پاینده محمد خان بارکزی فرزند حاجی جمال خان بارکزائی بود ، پدر پاینده محمد خان حاجی جمال خان بارکزائی نخستین خانی بود که در روز انتخاب پادشاه در شیر سرخ با احمدشاه درانی بیعت کرد .(۱)
تیمورشاه درانی ریاست قوم بارکزائی را ابتدا به رحیم داد خان پسر بزرگ حاجی جمال خان سپرد ولی بعد به خواست خود مردم قوم بارکزائی که از رحیم داد خان راضی نبودند رحیم داد خان را عزل و دفاتر شاهی را به او واگذار کرد و ریاست قوم را پاینده محمد خان بخشید .)۲)
تیمورشاه در اوایل سلطنت با شورش شخصی به نام عبدالخالق مواجه شد ، عبدالخالق با کمک خان های مقتدر قندهار به کابل لشکر کشید ولی تیمورشاه با کمک پاینده محمد خان و دو سردار دیگر بر عبدالخالق و نیروهایش غلبه کرد و به پاس خدمات پاینده محمد خان در این جنگ ، به او لقب سرافراز خان را بخشید . (۳)
زمانی که تیمور شاه سردار مدد خان را با سپاهی برای سرکوب شورش اسد خان حکمران کشمیر میفرستاد پاینده محمد خان شخصا داوطلب شد که همراه او برود ، اگرچه این دو سردار در برابر اسد خان کاری از پیش نبردند ولی شرکت در این نبرد برای پاینده خان چندان هم بی ثمر نبود زیرا مدد خان پس از بازگشت از این سفر شرحی از رشادت های او را برای تیمورشاه تعریف کرد .(۴)
پاینده محمد خان پس از آن شورش مشترک شاهزاده عباس و ارسلان خان مهمند را سرکوب کرد . (۵)
سرفراز خان در جنگ تیمورشاه با مرادبی حکمران بخارا هم حضور داشت مرادبی هرازگاهی به قلمرو درانیان میتاخت و مناطقی را غارت میکرد تیمورشاه که تمایلی به جنگ نداشت نامه ای به مرادبی نوشت و او را از کارهایش برحذر داشت ولی مرادبی این نامه را نادیده گرفت .(۶)
ترس تیمورشاه از مرادبی به حدی بود که میخواست پایتخت را ترک کند و به هرات برود ولی پاینده محمد خان به او اطمینان داد که پیروزی در نهایت از آن او خواهد بود و او را تشویق کرد که شخصا برای رویارویی با ازبک ها به بلخ لشکر بکشد . نتیجه لشکرکشی همان بود که پاینده محمد خان گفته بود .(۷)
پس از مرگ تیمورشاه ، شاه زمان درانی با کمک پاینده محمد خان بر تخت سلطنت نشست ، بنا به روایتی ، این پاینده محمد خان بود که شخصا تمام شاهزاده ها را در خانه اش زندانی کرد و به فرمان شاه زمان به آنها گرسنگی دادند تا حاضر شوند با شاه زمان بیعت کنند .(۸)
شاه زمان پس از تاج گذاری به همایون برادر بزرگتر خویش که از زمان تیمورشاه حکمرانی قندهار را در دست داشت نامه ای فرستاد و از او بیعت خواست، همایون از بیعت کردن با شاه زمان سرباز زد و شاه زمان هم برای تادیب او به قندهار لشکر کشید ، شاه زمان فرماندهی سپاه جلودار را به پاینده محمد خان واگذاشت . (۹)
شاه زمان در طول زندگی اش اشتباهات متعددی کرد ، یکی از آنها این بود که به جای آنکه وزارت خود را به مرد کاردان و دلاوری مثل پاینده محمد خان بسپارد رحمت الله خان را به وزارت برگزید که مرد چندان لایقی نبود و زحمات پاینده محمد خان را نادیده گرفت .
پاینده محمد خان که بکلی از شاه زمان ناامید شده بود با چند تن از سرداران بزرگ دیگر که آنها هم از شاه زمان قطع امید کرده بودند متحد شد و آنها تصمیم گرفتند که شاه زمان را برکنار کنند ، وزیر رحمت الله خان را به قتل برسانند و قدرت را به شاه شجاع بسپارند ، جلسات این گروه در خانه و یا حجره یک روحانی به نام میا غلام محمد برگذار میشد ، اما قبل از آنکه اعضای این انجمن بتوانند کاری انجام بدهند منشی محمد شریف یکی از کسانی که در جریان این توطئه بود و به ظاهر همراه آنها بود این خبر را به رحمت الله خان رساند و او هم شاه زمان را در جریان گذاشت ، شاه زمان بی آنکه عواقب این کار را بسنجد فرمان مرگ همه اعضای انجمن را صادر کرد .
