن نصرانی بود.
بعد از سوسن نصرانی، کسانى دیگری که با تأثیر پذیری از وی، اعتقاد به آزادى مطلق انسان و نفى قضا و قدر الهى را مطرح کردند، معبد جهنى، غیلان دمشقى و جعد بن درهم بودند که همه شان، توسط خلفای اموی، اعدام گردیدند، و بعد ها مکتب و یا مذهب آن ها به نام قدریه شهرت یافت.

عقائد و باور های فلسفی :

عقائد و باورهای فلسفی این فرقه، پیرامون این محور می چرخید، که قضا و قدری وجود ندارد و انسان در اراده، فعل و انجام هرکاری آزاد بوده و دارای آزادی مطلق می باشد .

در حدیث که آن را امام أبو داود، در کتاب سنن خود، در باب قدر، و تعداد دیگری از محدثین روایت نموده اند، آمده است که، پیامبر صلی الله علیه وسلم، می فرماید:

الْقَدَرِيَّةُ مَجُوسُ هَذِهِ الْأُمَّةِ ، إِنْ مَرِضُوا فَلَا تَعُودُوهُمْ وَإِنْ مَاتُوا فَلَا تَشْهَدُوهُمْ.

ترجمه : قدریه مجوس این امت هستند، اگر مریض شدند به عیادت شان نروید و اگر مردند در جنازه شان شرکت نکنید .

2- اگسیستانسیالیزم :

- تعریف :

اگسیستانسیالیزم به معنی وجود گرایی که در حقیقت پوچ گرایی می باشد، یکی از مکاتب سفسطی غربی است که بعد از اومانیزم، شکل گرفته است.

- مؤسس :

از جمله رجز خوانان این مکتب می توان از ژان پل سارتر نصرانی و نیچه دیوانه، نام برد.

- عقائد و باور های فلسفی :

عقائد و باورهای فلسفی اگسیستانسیالیست ها، پیرامون این محور می چرخد که:
انسان بدون هدف و بدون سرنوشت و بدون معنی و بدون عقل و بدون مهارت و بدون استعداد و....... آفریده شده است.

و باز در عین وقت همین انسان، دارای آزادی مطلق و بدون حد و مرز می باشد که با استفاده از همین آزادی، این خود انسان است که برای خود هدف تعیین می کند و برای خود سرنوشت تعیین می کند و موجودیت خود را در زندگی با معنی می سازد، وخود را عقل مند می سازد و خود را دارای مهارت های گوناگون می سازد و در خود استعداد انجام هر کار را شکل می دهد.

حتی اگسیستانسیالیست ها به این نظر هستند که وجود انسان مقدم بر ماهیت وی می باشد، و باز این خود انسان است که مقام خود را جستجو نموده و ماهیت خود را می سازد .

خلاصه در نزد این مکتب، این آزادی انسان است که برای انسان موجودیت می بخشد، لذا انسان برای اینکه خود را بسازد در انجام هر کاری آزاد بوده و دارای آزادی مطلق و دارای صلاحیت اختیار و دارای حق انتخاب می باشد !

البته این عقیده و باور، خود شکل انکشاف یافته ای همان فرقه قدریه است .

اگزیستانسیالیست‌ها نه تنها به این نظر هستند که انسان آزاد و مختار است، بلکه پا را فراتر گذاشته و تئوری (به خود وانهادگی) را مطرح می‌کنند که ترجمه همان تئوری (تفویض) است که در صدر اسلام، معتزلی‌ها، آن را، از فرقه قدریه گرفته و انکشاف داده بودند.

ادامه دارد