بلبورد های جدید رییس اجراییه در تنوع رنگ هایی که از چند سالی ست برای ظاهر نمایی «خوش پوش و شیک پوش»، برآورد آرمان ها از عقده ها بود، برای مردم ما، اگر رنگارنگ است، اما در اصل، معرف رویکردی می شود که گروهک شر و فساد برای بقای حضور ناکام سیاسی، دنبال بهانه می گردند تا در توجیهات نو، مردمانی در گریبان ملت، آویخته بمانند که در نقد آنان، هنوز به درستی نگفته ایم از زمان تولد تا کنون، چه گُلی بر سر ما زده اند؟  

پیدایش احزاب سیاسی غیر پشتونی در افغانستان، هرچند در فرصت دهه ی دیموکراسی، پیشینه دارد، اما تفسیر محتوا نشان می دهد، اصل مساله پس از هفت ثور، شکل می گیرد. ظاهراً نظام تک حزبی رفقای پرچمی، وحدت مدیریت داشت، اما کثرت افراد پشتون ستیز در جامعه ی اقلیت های افغانستان، نشان می دهد، آن چه در پیمان با روسان می شود در این سلسله، ماجرای جبل السراج و بالاخره دومین و ننگین ترین حاکمیت افغانستان، معروف به «سقاوی دوم» شکل می گیرد که هرگز و به هیچ عنوانی، از نفس مساله ی کار مثبت سیاسی و دیموکراتیک، واقع نمی شود. همکاری و هم آهنگی با متجاوزان شوروی، سقوط سیستماتیک نظام شهید داکتر نجیب الله، برپایی دولت ملا ربانی، جریان به اصطلاح مقاومت و اختلاط سیاسی حاکمیت های پس از طالبان، از تجربیاتی حکایت می کنند که به آسانی در عدم عضم مدعای نمونه هایی به اصطلاح نظام غیر متمرکز، دام های دیگری اند که در جو هرج و مرج اجتماعی، فقط منافع گروهک ها و مردمانی را تدوام ببخشند که پس از کوهنوردی و ولگردی های تنظیمی، خو و عادت کرده اند بدون زنده گانی مرفع شهری و مادیات آن، زمانی که جامعه به سوی قانون مندی می رود، تضمینی نخواهند یافت تا در عکس واقعیت، به مصداق دیگر «مساله ی داکتر و طبیب سقوی»، اشتباه شود. 

باری داکتر عبدالله را از نزدیک دیده ام. در زمان تصدی واحد فرهنگی تلویزیون باختر، برای ساخت یک فلم فرمایشی تلویزیونی، به خانه اش می روم و برخلاف آن چه ناگزیز از ادایش است، سنگین می نمود. بازیگری عبدالله در نقش پشتونی که به قول سقازاده گان در دسترخوان فارسی زبان، بزرگ می شود، مُهره ی ریزرفی برای روز هایی بود که به ویژه قوماندان مسعود برای تکدر بینایی مجاهدان و فعالان پشتون، نگه می دارد. گروهک شر و فساد که در گرایش های هار شدن، روز تا روز عقل اش را از دست می دهد و نشرات نوع پارس کردن را در دیوار های شهر می زنند و ابلهان رسانه یی شان داد و       بی داد اتهام بی فرهنگی وارد می کنند که گویا دو سقاوی را فراموش کنیم، از عبدالله در چند نوبت، به امید ظاهر پشتونی اش، استفاده ها می کنند. این که این نمونه ی پشتون     بی خاصیت، در اصطکاک واقعیت ها، چه قدر به واقعیت هایی رسیده است که اعضای شر و فساد، اغماض می کنند، نمی توان از بیان نیمه مخلوط پشتو و دری او با نما های دستار و بگروند کلیات حمزه شینواری در عقب تصاویر تلویزیونی به فهم رسید. به درستی که او می داند، خاستگاه اش بر زمینه ی پشتون ستیزی، اجازه نمی دهد به واقعیتی برسد که اصل بشری او را می سازند. ایفای نقش او در جلد پشتون منسوب به قبیله ی توخی، زمانی به ستر تفاسیر سقازاده گان می پردازد که جامعه ی مدنی، ضرورت بازیگران سلاح به دست را کاهش می دهد.  

