عکس العمل تیم عبدالله در برابر موضع جدید عطا محمد نور، والی بلخ، ظاهر بسیار آرام داشت. سخنگوی عبدالله، موفقیت عطا را می خواهد و برخلاف آن چه از سنت ستیز اینان برای تقابل می دانستیم، رفتار والی بلخ، شبیه حرکات مدنی- اخلاقی ای می شود که مجریان فاسد جمعیت و شورای نظار، در بازیگری های فلمی آن، ثابت کرده اند خیلی راحت تکنوکراتان با تربیه و بی جرات را فریب می دهند. چنان چه قبلاً در تحلیل ورود انجنیر حکمتیار، تحلیل های داخلی و خارجی را مبنی بر حذف سهم پنجاه درصدی گروهک شر و فساد خوانده بودیم، رویکرد جدید بخش مهمی از تیم عبدالله که تجرید را تاکنون به خوبی تمثیل کرده اند، به این اندیشه کمک می کند که این جریان آلوده ی تاریخی برای حفظ آن چه با مصیبت حکومت وحدت ملی، در مغز استخوان دولت آمد، به راحتی از آن چه به دست آورده اند، دست نمی کشند. در وجود بحران متداوم، پذیرش این نکته، بسیار مهم است که افغانستان، هرچند در منگنه ی گروهک ها و افراد «دوسیه دار» می ماند، اما سایه ی سر حاکمیت (جامعه ی بین المللی) اندیشه دارد که اگر ساختار نظام قانون مند و ساحه ی عمل آن از اهل کار، بی بهره بماند، تامین هزینه های بیشتر در نمایی که آینده ندارد، زیان های جدی ای ایجاد می کند که بدون شک در بازتاب داخلی کشور های کمک دهنده، مردم را برای عدم رای اعتماد بر افغانستان خواهد کشاند. بر اثر ملاحظه ی جامعه ی جهانی، عیار شدن گروهک های فاجعه ی حاکمیت ملا ربانی در ظاهر اعضای جامعه ی مدنی و فعالان ضد دهشت و افراطیت، بازی های جناح های مختلف تنظیم های درگیر با استفاده از مزایای گونه گونی که منظر بزرگ نمایی تقلبی آن ها، به آسانی کرزی و تیم غنی را آشفته می کند، فشار می آورد تا نه فقط آن چه زیاده به دست آورده اند حفظ شود، بل بر اثر دامن زدن به درگیری های حزبی، قومی و داعیه ی دفاع از خواسته های مردم، در جایی بایستد که حالا تعبیر متفاوتی از کسانی می دهد که فقط بخشی از بازیگران جنگ های داخلی بودند و تصادم جامعه ی جهانی و طالبان، برای آنان فرصت ساخت تا ممثلانی شوند که اگر «انسان به لباس شناخته نمی شود»، باید به آنان تبریک گفت که تکنوکراتان تحصیل کرده را فریفته و اما در منظر مردم، اجناس تقلبی جنگ سرد، نیازی به ظاهرسازی ندارند.
جنبش روشنایی را به یاد داریم. اعتراضات مدنی شماری از جوانان تحصیل کرده، به زودی طمعه ی اعضای حزب وحدت می شود و با تغییر مسیر آن در سیاست های آلوده، می خواستند با بُرش دیگر، سهمیه های زیادتر قومی در قدرت را به دست آوردند. تغییر مسیر آن جریان در منجلاب گروهک فاسد حزب وحدت، جنبش روشنایی را در مواجهه با دشمنان منافع ایران قرار می دهد و از تصادم این تضاد، حادثه ای رونما شد که غم انگیز بود.
موضع جدید عطا محمد نور، شباهت های عجیبی به بُرشی دارد که هرچند همانند جنبش روشنایی، وصله ای از یک جریان مدنی به حزبی نیست، اما تغییر قیافه ها، یکی در جلد خوش پوش و شیک پوش و دیگری در جلد به اصطلاح پاچای بلخ، به نیرنگ نوی می ماند که در آرامی های ژست مدنی عبدالله خیل ها، والی بلخ را جلو انداخته اند تا با حفظ آن چه به عبدالله در سهم 50 درصد رسیده است، عطا محمد با سرسیری لقمه ی پنج سیری دیگری به نام واحد مستقل، بر حاکمیتی نازل شود که اگر ناراحتی های سایر موتلفان غنی مانند جنرال دوستم را محاسبه نکنیم، آزرده گی های شدید جامعه ی پشتون های افغانستان که همچنان شاهد ضیاع سهم خویش از کیسه ی خلیفه اند و هنوز به واقعیت آنان پی نبرده، منظر سیاهی لشکر های می یابند که باید در بحران ها، انتخابات و بی عزتی های راس حکومت، به کار آیند و اما زمانی که دفتر حقوق شان باز می شود، بی هیچ بازخواستی، نان دسترخوان شان در جایی دیگری تقسیم می شود که گویا وحدت ملی، شراکت قومی و سهمیه بندی های اقلیتی ایجاب می کند تا زمانی که چند خارج رفته ی بی خیال بفهمد، هزینه های ترک اعتیاد و فقر دیگران از کیسه ی خالی قوم ما، منظور شده اند.
