اولویت های رسانه یی
مصطفی عمرزی
از یکی از بزرگان فرهنگی ما پرسیدم که استاد محترم! در این اواخر، کمتر می نویسید؟ با تبسم گفت: نه، چنین نیست! حالم خوب است. منتها در نوبت ایستاده ام. وقتی توضیح خواستم، گفت که نوشته هایش را سر وقت می فرستد، اما مسوولان رسانه ها، آن ها را در نوبت می گذارند تا بدون در نظر داشت ترجیحات این که آثار یک نخبه هستند، به تعقیب نوشته هایی نشر شوند که بدون توجه به سطح نویسنده گان آن ها خوب و خراب، با کیفیت و بی کیفیت و باز هم با توجیه کمیت، نشر می شوند.
چند سال قبل که از طریق مجازی نیز نوشته هایم را با هموطنان شریک کردم، با مشکلی مواجه شدم که هنوز هم گاهی دامن گیرم می شود. من عموماً با ارسال نوشته هایم به یک وب سایت، حتماً پی گیری نمی کنم که آن را نشر کرده اند یا نه؟ گاهی خیلی دیر سراغ آن ها می روم که نشر شده اند یا نه؟ باری وقتی به وب سایتی مراجعه کردم که در نشر نوشته هایم تاخیر کرده بود، جواب دادند که تقصیر نداریم! تعداد نوشته ها زیاد است. شما همچنان آثار تان را بفرستید. اگر نشد، یک باره همه را نشر می کنیم. با پاسخ این که همه را یک باره نشر می کنیم، متوجه شدم که قربانی سهل انگاری ها، سلایق و نداشتن تعریف و مشی می شویم.
با توجیه کمیت، به حجم آثاری هم افزوده می شود که در کنار موجودی بالای سرقت ادبی، کاپی- پیست و به نام خود جا زدن، شامل ترجمه های ذوقی و سلیقه یی می باشند؛ هرچند در افغانستان، کار فرهنگی پول ندارد، اما ارزش معنوی آن برجاست. بسیاری با حقوق معنوی آن، امتیازاتی به دست می آورند که می توانند خلای مادی را جبران کنند. به دست آوردن مقام و مقرری، جزو آن ها شمرده می شوند.
صرف نظر از این که گرداننده گی رسانه یی خوب است و از کمیت آن نیز استقبال می کنیم، اما نیاز داریم که با هر گام، به سوی کیفیت برویم. بنا بر این، در نظر داشت معیار ها یا اصولی که رهنما باشند، در ایجاد زمینه ی کیفی، موثر می باشند. بسیار لازم نیست که حتماً اساسنامه ی مدون وجود داشته باشد. همین که میان آثار خوب و سطوح نویسنده گان فرق بگذریم و کار آنان را با ترجیحات نشر کنیم، به حجم آثار کیفی افزوده ایم.
با بیش از 15 سال تجربیات فرهنگی و رسانه یی، عرض می کنم که ایجاد ویژه گی نیز می تواند به خاص بودن و اهمیت رسانه ها بیافزاید. زمانی که به تعداد رسانه ها افزوده می شد(دهه ی هشتاد) مسوولان بعضی آن ها با تمرکز بر یک یا چند مورد، ابتکار می کردند. مثلاً تلویزیون آریا با نشرات ویژه ی کودکان، زود جای خود را می یابد. رسانه هایی که عمومی نشرات می کنند، با قایل شدن به سطوح دست اندر کار و گزینش افراد صاحب نظر و آگاه، مخاطب را متوجه می کردند که با وجود عمومی بودن نشرات آن ها، تفاوت های خود را دارند. در رسانه های مجازی نیز وب سایت هایی اند که بیشتر نوشته های ارسالی را می پذیرند. با این ویژه گی، از جوی کنار می مانند که سعی می شود مواردی را هم بگیرند که در شبکه های مجازی، به دحد دلزده گی استفاده شده اند.
هنگام کار با رسانه ی خوب «سرخط»، چون امکانات خوب مالی داشتند، توانستند در مدت خیلی کم، مشهور شوند. از طریق حق الزحمه، فرهنگیان را کمک و تشویق می کردند که بیشتر و خوب تر کار کنند.
