تجربیاتم در بیش از یک دهه کار گسترده ی فرهنگی، رسانه یی و نویسنده گی و در خوانش جوانب مختلف مخاطب، به شدت هشدار می دادند انتخاب چهارچوب، قالب یا شیوه ی زشت و توهین کننده ای که شماری در واکنش به عدم رضایت خویش بروز    می دهند، در اوج تبعیت، معامله ای به زشتی یا بدتر از بد می شود. عموماً رو آوردن به ادبیات رکیک، ناشی از عدم توان در بحث یا تبادل افکار است. کسانی که از ماهیت یا نحوه ی ارایه ی کار مخالف، ناراحت می شوند و این صورت، در قواره ی کسانی که چیزکی از قلم پردازی می دانند، در تفصیل کار فرهنگی یک دهه ای که گذشت، حجم بزرگی از کارنامه ی بسیار زشت، وقیح، مبتذل و غیر اخلاقی ای را بر جا گذاشته است که بیشترینه از آدرس های نشرات خراسانی، فارسی و آریایی، در آن چه به نام آزادی تحمل می کنیم، در حالی که حقارت نویسنده گان آن ها را در برابر پشتون ها، هزاره گان و ترکتباران افغانستان، بیشتر در بر می گرفت، در عدم درک پیامد کردار زشت، بسیار دیر، کسانی را متوجه کرده است که طرح مسایل فرهنگی و تاریخی ما، زیر نام های خراسانی، فارسی و آریایی، به اندازه ی دلخور، دلگیر و رکیک شده اند که بدون شک معادل فحش و توهین به شمار می روند. حداقل در یک مورد (چاپ کتاب دری افغانی) که بسیار نو، بکر و با مجموعه ای از دلایل و اسناد دست اول ارایه شدند، رویکرد کسانی را تجربه کردیم که شماری در حد بزرگسال و شاید محترم، نتوانستند در برابر منطق این کتاب، حداقل آن چه را نمایش دهند که در قرائت های فضولی برتری و هژمونی فرهنگی، وقتی ژست و اکت خراسانی و فارسی می کنند، گویا این آدرس ها، انبار اخلاقیاتی اند که اگر کارستان غیر اخلاقی تمام کسانی را از نظر بیاندازیم که از مولانا تا سعدی و حافظ، تجربه ی ادبیات وقیح و به اصطلاح امروز پورنوگرافی دارند، به درستی مفهوم نشد آن اخلاقیات ادعایی- گویا نهفته در خراسان بازی و فارسی بازی، چرا ظاهر نمی شوند که در برابر هر کردار غیر خودی، چندین دهنه ی زشت خراسانی و پارسی باز  می شوند و چنان گند و تعفنی بیرون می دهند که آدمی می شرمد، کسانی که این ها را    می گویند و می سرایند، معنی ادب، نزاکت و اخلاق را می دانند؟ باری با فهم این که «اگر خاموش بنشینی، گناه است»، هرچند «پاسخ ابلهان خاموشی ست» و «چون درِ پستی پیش آیدت خمیده رو» یا «با سفله گان، طریقه ی تسلیم حکمت است»، اما می دانستیم که اگر پاسخ نگوییم، طیف وقیح و بی شرم که بر اثر توجیه اغراض، دهن گنده می کنند، چند بار دیگر، زشتی خواهند کرد. با دو پاسخ، سراغ کسی رفتیم که فقط با خوانش یکی آن، باوجود این که در توهین به پشتون ها، تجربه ی بیست ساله داشت، گریان، نالان و سرخورده، ما را در فیس بوک بلاک کرد و در جمع پیروان مبهوت مانده، شاید به درستی فهمیده باشندکه «نزن به در کسی به انگشت که نزند به درت به مشت». اگر کردار ما را، ولو در عدم پذیرش، کار فرهنگی تلقی کرده، بر اساس سلوک ادبی و رعایت احترام، جلو می آمدند و زشتی نمی کردند و در واکنش ما، به اصطلاح خود را بی آب و بی عزت نمی ساختند، به درستی که احترام می شدند و مساله در حد مقوله های ادبی یا فرهنگی مطرح و حل می شد. به هر صورت، گذشته از آن چه خودم تجربه کرده ام، دریایی از گنده گی و تعفنی به نام نقد و اعتراض، به ویژه از آدرس های آن چه ارزش خراسانی و فارسی می خوانند در دنیای مجازی وجود دارد.  

