در حدود دو سال قبل بود که بخش «دری» شبکه ی «صدای امریکا» در دنیای مجازی، نظرسنجی ای را پیرامون نام های «دری» و «فارسی»، به راه انداخت و در آن، از افغان ها خواست که «به کدام، رای می دهند!» من در همان زمان با انتشار مقاله ای، اعتراض و تبیین کردم، چنین برنامه ای در حالی که خلاف عرف دیپلوماتیک می باشد، در دنیای بزرگ مجازی که در چنین مواقع، میکانیسم های شفافی وجود ندارند تا مثلاً اگر مسئله افغانی باشد، فقط آرای افغان ها ثبت شود، بیگانه گان نیز می توانند به ضرر ما، وارد میدان شوند. بعداً گمان من درست برآمد که تعدادی افغان ستیز داخلی با جلب توجه ایرانی ها و تاجکستانی ها، نتیجه ی نظرسنجی را بر ضد نام «دری»، مدیریت می کردند. در این میان، انبوه کاربر خارجی، به خصوص اشتراک گسترده ی مجوسان/ فارسان ایرانی بر ضد افغانستان(رای به نفع نام فارسی)، به قدری واضح بود که بر کسی پوشیده نماند.
من صورت اعتراض و تبیینم را به بخش پشتوی «صدای امریکا» فرستادم و خیلی ممنونم که از آن طریق، مقامات افغان و امریکایی، به زودی واکنش نشان دادند و ضمن نشر اعلامیه ای که روند نظرسنجی را متوقف کرده بودند، یادآوری کردند که در این جریان، غیر افغان ها که منظور ایرانی ها و تاجکستانی ها بود، نیز اشتراک کرده بودند.
به اثر ضعف دستگاه دیپلوماسی کشور که ناشی از حاکمیت های ائتلافی چند سال اخیر است، و تقسیم قدرت بالای محور هایی که بخشی با افراد معلوم الحال و وابسته ی تنظیمی به خارجیان و همسایه گان، همیشه منفی عمل می کند، واکنشی که در خور شان ما باشد، هرگز از جانب حکومت افغانستان، صادر نمی شود. شاید ملاحظات دیگری نیز در کار باشند که به اثر پیوند های تکنوکراتان با خارجیان ایجاد شده اند و دیدیم که انعطاف بیش از حد در مساله ی آزادی ها که بسیاری با آلودن فضای رسانه یی، خیانت های آشکار بودند/ استند، کسانی از مسوولان به خاطر منافع شخصی خویش نیز نخواسته اند یا نمی خواهند از ارزش هایی دفاعی کنند که افغانیت را تضمین می کنند.
من تمام جریان فرهنگی و رسانه یی خارجی را با دقت، زیر نظر دارم. شاهد کار فرهنگی، رسانه یی، سیاسی و دیپلوماتیک می تواند روی رفتار هایی تاثیر بگذارد که باید در قبال دیگران، اعمال کنیم.
در روزگار ما در بازی های ماهرانه و پیچیده ی سیاسی، هرگز منتظر نمانید که موضع دوستانه یا خصمانه، مستقیماً اعلام شود. مثال می دهم: از مدتی ست که رسانه های وابسته به روسیه، به هر دلیلی که باشد، جانب مخالف ما را طی می کنند. بی شرمی های آشکارا ضد عرف دیپلوماتیک وب سایت «اسپوتنیک افغانستان» که در نخست «اسپوتنیک دری» بود، به جایی رسیده است که در هر موردی، از هویت ملی/ سیاسی تا دامن زدن به تنازع قومی، برضد ما، عمل می کند. چنین روشی در ظاهر روابط دیپلوماتیک با روسیه، دیده نمی شود. عین قضیه در مورد ایران نیز صدق می کند، اما رجوع به مشی فرهنگی و رسانه یی آنان نشان می دهد که چه استراتیژی های خصمانه ای را دنبال می کنند.
«رادیو دری برون مرزی ایران» که برای افغانستان است، جای هویت ملی/ سیاسی(افغان) را کاملاً با نام خودساخته ی خودشان(افغانستانی) عوض کرده اند. چنین زشتی ها، پلشتی ها و بی شرمی ها در تاریخ دیپلوماسی جهان سابقه ندارند که شما با کشوری ارتباط رسمی داشته باشند، اما مهمترین مولفه ها و شاخصه های آن را که رعایت حدود ارضی، هویت سیاسی و رسمیات فرهنگی است، نادیده بگیرند.