برای رسیدن به حداقل جایگاه خوب نیز لازم است تدبیر داشته باشیم. چنان چه یادآوری کردم، باید به آثار نویسنده گان متشخص، صاحب نظر و پُرکار که در نوشته های خود به ابتکار و تنوع قایل اند و در آن ها اولویت ها را رعایت می کنند، ترجیح داده شود.
با آن چه آوردم، منظور این نیست تا جلو تازه واردان را بگیریم. هر کی در این عرصه، کار کرده باشد، می داند که از کجا شروع کرده و چه باعث شده رشد کند. هدف ما این است که میان کار تازه واردان، کسانی که اهل سلیقه اند و اهل طریقه، تفاوت قایل باشیم. گاهی دیده می شود که خوب ترین نوشته ها در نوبت می مانند تا نوشته ی کسی منتشر شود که دلش را درد گرفته و برای غم خودش ترانه یا شعر ساخته است. بار ها نوشته های خوب در نوبت می مانند یا قربانی می شوند تا نوشته های تازه واردانی نشر شوند که از مسایل لبسرین و شامپوی هنرمندان شروع می کنند و وارد عرصه ی سبزیجات می شوند. ما منکر نیستیم که صنعت فلم بی تاثیر است و یا به سبزیجات ضرورت نداریم. حرف ما این است که اولویت های ما چیستند؟ بار ها اتفاق افتاده که نوشته های خودم قربانی نوشته هایی می شوند که به خاطر فواید کچالو، پیاز یا بادرنگ نشر می شوند. در این مورد، انتقاد من این است که هرچند با وجود منابع زیاد مجازی، سیستم معارف نیز باید به آن مسایل بپردازد. با نقشی که خوراکه ها در زنده گی دارند، معلومات ما از خواص آن ها زیر صفر است. روزی داکتر جمشید رسا در برنامه ی «راز و رمز زنده گی»، یادآوری کرد که وقتی برنج می پزید، نباید با آن کچالو بپزید؛ زیرا هر دو منابع غنی مواد قندی اند و به بیماری های چاقی و شکر می افزایند. اگر عوام الناس بدانند که از طریق شناخت خواص و ویتامین های میوه ها و سبزی جات می توانند نیاز هایی را برطرف کنند که مجبور می شوند به خاطر آن ها به داکتر مراجعه کنند، مشکلات شان کمتر می شوند.
از مکتب گفتم، هر بار که آن دوره را به یاد می آورم، از این که به زور و زیادی از نیاز، الجبر، هندسه، مثلثات و مضامینی را می خواندیم که امروزه حتی یک درصد آن ها هم به یادم نیست و یا در زنده گی روزمره به آن ها نیازی نیافتیم، بُغضم می گیرد. گاهی وقتی به دلیل عدم رعایت و عدم شناخت خوراکی ها، اوضاع جسمی ام بی سُر می شوند، خصوصاً چاق می شوم، مسوولین سیستم معارف را نیز نفرین می کنم که چه قدر اوقات ما را ضایع می کردند تا هنگام امتحانات، همچنان در غم انتقامات آنان باشیم.
تا زمانی که از پوهنتون فارغ شدم، همچنان یکی از مفاخرات استادان مکاتب و پوهنتون ها این بود که شاگردی را نمی شناسند که از نزد آن ها صد نمره گرفته باشد. بسیاری فخر می کردند که یک بار مشروط کشیدن و ناکام کردن شاگردان در یک سال را حتماً در کارنامه ی خود دارند.
اگر افغانستان ما به حالت عادی برگشت، من خودم در صف فرهنگیانی قرار می گیرم که به خاطر فواید و اضرار کچالو، کدو، سبزی، بادرنگ، گندنه، ملی، رومی و غیره هم روشنگری می کنند.
در شرایطی که از سوی داعش و القاعده، تهدید می شویم و کارخانه های آی اس آی فعال اند و زیاده به جمعیت روحانیت مرتجع، اضافه می کنند، نشر نوشته های مهم پس از اخبار هالیودی و بالیودی و یا هم اضرار و مفاد کچالو، اگر جلو احساساتم را بگیرم و نتوانم بنویسم که معادل خیانت ملی ست، شاید در پس کوچه های – اگر بتوانیم بگوییم- خیانت ملی محسوب می شود.