در متن بیش از یک دهه ماجراجویی های سیاسی، در جایی که طرف مقابل ما، اعضای باند شر و فساد خوانده می شوند، انحراف سیاست های افغانستان با حضور بی رویه و غیر عادی مخالفان داخل نظام، بر شیوه ها، ترفند ها و اهدافی تکیه کرده است که متاسفانه در موارد زیاد، در تداوم بحران و بی عدالتی اجتماعی از باید های بررسی ناهنجاری ها به شمار می رود. گروهک شکست خورده ی شر و فساد که با هجوم آمریکاییان، جان گرفته بود در هجوم حشره یی به مراکز قدرت، به خوبی واقف بود این شانس طلایی، همانند مرغ تخم طلایی نیست که با تهیه ی آذوقه، از مفاد دایمی مادی آن بهره مند باشند. توجه بر این که با تغییر مسیر اهداف ملی، اهمیت ابقای عناصر ضد بحران، اما بی سواد، کم ظرف، جاهل و بی فرهنگ را به نام مبارزان همکار جامعه ی جهانی ضد طالبان، تضمین کرد، دستگاه تبلیغاتی آنان را به کار می اندازد. آنان در نخستین مراحل تنفس آزاد جامعه ی افغانی، مساله ی طالبان بسیار مذهبی را با شعار «طالبان، گروه قومی اند» در خط خواسته های کوچک خود تعریف می کنند. ناگزیری های حاکمیت کرزی و سستی های ناشی از مدیریت او، فرصت طلبان شر و فساد را دست بالا می دهد تا ضمن تعمیم مشی سمتی و جناحی، دولت افغانستان را عملاً در امر تامین صلح با مخالفانی که به شدت آسیب دیده بودند، ناکام کند. ماجرا های احمد ضیاء مسعود و ترسیم نقش قومی از طالبان، جای آن بخش اکثریت مردم در حاکمیت را کوچک می سازد که هرچند در انتساب با تکنوکراتان راس حکومت، یک قوم می شدند، اما معلوم بود که فاجعه ی نبود زعامت قومی آنان از هفت ثور، محسوس است. در این خالیگاه، سهم تبار ما در فنای ائتلاف ها و سیاست های مغرضان، به شدت افول می کند و در سوی دیگر، طالبان به حاشیه کشانیده شده، جزو تمام جناح های داعیه ی برحق قومی ما، مُهر و نشان می خورند که گویا طرح اولویت های اکثریت مردم افغانستان در حاکمیتی که در راس آن از خودشان است، معنی نمی دهد. اکنون که چهارده سال از پشتون ستیزی های زشت می گذرد و بر اثر سیاست های گروهک شر و فساد، مخالفان مسلح در نیم کشور مسلط اند و زیان های ناشی از جنگ، شهر ها و روستا ها را به سنگر ها و مواضع مبدل کرده است، روزنه ی دیگری برای صلح که در متن گرایش های مذهبی ما سال ها شناخته می شود، با گونه ی دیگری از سیاست های دشمنان دولت از داخل مواجه است که مانند همیشه دستگاه دروغ پراگنی و تفرقه ی آنان در پی ساخت چهره ی غیر از انجنیر حکمتیار برآمده است. در واقع در جغرافیای حاکمیتی که در هر زاویه ی آن، تحریف تاریخ با نصب تصاویر جنایتکاران جمعیتی، شورای نظاری، حزب وحدت و جنبش، اوج جعل و جهالت را نشان می دهد و ساختار نظام با بدترین دشمنان دیموکراسی، قاتلان، متجاوزان به ناموس مردم، ویرانگران و خاینان تنظیمی از تمام تنظیم های ایرانی و پاکستانی انباشته است، خط و نشان کشیدن برای حزب اسلامی و انجنیر حکمتیار، اگر قواره کردن زشت نباشد، به این معناست که مساله ی تطهیر حاکمیت را از جایی شروع کنیم که وقتی از حقوق بشر صحبت می کنیم، رییس کمیسیون مستقل حقوق بشر ما، زنی به بدنامی عضوی از ناقضان حقوق بشر نباشد و نبایست در ترسیم جامعه ی مدنی و ارزش های دیموکراتیک، قهرمان و به اصطلاح شهدایی داشته باشیم که در چهار سال حاکمیت ربانی، ریکارد قایم کردند تا روی تمام ویرانگران تاریخ افغانستان سفید شود که هرگز به پای ربانی و مسعود نمی رسیم.  

