آیا مهارت های افغان ستیزان را تجربه کرده اید که در هنگام بحث سیاسی، با وارد کردن عناصر فرهنگی، ادبی، تاریخی و هنری، طرف را ناگزیر می کنند با قبول فوقیت تباری، خموشی اختیار کند. این ترفند، عین واقعیتی نیست که از فقر فرهنگی مردمانی می دانیم که چه در مشارکت سیاسی چهل سال اخیر و چه در دو ارتجاع تاریخی افغانستان، همواره درمانده و عاجز بوده اند.
در ده سال اخیر، کوشش های زیادی صورت گرفته اند تا با محو افتخارات کذایی، رسوبی زدوده شود که در اذهان عامه نشست کرده است. باری دوستی گفت شماره ی تیلیفون یک دوست ما را چند نوبت به تلویزیونی دادم که مشتاق بحث های جنجالی (ادعای برتری) بود، اما او گفت در هیچ نوبتی مرا نخواسته اند. من از این خبر تعجب کردم، اما وی وضاحت داد که رسانه های افغان ستیز می دانند محور های امثال ما با آگاهی از ضعف های آنان و تبحر در نقد تاریخی و تداخل تنقید در ادبیات و فرهنگ، آنان را در هنگام بحث های ادعای فوقیت، تحقیر می کنند.
از مدتی ست که نشرات دنیای مجازی افغانان را تدقیق می کنیم. متاسفانه مخاطب نوشته های علمی، فرهنگی، تحقیقی و هنری، به اندازه ای ناچیز است که حتی در برابر لید یک خبر بی اهمیت نیز لایک ندارند.
اکثر خواننده گان دنیای مجازی افغانان، مثل افراد مریض و معتاد، دنبال موضوعاتی اند که اکثراً با ظاهر سیاسی، چیزی جز تبصره های بی مقدار و ضعیف رویداد ها به شمار نمی روند. چنین اندازی که عام شده است، فقط شماری را نشان می دهد که برای تشهیر و ضروریات اعتماد به نفس کاذب، همه روزه اوقات مردم را ضایع می کنند.
متاسفانه در کنار تحلیل ها و نوشته های سُست و سخیف، نوشته های سیاسی به اندازه ای سطحی اند که وقتی ریشه ها و پیامد رویداد ها، ماهیت اخبار را متغیر می سازند، نویسنده گانی که بر اساس برداشت های سطحی دچار سوء تفاهم شده بودند، شرمنده می شوند.
تعریف نشود، پنج سال قبل نیز مقاله ای نوشته ام، اما چون به ریشه، ساختار و پیامد توجه کرده ام، ارزش آن نوشته کاسته نمی شود. این وقوف، بیشتر بر اثر اخذ یافته ها و داده های مهم، موثق، مستند و همه جانبه است. در کنار آن، دریافت فرآورده های فرهنگی که از زبان و ادبیات تا تاریخ، هنر و کلیت فرهنگ را در برمی گیرند، به این توانایی ها می افزایند تا تحلیل ما در دیراه ی کلان و با احاطه بر جوانب مختلف، ارایه شود.
نوشته های سخیف، اگر پشتو باشند بیشتر با عبارت «په داسی حال کی» و اگر دری باشند اکثراً با «این در حالی ست که»، دمار از اوقات و مغز های مردم درآورده اند. در واقع بر اثر وفرت و فرط گرایش های سیاسی، مضامین و محتوای آن ها، جنبه ها و ابعادی که سیاست را جزو گستره ی بزرگ زنده گی اجتماعی نشان می دهند، به ویژه در طیف ملی گرایان ما به اندازه ی میلانی و میان تهی است که آوردم در هنگام مهارت های افغان ستیزان، همین که عناصر فرهنگی، ادبی و تاریخی را وارد می کنند، سیاسیون ما چون از کنار داده های آن چنانی به آسانی می گذرند و التفاتی به معلومات فرهنگی ندارند، تا دو بیت شعر حواله می شود، مثل این که دچار برق گرفته گی شده باشند، از دوام بحث عاجز می مانند.
