افغانستان ازمنظر جیواقتصادی و جیوسیاسی از موقعیت فوق العاده مهمدر قلب آسیا برخوردار است. هرچند افغانستان همواره از همین نکته آسیب پذیر واقع گردیده است و پیوسته در امر استفاده معقول از موقعیت جغرافیایی خود مواجه به شکست شده است اما اکنون بعد از انتظار سالهای متمادی دیده می شود که تیورسن پراگماتیک افغانستان با درک درست از موقعیت و وضعیت افغانستان و با استفاده از کارت های اقتصادی مبتنی بر تیوریهای پراگماتیک تلاش دارد تا حیثیت سیاسی و اقتصادی افغانستان را در منطقه و جهان احیا نماید.
با ایجاد حکومت دموکراتیک افغانستان بعد از سقوط رژیم طالبان توام با حضور ایالات متحده آمریکا و ناتو دو دیدگاه متفاوت زیر برای احیای اقتصادی و دولت سازی در افغانستان سر میز مذاکره گذاشته شده بود.
دیدگاه نخست این بود که افغانستان حد اقل برای یک دهه نیاز ندارد تا در مورد خودکفایی اقتصادی و مطرح کردن پروژه های بزرگ اقتصادی تلاش بخرچ بدهد. تحلیل آمریکاییان و سایر متحدان آن در آنزمان این بود که افغانستان نباید قبل از احیای سیاسی در مورد خودکفایی اقتصادی و احیای حیثیت ترانزیتی و جغرافیایی نگران باشد. بخاطریکه آنها فکر می کردند مطرح کردن چنین موضوعات می توانست به چالشهای دولت افغانستان بیافزاید و یاهم بروز چالشهای بزرگ در آنزمان می توانست باعث نابودی نظام قبل از ایجاد آن شود. آمریکاییان می گفتند وقتی ایالات متحده آمریکا تعهد پایدار برای کمک و یاری با کابل دارد، دیگر نیاز وجود ندارد کابل در ارتباط به مسایل اقتصادی وقت خود را ضایع کند.
دیدگاه دوم برخلاف دیدگاه نخست بر خودکفایی اقتصادی از همان آغاز تلاش برای دولت و ملت سازی در افغانستان تاکید می کرد.این دیدگاه تولید ذهنیت یک پیرمرد آکادمیسیون، استاد پوهنتونهای متعبرنظیر جان هاپکینز، کالیفورنیا برکلي و اقتصاددان مشهور بانک جهانی داکترغنی بود. هرچند در آنزمان داکتر غنی از حمایتتعداد بسیار اندک تکنوکراتها برخوردار بود و نظریاتویرا کمتر اشخاص درک می کردند اما امروزباوجودیکه هنوز هم کمتر اشخاصی وجود دارد کهتیوریهایداکترغنی را درک کنند او بعنوان رییس جمهور منتخب کشور این فرصت را یافته است تا تیوریهای خود را عملی کند و در این کار تا حد زیاد به مؤفقیت ها نیز نیل یافته است.
داکتر غنی که دارای تحصیلات عالی در حوزه اقتصاد، سیاست و بشرشناسی است و تجربه کافی بعنوان اقتصاددان در بانک جهانی دارد، بخوبی از درد اتکای اقتصادی بالای کشورهای خارجی آگاهی دارد. او می دانست که هیچ کشوری نمی تواند بدون داشتن استقلالیت اقتصادی از استقلالیت کامل سیاسی برخوردار باشد. او اقتصاد را اصالت می دهد و اهداف سیاسی را می خواهد از راه محوریت بر اقتصاد بدست بیاورد. او اعتقاد دارد اقتصاد و سیاست باید باهم برای تحقق اهداف دولت سازی در کشورهای شکست خورده استفاده شود. فکر داکتر غنی اقتصای-سیاسی است و همواره با حرکات خود مردم را متعجب ساخته است. او خوش دارد متفاوت بیاندیشد و برای موفقیت تیوریهای خود از تمام امکانات، کارتهای سیاسی و منابع اقتصادی و سیاسی استفاده کند. باوجودیکه داکتر غنی نگرش انقلابی، رومانتیک و تیوریک دارد،وی بخوبی توانسته است در بسیاری موارد موفق باشد.