استفاده هایی چند مرحله یی از عبدالله، در دومین انتخابات با جذب پشتون های ناراض، هرچند در ظاهر نمایی، موفق به آرایی می شوند که برای تیم غنی، بسیار زیانبار بود، اما نمی تواند حقایقی را نهان کنند که چه گونه پس از ناگزیزی قبول سهم پشتون ها در میکانیسم های قانونی، پشتون ستیزی را از علومی کندهاری آغاز کردند و با درانی- وزیر احیا و انکشاف دهات، می خواستند قناعت پارس کننده گانی را فراهم آورند که هنوز هم کور مانده اند و تحمل واقعیت های جامعه ی پشتون های افغانستان را ندارند. وزیر احیا و انکشاف دهات، حوصله می کند و روند پشتون ستیزی و پشتون زدایی تیم عبدالله، به بن بست می خورد. بدون شک، اگر درانی ترک وظیفه می کرد، کرسی اش که سهم پشتون ها در تیم عبدالله است، به یکی دیگر از اعضای غیر پشتون شر و فساد می رسید.  

ژست های عبدالله، تداوم همان برنامه ریزی هایی اند که حالا می دانند با تغییر جو سیاسی و نبود حمایت های انبوه نظامی و پولی جامعه ی جهانی، اشتراک در سیستم متمرکز افغانستان که حداقل در نیم قرن ثباتی که در آینده میسر شود، باید بماند، هراس از تحلیل در جامعه ی قانونی، غیر مصرفی بودن تیمی که حرفی برای گفتن ندارد، اما سخنگویی به بدنامی رحیمی دارد و خلاصه ناتوانی برای چپاول و تاراج بیت المال که در سیستم متمرکز هرچند ضعیف، اما رو به جلو، امید های سقازاده گان برای فرار از مرکز را در حالی بیشتر می کند که می بینند، قوماندانی به ساده گی عطا محمد نور، فقط با انحصار دارایی هایی یک ولایت ظاهراً خوش، اما بسیار کوچک و نادار، می تواند حضور او را با چلنج های دولتی، حداقل طولانی کند.  

طرح پیشنهادی نظام غیر متمرکز عبدالله عبدالله، صرف نظر از این که از سوی یک جریان آلوده ی سیاسی و تاریخی، خیلی مشکل دارد، عمداً بر محور تقسیمات افغانستان برای بقای مردمانی ست که از تمامی انواع حربه ها در جهت هراساندن تیم تکنوکراتان، کار گرفتند و اما هیچ کسی به درستی پیدا نشد روشنگری کند بقای دشمنان این ملت و مملکت، آن قدر که در سیستم متمرکز و واحد است، هرگز به آرامش هایی نمی رسد که در جغرافیای جنگ زده ی افغانستان، حتی خاستگاه های مقاومتی آنان، مراکز مهم طالبان، حزب التحریر و داعش اند و مردمان فقیر آن جا ها، شهادت می دهند سال ها پس از  هزینه ی مال، جان و فرزندان شان برای سقازاده گان، هیچ جایی در آن دم و دستگاهی ندارند که فرزندان قوماندانان شپشی و بد بوی گذشته را به نماد های «شیر و پراته» مبدل کرده است و از سرخی و سفیدی، هالیودی ها و بالیودی های خراسانی و پارسی شده اند.  

ما می دانیم که بی مضمونی ها، ضم اغراض سیاسی، چه گونه بر نضج منطق ضعیف      می انجامند، اما امیدواریم تیم حاکم- در سویی که خوشبختانه بسیار تنظیمی نیست، در حالی که برنامه ی ورود امیر حزب اسلامی، انجنیر حکمتیار را باید و شاید تسریع کند، در دامی غافلگیر نشود که گروهک شر و فساد از طریق پروپاگندای سیاسی، نوع گندزده گی دیگری را برای ارعاب، تولید می کنند. اینان با طرح های غیر منطقی، از حربه ای استفاده می کنند که اگر در 13 سال حاکمیت کرزی، به درستی تحلیل می شد، سلسله ی انحصارات اهل فساد، به مغز استخوان ملت نمی رسید و به درستی مفهوم می شد کسانی که در تداوم هرج و مرج، امید حضور سیاسی دارند، بدانند که اوقات تاریخی در هر فصل و صفحه، سرمایه گذاری هایی دارد که اگر داعشیان خشن، جای تمام مدعیان جهادی و آش های داغ تر از کاسه ی اخوانیسم ضد شوروی را می گیرند، بیشترینه نمایانگر این حقیقت است که میلان بیگانه، اصول اخلاقی را به رسمیت نمی شناسد. خوشا به حال کسانی که در فرار و فرود تاریخ مرد شدند و از شان این صفت، در واقعیت هایی ارادت می کنند که مطلوب آن ها، منافع ملت و مملکت است.    

تصاویر داکتر عبدالله در مبارزات انتخاباتی را به یاد دارید؟ من فکر می کنم طرح نظام غیر متمرکز آنان، شبیه همان آشفته گی ها می شود.