تاریخ نگاران مطالب دیگری هم در مورد این انجمن نوشته اند که به بعضی از آنها اشاره میکنم :
مرحوم غلام محمد غبار می نویسد آن روحانی این انجمن را تشکیل داده بود پاینده محمد خان و بقیه از او پیروی میکردند . (۱۰)
الفنستن تاریخ نگار انگلیسی نامی از آن روحانی نمی برد و می نویسد که شش تن از بزرگان درانی و قزلباش که از خودخواهی وفادار خان وزیر شاه زمان به تنگ آمده بودند تصمیم گرفتند که شاه زمان را از سلطنت برکنار و تاج و تخت را به برادر او شاه شجاع بسپارند و از چهار نفر به عنوان طراحان اصلی این نقشه نام میبرد که یکی از آنان پاینده محمد خان است .(۱۱)
و فیریر مینویسد که رهبری این انجمن را پاینده محمد خان شخصا به عهده گرفته بود و این پاینده محمد خان بود که آن روحانی را تشویق کرده بود که به انجمن نامبرده بپیوندد :
سرداران افغان که اکثرا ناراض بودند يک گروه مخفی تشکيل ميدھند تا
به تفاھم رسيده وتدابيری اتخاذ نمايند تا خود را ازيوغ آهنین واذيت خونین رھا سازند؛ ليکن بخاطرموفقيت بیشتر، پنج نفر قدرتمند ازبين خود را نماینده تعیین ميکنند که بالای وسايل اجرآتی تصميم بگیرند – دیگران بايد خود را برای موعد معین آماده سازند و بدون تردیدی هرچه تصميم گرفته ميشود اجرا نمايند. وقتی سیاست وفادار خان کاملا تنظیم میگردد، ھيچ چیزی از چشم تيزبين آنها پنھان نميماند، پنج نماینده درخانه يک درویش (بخاطر تقدس او) جمع میشوند، چون مسکن اوھميشه توسط نجبای مهم افغان در رفت و آمد قراردارد. اوھرگزبيش از شش شخص را دریک وقت نپذيرفته و دروازه او مقابل ھمه تا وقت رفتن آنها بسته وقايم میباشد. پاینده خان بنا برھوشياری، اين مرد مقدس را وادارميسازد تا به توطئه چينان پيوسته واو با تدويرجلسه درخانه اش درمدت طولانی مورد اعتماد قرار میگیرد. پس از مباحث زنده دريکی ازاين جلسات که ھريک نارضایتی قبيلە خويش را بيان میدارد، پذیرفته ميشود که مردم آنها بيش از حد اذیت شده اند – لذا زمانشاه و وزیر او بايد سقوط داده شده و توسط شجاع الملک، برادر اندر ( نا تنی ) او و حاکم پشاورتعويض شود مگر متاسفانه توطئه کنندگان دفع الوقت نموده و برنامه ایشان توسط منشی باشی به صدراعظم اطلاع داده ميشود. وفادار خان با غنیمت دانستن اين فرصت برای محومخالفين عمده خود دریک حرکت، فورا شاه را ازاين توطئه باخبر ساخته واو فرمان ميدھد شدید ترين مخفی کاری درنظرگرفته شده محافظان خود را که وفا داری آنها مشکوک است با افراد مورد اعتماد تعویض میکند. روز بعد او تحايف ( هدیه های) بزرگی برای خدمه ھا، افسران، مردم و تمام روسای که در توطئه سهم داشتند، آماده میسازد؛ اما بطور جداگانه و به بهانه آرزومندی برای مذاکره روی مسائل عمومی، از آنها دعوت به عمل می آورد، طوری که آنها ھيچگونه تردیدی درمورد انگیزه او نداشته باشند. اما به مجرد رسیدن ایشان به قصر، آنها دستگیر و در زندان ارگ انداخته میشوند. پس از چند ساعت، شاه برتخت جلوس نموده و فرمان ميدھد ایشان را بحضورآورده و پرسان میکند که آنها چرا برضد او توطئه نموده اند؟ آنها جواب ميدھند سوگند خورده بودند اورا از تخت عزل کنند اما اورا نکشند؛ آنها ھيچوقت به فکر حمله برضد شخص او نبودند اگر معتقد نمیشدند درتاکيد بر برکناری وزیر مایوس نمیشدند؛ فقط برسر برکناری پیمان بسته وعلت آن پايان دادن به این بدبختی ھا بوده است. زمان شاه پس ازشنيدن اعترافات صریح، فرمان ميدھد ایشان را در حضور او بقتل رسانیده و جسد ایشان درميدان عمومی برای سه روز در محضر عام قرارداده شود . (۱۲)