در این بازار مکاره که هرچه را به نام آزادی توجیه می کنند، خوب ترین، بهترین و عالی ترین نوشته ها، تحقیقات، تتبعات، مضامین، مقاله ها و تحلیل های فرهنگی که حاصل زحمت صد ها بزرگ ما به نام قلم رایگان اند، با کمترین خواننده هدر می روند، اما سست ترین و سخیف ترین نوشته های سیاسی، ریکارد قایم می کنند.
کسی می تواند پاسخ بگوید که با این همه وفرت تولیدات سخیف سیاسی، تا زمانی که نخبه ای از نخبه گان فرهنگی، گره مشکل را نگشاید، چه کسانی در برابر افراد وقیح و دونی مانند پدرام ها، بهزاد ها، مهدی ها و امثال آنان به اصطلاح تاب آورده اند؟ اگر فقط یک تن از اهل خبره در برابر خزعبلات پدرام در طول حضور او در پارلمان پاسخ منطقی می گفت، روزی ناگزیر نمی شدند به او هجوم ببرند.
در حالی که نیاز به روشنگری های سیاسی را رد نمی کنم، اما سفارش می کنم به آدرس هایی مراجعه کنید که اگر تحلیل سیاسی می دهند، عناصر تاریخی، فرهنگی، ادبی و هنری، کیفیت نوشته ی آنان را تضمین کرده اند.
با مطالعه ی یک شعر خوب، لطف روانی، به فرحت و مسرت می افزاید. روحیه ی ناشی از این کنش، در رفتار پسندیده کمک می کند. پی گیری بحث های علمی، سطح آگاهی ها را بلند می برد. تحقیقات، تتبعات و آثار هنری- فرهنگی، به دارایی هایی می افزایند که در هر عرصه ای باعث بینش و نگرش عمیق می شوند. بنابراین از هموطنان علاقه مند و از دست اندرکاران محترم رسانه های دنیای مجازی افغانان جداً تمنا می کنیم که برای کیفیت و ارزشمندی، اولویت قایل شوند. بهتر است برای نشر مطالب فرهنگی، هنری، تاریخی، تحقیقی و دارای وزن ادبی که به اصطلاح ساده (بازاری) نیستند، سعی بیشتر به خرج دهند. فقر فرهنگی مشهود اهل سیاست ما، از عدم آگاهی نیز سرچشمه می گیرد.
در کمتر از دو دهه ی اخیر، اشتباهاتی صورت گرفته اند که بر اثر ندانم کاری ها و فقر فرهنگی، کلان ترین مسایل ملی را متنازع ساختند. اگر فقر فرهنگی و ناآگاهی شماری از مسوولین حکومات قبلی نبودند، مساله ای به اهمیت هویت ملی سوژه یی نمی شد تا به بهانه ی آن، دزدسالاری و فاسدسالاری تقاضا و ابقا شود.
میزان پخش و نشر مطالب سیاسی که اکثراً میان تهی، سُست و سخیف اند، مانند بسته های مواد مخدر می مانند که مردم بدون توجه به ارزش آن ها، صف می زنند و با اخذ آن ها، دود سیاه هزاران لایک و شی یر، نخبه گان و بزرگان ما را نومید می سازند که از مفاد زحمات ارزشمند آن ها، فقط کمترین ها به خیر می رسند.
با تغییر هر روز و شب، ماجرا های زیادی رونما می شوند که یا «په داسی حال کی» اند یا «این در حالی ست که...».
شرح تصویر:
نمونه ای از کنش سیاسی سخیف در افغانستان. چند سال قبل شماری پوقانه به دست به صحن آرامگاه اعلی حضرت تیمورشاه ابدالی رفتند و با رها کردن پوقانه ها در هوا، از صلح حمایت کردند.