اگر بر اثر شدت پاسخی ناراحت شویم که روزی، حداقل کار بی شرمان را در معامله ی به مثل تمثیل کرده ایم، تا دیر نشده کسانی متوجه شوند که حجم بزرگ توهین و زشت گویی، به ویژه به جریان ها، اقوام و گروه هایی بسیار زیان بار است که پس از هفت ثور، در بزرگ نمایی چند قوماندان، چند سلاح به دست، رهبر و به اصطلاح عالم، در نظام افغانستان سهامدار اند و متوجه نیستند تشویق، بسط و تعمیم فرهنگ نقد غیر اخلاقی و فحاشی، از مدتی ست که در معامله ی به مثل، فرهنگ، دست آویز و حربه ای شده است که جانب دیگر قضیه، با نشان دادن شومیت و زشتی های خیانت در جهاد (معامله با روسان)، حکومت ربانی، وحشت، جنایات، خیانت ها و روش های زیانبار ضد منافع ملی که به نام سهم قومی و رویکرد انحصارات اقلیتی می خورند، به کار گرفته اند. در واقع پشتوانه ی مفتخواران خاین برای خورد و انحصار که تا چند سال پیش، فقط بر اثر حساسیت ها و ملاحظات مصالح ملی، نادیده می گرفتیم و بر اثر آن ها، تمام جنایتکاران و جنایات پس از هفت ثور تا حال، افتخار و افتخارات شمرده می شدند، در وجود هزاران سند، مدرک و صد ها ساعت فلم و اسناد صوتی، رسوا شده اند. این ابزار به کمک مردم آمده اند تا در زمانی که حربه ی توهین را تاریخی می کنند، سقاوی اول را به یاد بیاوریم و در حال، سراغ مردمانی بشویم که در جلو ما، می خواهند با خاک اندازی در چشم مردم، اغفال کنند، اما هرگز نمی توانند به بسط و نهادینه گی فرهنگی کمک کنند که نتیجه اش ساخت و ساز چند تابو و توتم به نام قهرمان ملی، شهید وحدت ملی، شهید ملت و غیره القاب و اوصافی ست که اگر بر اثر لطف حمله ی طالبان به مراسم جشن به اصطلاح پیروزی یا در واقع تحول هشت ثور نبود، بیش از یک دهه، روزی را جشن می گرفتیم که سرآغاز بدترین تواریخ ما در تجاوز به مردم، ویرانی، جنایت، خیانت و مزدوری بود و در چهار سال پس از آن، مملکت را ویران و ملت را به غم نشاندند.  

اثرات توهین، در جایی که به زشتی می رود، خیلی زود دامن گیر کسانی می شود که متاسفانه در کسوت حداقل فرهنگی و بزرگ، شاید با اعتماد به نفس کاذب، اگر پاسخی نگرفته اند و در جسارت از آن، جری تر و وقیح تر عمل می کنند، اما غافل از این که هر عمل، عکس العمل دارد، روزی به سرخورده گی و سرافنده گی ای می رسند که          می بینند طرف توهین شده، دست به کار شده است و خیلی شدیدتر از او، پاسخی می دهد. بر این اساس، تمام هتاکان و رهران فرهنگ دهن گنده گی خراسانی و فارسی در افغانستان از نیش و ضربه ها، سرخورده اند.  

عمومیت پاسخ مردم به توهین، در حالی که لطف و کمالات عجیبی دارد، از منطق و ترفند هایی حکایت می کندکه اگر شماری خیال می کنند با برشمردن و ادای چند کلمه در صورت عامیانه و یا تحریف تاریخ، دیگری را تحقیر کرده اند، عین معامله زمانی به گستاخی دیگری می رود که در تصاویر ضم این مقاله آوردم.  

فحاشی و گستاخی و بی ادبی و بی نزاکتی از آدرس های خراسانی، در این اواخر به واکنش دیگری برخوردند که از تماشای تصادفی آن ها در فیس بوک، نتوانستم جلو خنده ام را بگیرم. اکنون کسانی که با تخلص های خراسانی، به نقد افغانستان و افغانان     می پردازند، مانند شماری خواهند شد که پس از نشر تصاویر ضد خراسانی (خراسانی را یعنی به آسانی خر شدن، معادل کرده اند) در دسته های چند صد نفری، خیلی زود تخلص  های خراسانی شان را تعویض می کنند.  

منطق عوام در پاسخ به زشتی ها نیز به قوت و ابتکاری تبارز می کند که تصاویر پخش شده در فیس بوک ثابت می کنند احتراز و پرهیز ما از فحاشی و هتک حرمت، بایسته است خیلی زود مبدل به فرهنگ رعایت و احترام شود. چنان چه تاثیر روانی هتک حرمت، باعث شدت عمل در واکنش، نوع بدتر را می سازد، همان گونه تعمیم و بسط آن، مانع  می شود تا به درستی از کاستی ها و معایب خویش بگویم و بر اثر منطق و آن چه واقعاً دخیل و مسوول استیم، قبول مسوولیت کنیم.  

بار دیگر گوشزد می کنم کسانی که از منظر توهین و زشتی به دیگران می بینند، یادشان نرود انسان های جایز الخطا، خاص قوم و جغرافیایی نیستند. 

برای ما ثابت شده است قیام برای احترام، در زمان واکنش، وجاهت را بیشتر می کند، اما یافت توهین، نه فقط کارساز نیست، بل با شدت عمل، تورم فرهنگ ابتذال را بیشتر کرده است. در حالی که اثراث منفی توهین، فحاشی و هتک حرمت را عملاً دیده ایم و زیان آن ها بزرگ ترین مانع در برابر نقد سازنده و اصلاحی ست، پرداختن به این حقیقت که «علاج حادثه قبل از وقوع باید کرد»، هرچند چیز های واقع شده اند، اما چون هنوز وقت است، با احترام به یک دیگر، پُل های پشت سر را به تمامی ویران نکنیم.  بنابراین، اصل حرمت و احترام در نقد، ما را در درک نارضایتی دیگران کمک می کند تا با گشودن فصل گفت و گو، مستقیماً رفع مشکل کنیم و از حاشیه نویسی در زوایای تخلیقات کاری- فرهنگی دیگران، زمانی که زشت می شوند و مانند مرض مسری، مخاطبان را آلوده و به جان هم می اندازند، جلو گیری کنیم.    

یادآوری: تصاویر ضمیمه ی این مقاله، در پاسخ به زشتی ها در برابر کلمات افغان و افغانستان، در سراسر شبکه های اجتماعی، پخش شده بودند. آوردن آن ها در این مقاله، هرچند درست به نظر نمی رسد، زیرا به گونه ی در جهت اهداف منتشر کننده گانی می شود که هرگز مورد تایید ما نیستند و آن ها را مردود و منفور می دانیم، اما برای اثبات ادعا، ناگزیر شدم استفاده کنم.