پیرس هم همین روایت را صحیح دانسته است :
سردار های افغانی که زیاده بر این سلوک بدی که از شاه و بلاواسطه از وفادار خان به ایشان بروز میکرد نتوانستند تحمل نمایند ایشان انجمن مخفیانه تشکیل کردند تا بتوانند برای خلاصی از همچه ( همچو) حکومت ظالم و خیانت کار چاره ها بجویند ، به هر حال برای اینکه یقینا به مرام خود نائل شوند پنج نفر از میان خود انتخاب نمودند . . . منزل شخص متقی که شخصا در تقدس مآبی شهرت داشته جای ملاقات قرار داده . . . پاینده خان که زعیم این دسته بود برای اینکه شیخ را در آن دسته ملحق سازد موفق گردید . . . و الی آخر (۱۳)
موهن لال کشمیری اما وجود این انجمن را رد میکند و می نویسد که رحمت الله خان برای اغفال شاه زمان و کشتن پاینده محمد خان چنین دروغی سر هم کرده بود :
هنگامی که وفادار خان مطمئن گردید که شاه زمان شکار خدعه و ریا کاری هاى او شده است، آن گاه به پادشاه وانمود ساخت که سرفراز خان با شاه شجاع یک دست شده و براى برانداختن پادشاه کار می کند و قصد دارد شاه شجاع را پادشاه کشور بسازد. او اسم چند نفر از خوانين را هم بحيث مصدق بيانات خود به ارتباط این توطئه خائنانه به پادشاه تذکر داد. شاه زمان که بعد ها از دو چشم کور شده بود، در این وقت که هنوز چشم بينا اما عقل کور داشت، به مجرد شنیدن دروغ ها و اتهامات وفادار خان، سرفراز خان (پاینده خان) را احضار و بدون هر نوع تحقیق براى دریافت حقایق یا چه گونه گى خيانت ناثبوت، او را به قتل رساند. خبث باطن و نيت سوء وفادار خان تنها با قتل سرفراز خان، پدر دوست محمد خان، متوقف نگردید، بلکه در مورد سایر زعما و خوانين عين روش تعقیب گردید، چنانچه روساء و زعمای قوم قرار ذیل به قتل رسیدند:
محمد عظيم خان الكوزى، قمرالدین خان، امیر ارسلان خان، جعفر خان جوان شير، زمان خان رکاب باشى وغيره که همه شان قربانى حسادت وفادار خان شدند. (۱۴)
روایت دیگر آن است که پاینده محمد خان میخواست مقام های بلند رتبه دربار را یکی بعد از دیگری از سر راه خویش بردارد و نزدیکان خودش را به جای آن ها بگمارد ، همان کاری که بعدها فرزند او وزیر فتح خان کرد .(۱۵)
به هر حال قبل از کشته شدن پاینده محمد خان ، فرزندش فتح خان از او خواست که به همراه آنها به گرشک فرار کند ولی او نپذیرفت و جواب داد که ترجیح میدهد به دست ولی نعمت و پادشاهش کشته شود ولی به ناکسان پناه نبرد . (۱۶)
منابع :
۱_ عروج بارکزائی _ ادوارد الاسیس پیرس ، ص ۵
۲_همان منبع ، ص ۶
۳_ تاریخ حسین شاهی، امام الدین حسینی، به کوشش پروفسور لعل زاد، ص ۵۶ و ۵۷
۴_ پیرس ، ص ۷
۵_ همان منبع ، همان صفحه
۶_ حسین شاهی ص ۶۶
۷_ عروج بارکزائی، ص ۸
۸_ تاریخ افغان ها، ژوزف پیری فیریر ، برگردان به فارسی، سهیل سبزواری ، ص ۱۱۰ و ۱۱۱
۹_ حسین شاهی ، ص ۸۷
۱۰_افغانستان در مسیر تاریخ، غلام محمد غبار، ج ۱ ، ص ۳۸۹
۱۱_ گزارش سلطنت کابل، مونت استوارت الفنستون برگردان محمد آصف فکرت ، ص ۵۱۲
۱۲_ تاریخ افغان ها ، ص ۱۲۱ و ۱۲۲
۱۳_ عروج بارکزائی ، ص ۱۹
۱۴_زندگی امیر دوست محمد خان، موهن لال کشمیری ، ص ۷۹
۱۵_ تاریخ درانیان ، ص ۱۷۷
۱۶_ همان منبع ، ص ۱۷۷ و ۱۷۸