آگاهان و بزرگان ما که در تلاش برای پیوستن انجنیر حکمتیار، زحمت ها کشیده اند،   می دانند خفقان خاینان داخلی، برای از دست دادن امتیازاتی ست که از سهم اکثریت بُریده بودند و بدون مجوز ما، در خوان شراکت ها و کردار عاطفی، خیال می کردند از حُسن این برخورد، وحدت ملی تامین می شود. ادبیات ضد ملی گروه شر و فساد با هضم هر لقمه ی ناروایی که فرو می بردند، در نشرات گسترده به صد ها کتاب و هزاران     نشریه ای سرایت کرده است که در خروار های هر سرفصل ستیز و دشمنی جمع می کنند و نگه کرده اند تا زمانی که آب ها از آسیاب افتاد، نشان دهند «گندم ز گندم روید جو ز جو.» 

استقبال از حضور انجنیر حکمتیار، اگر ظاهراً موافقت گروهک شر و فساد را نشان می دهد، در جانب دیگر، تبلیغات و پروپاگندا در مهم ترین حربه ی آنان با سیاهی لشکر های مدنی و کوهی، از روزی که شراکت رهبر حزب اسلامی افغانستان تضمین شد، به این معضل دامن می زنند که اگر مسوولیت جنگ های داخلی را خاص حکمتیار کنند، توجه بر این نیرنگ که او چیزی ندارد (به مفهوم نیروی نظامی) کاستن از شان مردی ست که بدون شک در حضور سیاسی فعال در چند دهه ی پسین، در قبال رویداد های افغانستان در تمام جوانب مثبت و منفی، مسوولیت دارد؛ اما این واقعیت که حزب اسلامی انجنیر حکمتیار، بزرگ ترین، منظم ترین و آگاه ترین جریان سیاسی- نظامی مجاهدین افغان بود و ساختار تشکیلاتی آن با حضور اکثریت اقوام در جنب قوم بزرگ و گسترده گی    ساحه ی نفوذ آن با تعاریف واضح امور سیاسی، اجتماعی، مشارکت زنان و برجسته گی ایدیالوژی اسلامی با توجه به توسعه و تامین اولویت هاست، می تواند هراس آن دسته از مخالفان افغانستان و افغانان را زیاد کند که هرچند انجنیر حکمتیار، سیاهی لشکر های جنگجو ندارد، اما قوت حزب اسلامی افغانستان با عضویت هزاران افغان فعال، ولو تنظیمی اما، نه چنانی که در تاراج مملکت، رقیب ربانی و تنظیم های فاسد موتلف در حاکمیت های کرزی باشند، در حالی که معلوم است محاسبه ی قدرت را در روشنی های بیشتری قرار می دهد، که می دانیم آغازی از پایان انحصارات شر و فساد خواهد بود، در سوی دیگر، باوجود این که مستقیماً در داعیه ی اکثریت مردم افغانستان (پشتون ها) قرار نخواهد گرفت، اما حضور فزیکی ملموس آنان نشان می دهد تامین ثبات افغانستان، در مهمترین سو، بازگشت به ساختار  های طبیعی- قومی ست. اصولی که از هفت ثور تا کنون به شدت تخطی می شود.  

در مدت زمان کوتاه، موجی از تفاسیر و تحلیل های مخالفان در فضای مملکت پخش   می شود که از کم نمایی واقعیت های حزب اسلامی و شخصیت انجنیر حکمتیار، از دلُهره و هراسی پرده برمی دارد که اگر تصاویر واقعیت امیر حزب اسلامی افغانستان را در بُزدلانه ترین وقاحت های غیر اخلاقی پاره کردند، در پاره گی ظواهری که ونمود می کردند متحد اند، در حدی پُندیده اند که گروه دیگری با شیوه ی معمول سیاسی، دل می بندند تا در تار های اخوانیزم، بابی از فریب باز کنندکه قسم معمول آن در حکومت ربانی، از یاد نمی رود.  

عبدالرب الرسول سیاف، از این که بار ها ملعبه ی شر و فساد شده است، خاطرات خوش ندارد، اما درازی محاسن او در جنوب جغرافیای چهره (ریش) در خود فریبی بسیاری موثر واقع می شودکه می بینیم از اخوت اسلامی در ظاهری ترین گرایش ها، به منظور اهداف سیاسی استفاده می کنند. سیاف را همیشه در انسداد سیاسی، به کار گماشته اند تا از خصوصیت بسیار مذهبی عامه ی مردم ما، در جایی که پشتون است، استفاده کنند. این غرض، بدون شک در کمین رهبر حزب اسلامی افغانستان است.  