در حالی که سنگینی تیم بی کفایت و مفتخوار عبدالله بر دوش مردم و سرمایه های دولتی، سایه انداخته است، حضور عطا محمد نور برای برپایی دیوان عدالتی که ظاهراً برای چند شر و فساد تعهد داده بودند، به معنی وقایه ی آن موتلفان داخلی ست که با انحصار حاکمیت، مملکت را در پرتگاه سقوط کشانیده و نمی خواهند بفهمند چور و چپاول سرمایه های ملی با غصب کرسی های دولتی در حد مردمان چند منطقه، گروه و چند اقلیت، به نفرت عمومی مردم دامن زده است و از این حیث، اگر بی انصافی محض با کل ملت است، سودجویان را در مواجهه با کسانی قرار می دهد که به نام های طالب، پشتون، حزبی اسلامی و یا فعالان غیر خود، تعریف کرده اند و در کشوری که هفته ای بدون کمک خارجی، طول عمر حاکمیت اش زیاد نمی شود، پس از 13 سال امتیازات میلیون دالری، اجازه نمی دهند جای پای کسانی باز شود که بی طرف و اهل کار اند.
من فکر می کنم موضع جدید عطا محمد نور، ترفند نوی ست که با ورود انجنیر حکمتیار، تیم شر و فساد را به فکر انداخته است با اختیار واحد های چند گونه، اما متعهد به سقاوی گری، دولت غنی را محاصره کنند و در این هاله، با تشدید بحران افغانستان از لحاظ حفظ منافع ستمی و گروهی، کشور را در وضعی نگه دارند تا در مقال ستیز داخلی، سهم مردمانی طویل شود که اوضاع افغانستان را در کارنامه های ننگین حزبی و قومی خویش تحلیل می کنند.
رویداد حمله ی انتحاری به ریاست محافظت از رجال برجسته ی امنیت ملی را به یاد دارید؟ اکثریت کشته گان آن رویداد، جوانان پنجشیری بودند. در حالی که آن قربانی ها را در هر دو سوی نظامیان دولت و مخالفان دولتی، ضیاع منابع بشری خویش می دانم، این حقیقت نمی تواند کتمان شود که در اداره ای که انتساب ملی دارد و باید نمایانگر حضور تمام اقوام باشد، وقتی حادثه ای منجر به تلفات می شود، چرا فقط مردمان یک قوم و یک منطقه کشته می شوند؟ تحلیل جریان های مخالفان طالبان، در تفسیر های بی شرمانه، ظاهراً بُعد قومی یافت که چون پنجشیری بودند، اهداف حمله مشخص است، اما بُعد دیگر قضیه نشان می دهد انحصارات بی شرمانه، می توانند میزان زیان ها را به همان اندازه ای بلند ببرند که از سود انحصارات بی حد و اندازه، هنوز هم رهروان ستمی- سقاوی را به عقل نیاورده است که نیرنگ و چل برای حفظ منافع شخصی بقا ندارد و از تصادم واقعیت های متضاد، انحصار گروهک ها در واقعیت های افغانستان، پیامد های دیگری می یابد که برای جبران مافات، حتی وابسته به لحظه ها و ثانیه هاست.
هرچند پیش داوری، در جامعه ای که ثبات سیاسی ندارد، شاید دقیق نباشد، اما پذیرش واقعیت هایی که از کردار غلط زاده می شوند، ثابت می کند نیرنگ های سیاسی متمایل به انحرافات فکری، به زودی به رسوایی می کشند.
خلاصه، ترفند ها و نیرنگ های سیاسی برای انحصار و سهامداری بیشتر، چنان چه مثال زدم، زیان های ناشی از مواجهه را سنگین می کنند. ما تجربه کرده ایم تا زمان قانون مندی، هیچ گشایشی که طولانی و با آینده وصل شود، حاصل نخواهد شد. گروهک های امتیاز طلب و انحصارگرا، باید بدانند بحرانی ساختن جامعه از منظر حضور بی رویه و غیر عادلانه در نظامی که بیش از ده سال، مشروط به حضور نظامی خارجی شده است، در زمان پایان فعالیت های نظامی جامعه ی جهانی، مبدل به فاجعه ای می شود که هنوز لقمه های گیرمانده در حلقوم ها، پایین نرفته، از دهن و دماغ انحصارطلبان بیرون خواهند شد. از میلیارد های دالری که ضایع شده است، کسانی به نان و نوا می رسند که هرگز حق شان نبود، اما اگر خوردند، حداقل از راه دوران سرمایه های بی اندازه، جریان تجاری و اقتصادی را رونق دهند تا روزی از اجتماع مردم این کشور، مدافعی یافت شود که خیر، اگر فربه شدند، چیزی به مردم نیز رسیده است.
سیستم دولتی با تداوم حضور گروهک ها و افرادی که بزرگ ترین ضعف حیات شان، بی سوادی و کم دانشی است، ظاهر مسخره ی حاکمیتی را که شبیه به سرکس شده است، در چنین حالی حفظ می کند.