چنان چه متذکر شدم، به دلیل حکومت های ضعیف و ائتلافی و هم ملاحظات دیگر، در 18 سال اخیر، اگر واکنش های عامه ی افغانان، رسانه های ملی، قومی، نهاد های فرهنگی، رسانه یی و اعتراض فرهنگیان ما نبودند، بیگانه گان مغرض، در روابط دیپلوماتیک(رسمی) نیز چنان می کردند که حالا از طریق کار فرهنگی و رسانه یی، انجام می دهند.
یکی از عواملی که باعث هرج و مرج داخلی و خارجی افغانستان شده است، تداخل بیش از حد مخالفان حکومت در سیستم دولتی می باشد. متاسفانه دوستان بین المللی بدون کمترین تحلیل خصومت هایی که از جنگ های داخلی، جناحی، قومی، زبانی، منطقه یی و حزبی ناشی می شدند، جبهه ی شکست خورده و بقایای یکی از بدترین حکومت های تاریخ افغانستان(سقوی دوم) را از پنج درصد جغرافیای در دست شان- حالا که ریاست اجرائیه نیز در کار است- به 60 یا بیش از 60 درصد در سیستم دولتی دخیل ساختند و بدتر از همه، این تداخل در بسیاری موارد با انحصارات کامل، به همراه بود.
رویکرد خصمانه ی بعضی افراد نهاد های امنیتی که متاثر از رفتار تنظیمی ضد طالبانی، و در اقع بیشتر ضد پشتونی است، با هیاهوی رسانه یی و فرهنگ سازی های ضد تاریخ و قوم پشتون که به سرحد بدترین دهن گنده گی ها می رسد، جزو بازی های مخرب دیگری ست که در کنار تامین اغراض همسایه گان مغرض، می تواند روی سیاست های بین المللی در قبال افغانستان، تاثیرات ناگوار وارد کند.
اصرار بیش از حد بقایای جمعیت و شورای نظر به طالب ستیزی، بدون این که خیانت های ملی خودشان در اعمال سیاست هایی را به یاد آورند که عیناً همانند زمان اتحادشوروی، برای تضعیف پشتون ها بودند/ استند، که مناطق پشتون نشین را با آتش جنگ می سوختند، اما ضمن کار فرهنگی، وانمود می کردند که زیان های ناشی از جنگ، اکثراً بر اثر مخالفت های خود پشتون ها می باشند. چنین جرایمی در تحلیل های خارجی، هرگز جای واضحی ندارند.
نشانه های زیادی تبارز کرده اند که سیاست درگیر ساختن پشتون ها در مصایب، نتیجه داده است. بعضی علایم ناخوش، به ویژه از سوی امریکا که حالا با موضع گیری های «جان بس»، سفیر آن کشور در کابل صورت می گیرد، جزو تغییراتی ست که متاسفانه بر اثر مدیریت مکارانه ی تنظیمی های ضد پشتون، به وجود آمده است.
اگر روزی بحث افتخارات جهادی ضد خارجی 18 سال اخیر به میان آید، خدا کند بازهم سر و کله ی خاینان تنظیمی رونما نشود تا مدعی شوند، این اکثریت طالبان پشتون نبوده اند که یکه و تنها با کُل دنیا جنگیده اند، بل آنان بوده اند که با تغییر چهره، می جنگیدند. احمد ضیاء مسعود، برادر معمولی مرحوم مسعود که100 نفر حامی ندارد، پس از اخراج مفتضحانه از ارگ، ادعا کرده بود «کسانی که در شمال می جنگند، طالب نه، بل اعضای تنظیم جمعیت می باشند!»
به این وسیله به همتباران به صراحت می گویم که بحث های چپی و راستی را کنار بگذارند و به خاطر منافع علیای کشور، قوم و ارزش ها، متحدانه عمل کنند. متاسفانه پراگنده گی های حزبی، منطقه یی و زبانی اکثریت افغانستان(پشتون ها) افزون بر مصیبت ساختار های قبیله یی، به اندازه ای دستان ما را بسته اند که در کشوری که شعار می دهند «افغان= پشتون است»، یعنی «افغانستان= پشتونستان است»، با استفاده از امکانات دولتی و خارجی، به پشتون ستیزی، رو می آورند. آن چه مضاف بر مشکل می شود، نظرات منفی جامعه ی جهانی نیز می باشند که حالا نشانه های واضح یافته اند.