اسلامی، بحث حزبی و جناحی ما نیست. اسلام، گزیده ترین فرهنگ افغانان است و در تمامی آزمون های آن، سربلند بوده اند، اما اسلام سیاسی در تجربه ی چند دهه مرارت های بحران، زمانی که به اخوانیزم سیاسی می رسد، خوب ترین نوع انحراف از شعایر و اساسات آن شمرده می شود.  

مخالفان داخلی نظام (موتلفان داخل حکومت) در دو دسته، آستان بوسان فرصت طلب و تیوریسین های شر و فساد، در چند گانه گی روش های اعمال نفوذ، اگر همچنان مخالفان و موافقان چند رُخه اند، یادشان نمی رود با تایید موضع ملی، آن چه در چهارده سال اخیر به تمام قوت در برابر آن منافقت کردند، قبول این واقعیت های افغانستان است که بار ها اصرار می کردند، وقتی سخنرانی های منافقانه ی ربانی را گوش می دادیم که «افغانستان به قبل از هفت ثور نمی رود»، معلوم است جناح آلوده ی سیاسی، تا زمانی که رخ زور را نبیند، راضی نمی شود. 

 شدت طالبان با «درو» اعضای جبهه ی به اصطلاح مقاومت، که همه ساله بر لیست       مرده گان آنان می افزایند و به نوعی باعث شده اند تا گروهک متوهم در اهدای القاب عاجز آیند، زیرا با خطاب شهید و قهرمان و کلماتی از این دسته، چیزی نمانده است که تفکیک خورد و کلان آنان نامفهوم شود، می دانند که بحث با یک گروه فاسد تاریخی که به درستی تنقید نشده اند، فایده ای ندارد.  

معنی حضور انجنیر حکمتیار، در حالی که روایتگر حقیقت کلیت بزرگ حزبی او در نقش پُر توان به معنی پایان انحصار گروهکی ست که از تمام فرصت های عدم حضور طالبان و مدعیان تباری ما به زیان افغانستان، سود ها برده اند، چهره ی دیگری از کسانی را در برابر شان قرار می دهد که نه فقط پخته گی کافی سیاسی دارند تا در جلو زیاده رویی های آنان بایستند، بل سطح بالای تطهیر حزبی، هرچند از بخش های مهم جنگ های داخلی بودند، اما کارنامه ی آنان در رعایت اعتقادات افغانی، اسلامی و طهارت اندیشه، به راحتی باعث تفکیک شان از کسانی می شود که در تمام ابعاد حضور سیاسی، خیانت کردند و حتی حضور مدنی آنان در بخش مهم حاکمیت، هرگز به خیر افغانستان نبوده و نیست.  

انجنیر حکمتیار، وارث بزرگ ترین جریان اسلامی- حزبی افغانستان است که با     اندوخته ی کامل فکری، می تواند نماینده ی مردم مذهبی ما در حالی باشد که آسیب های ناشی از تاثیر مدارس ترویج افراطیت، حاکمیت جمهوری اسلامی افغانستان را تحریف می کنند. فکر می شود، اهمیت حضور سیاسی- مدنی امیر حزب اسلامی افغانستان، ده چند تشکیل نظامی، در جامعه ای که از رهگذر سیاست های بنیادگرایی دینی، تهدید می شود، کمک کند تا مردم با تایید مهم ترین جریان دینی که مخالف بود، اما تایید آنان از نظام کنونی، دشواری تکفیر حاکمیت را کمتر کند و از سوی دیگر رقیب نظامی پیشین، به خوبی وارد رقابت هایی شود که با شخصیتی چون انجنیر حکمتیار،      می داند در نگه داری توازن حاکمیت در دولت، حرف شر و فساد، ختم کلام نباشد.  

بلی، حزب اسلامی افغانستان، هنوز هم بزرگ ترین حزب سیاسی- مذهبی افغانان است و قدرت آن در اعمال نفوذ، ده ها بار بیشتر از تقابل مسلحانه است. معنی ورود انجنیر حکمیتار در نظام، امید ها برای پایان انحصاراتی را قوت می بخشد که در تمام طول و تفصیل حاکمیت، وجود دارند، اما زیان های ناشی از آن ها، کمتر از مخالفت مسلحانه نیست.  

اجتماعات، استقبال، گسترده گی اخبار و تاثیرات، نشان می دهند که هنوز چند روزی از  ورود امیر حزب اسلامی نمی گذرد، اما اعتصاب شر و فساد برای شرزایی، نشان می دهد حضور حکمتیار، تداخل رفتار واضح سیاسی است که هرچه باشد، به انحصار شر و فساد، پایان می دهد.