من شک ندارم که اصرار مدام پشتون ستیزی به نام طالب ستیزی، بالای سیاست هایی اثر گذاشته است تا جامعه ی بین المللی بدون تحلیل و درک درست ریشه ها، منگنه ی کنونی را «داعیه ی جهادی طالبان» یا به تعبیر تنظیمی ها «پشتون ها» هم بداند.
بدنام سازی به سطح بین المللی می تواند به محور هایی کمک کند که دیدیم حتی یک سناتور امریکایی با اعلامیه ای که عیناً شبیه نوشته های ستمی ها بود، خواهان پارچه پارچه کردن افغانستان به اثر تمایل اقلیت های درگیر در امور سیاسی، شده بود(دانا رورا باکر و جلسه ی او با دوستم، محقق، احمد ضیاء مسعود و صالح).
در این اواخر، در کنار رسانه های مغرض ایرانی و روسی، بخش دری «صدای امریکا» نیز «بی راه» شده است. دعوت از تنظیمی های فاسد و چهره های بدنام برای تحلیل اوضاع سیاسی و فرهنگی افغانستان، مضاف بر تعییناتی ست که سعی شده در آن ها حتی افراد وابسته به بدنام ترین پشتون ستیزان را استخدام کنند.
«رادیو آزادی»، از جمله ی رسانه های موفق خارجی در افغانستان می باشد که بیشترین شنونده را در کشور ما، از آن خود کرده است. به کسی پوشیده نیست که این رادیو، بیشترین موفقیت های خویش را مدیون مدیریت و مشی ملی پشتون هایی بود که در آن جا کار می کردند/ می کنند و در راس قرار داشتند. متاسفانه برای نخستین بار در تاریخ این رادیو، مدیریت آن را به پسر یک پشتون و افغان ستیز بدنام و ناقل به نام «محی الدین مهدی»، واگذار کرده اند.
«محی الدین مهدی»، با تمدیدی که در دوره ی قبلی کار شورای ملی کشور رونما شد، در حدود 8 سال در حالی در پارلمان افغانستان ابقا شد که نه فقط بر اساس آرای کافی نیامده بود، زیرا حمایت مردمی ندارند، بل به پاس لطفی که جمعیت و شورای نظار از طریق ملا فضل احمد معنوی(مستری مشهور پنجشیری) در حقش روا داشته بودند، بسیار سعی کرد به نام همزبان، به خصوص هموطنان هزاره را بر ضد پشتون ها تحریک کند. فکر کنید، آوردن پسر چنین شخصی در ریاست یک رسانه ی معتبر بین المللی که اعتبار خویش را نیز مدیون پشتون هاست، چه معنایی دارد؟ «رادیو آزادی» از سوی ایالات متحده ی امریکا، تمویل می شود.
چنان چه تلویحاً آورده ام، برای شناخت بهتر افغان ستیزان، نیاز نیست متوجه دهان شان باشید که چه بیرون می دهند؛ زیرا بعضاً جرات این کار را ندارند و اگر هم داشته باشند، می دانند که خیلی سواد و مهارت می خواهد عامه ی مردم را شریک جرم دیگران ساخت تا همه بسوزند. چون چنین مامولی بسیار غیر اخلاقی نیز است، حتی پدرام که در حد یک دهن گنده ی مجوس/ فارس تبارز می کند، نمی تواند به راحتی در برابر کل پشتون ها موضع بگیرد. بنا بر این، از طریق کار های نوشتاری فرهنگی و رسانه یی، آن چه را صوتی و تصویری کرده نمی توانند، تعمیم می دهند.
شرح تصویر:
خارجی مظنونی که در شمار خارجیان تحت تاثیر تنظیمی ها، نه فقط در کنار آنان قرار گرفته بود، بل باعث می شوند در خارج از افغانستان، روی سیاست های جامعه ی جهانی، بر ضد پشتون ها، اثرات منفی وارد کنند.
این شخص(متاسفانه اسمش فراموش شده) از جمله ی کسانی بود که در چند ولایت افغانستان، زندان شخصی داشتند و در همدستی با جمعیتی- شورای نظاری ها، به نام طالب ستیزی، پشتون ها را سرکوب می کردند.