وقتی حکومت کرزی به داکتر غنی رسید افغانستان در وضعیت خوب و مطلوب قرار نداشت. دولتخزانه ومنابع مادی نداشت، بحران انتخاباتی وضعیت سیاسی کشور را برهم زده بود، کمکهای خارجی بصورت گسترده کاهش یافته بود و اکثریت نیروهای نظامی آمریکایی و ناتو کشور را ترک کرده بودند. همچنان توجه جهان از قضیه افغانستان بسوی کشورهای دیگر معطوف شده بود و طوری معلوم میشد که افغانستان یکبار دیگر در زمان نادرستتنها رها شده باشد. آنزمان بزرگترین هدف بقای نظام و افغانستان، نه مسایل دیگر بود.اما یک شخص مسن در این همه کشمکشها ، بحران و تهدید ها آمد و در طی سه سال بدون وقفه ۱۶ ساعت کار کرد و نه تنها بقای نظام را قطعی ساخت بلکه چنانبازی کرد که همه معادلات سیاسی را در منطقه تغییر داد و حیثیت جغرافیای افغانستان را یکبار دیگر در منطقه بسویاحیابرد.
وقتی داکتر غنی بعنوان رییس جمهور کشور آغاز به کار کرد اولویت نخست اودر بحث اقتصادی ختم اتکای اقتصادی افغانستان بالای پاکستان و ایجاد الترناتیف اقتصادی قابل اعتماد و اقتصادی بود. داکتر غنی می دانست که اتکای اقتصادی بالای پاکستان می تواند بالای کابل فشارهای سیاسی وارد کند و درآنصورت کابل نمی تواند تمام تصامیم سیاسی خودرا بطور خودمختار عملی کند.او بیشتر از هر پروژه دیگر بالای چابهار کار کرد و رویای چابهار را به یک حقیقت مبدل ساخت که آن را می توان یک دست آورد تاریخی برای افغانستان دانست. این کار هرگز ساده نبود، بخاطریکه در حین زمانکسب رضایت دولت هندوستان و ایران در چنین وضعیت آسان بنظر نمی خورد.اما داکتر غنی بامطرح کردناینکه افغانستان نقطه اتصال اقتصادی برای آسیا خواهد بود عملاْ تلاش کرد تیوری تضاد منافع اقتصادی را در منطقهخنثی کند. او گفت: "افغانستان بعنوان قلب آسیا توانایی آن را دارد که نقطه منافع اقتصادی آسیا باشد."او با اتخاذرویکرد موفقانه در تعامل با کشورهای منطقه و جهان توانست نتایج مطلوب بدست بیاورد که یکی آن ختم اتکای اقتصادی پاکستان است. او بارها گفت کهحالا فصل همکاری و همگرایی در منطقه فرارسیده است و افغانستان بیش از این نمی خواهد در انزوا باشد. او گفت: "همکاری و همگرایی منطقوی به نفع همه کشورها است." او برای اولین بار بعد از حکومت سردار محمد داود خان تیوری برد برد همگرایی اقتصادی منطقوی را معرفی کرد.غنی با درک درست از سیاست خارجیبرای حفظ حاکمیت، و دفاع از موجودیت و تامین منافع افغانستان توانست دست آوردهای ملموسی را رقم بزند. او در هردو بخش سیاست خارجی یعنی بخش ثابت و بخش متغیر بسیار دقیق بازی کرد و تلاش کرد حیثیت باد رفته افغانستان را دوباره احیا کند.
در جریان حکومت کرزی و همچنان در اوایل حکومت داکتر غنی وقتی شما از کسی سوال می کردید که آیا ممکن است افغانستان از اتکای اقتصادی بالای پاکستان رهایی یابد عموماً پاسخ منفی می بود. حتی اقتصاددان و کارشناسان کشور نیز تصور نمی کردند که به این زودی روزی فرا خواهد رسید که ما دیگر بالای پاکستان از لحاظ اقتصادی متکی نخواهیم بود. اما اینکه این رویای افغانستان فقط در سه سال حکومت داکتر غنی بدست آمد واقعاً بدوراز تصور بود. کارشناسان داخلی و خارجی (بخصوص پاکستانی ها) حیران هستند که داکتر غنی چگونه توانست اتکای سی ساله اقتصادی افغاستان بالای پاکستان را در ظرف فقط سه سال حکومت که درگیر مخالفتهای شدید داخلی هم بود؛ از بین برد.لیکن وقتی حیثیت و وقار جهانی داکتر غنی و عملکرد سه ساله او را بررسی می کنند آنها بیشتر نگران آینده کشور خود می شوند و به توانایی و ظرفیت سیاسی و اقتصادی داکتر غنی تن می دهند.
داکتر غنی با سیاستهایمؤفق اقتصادی و تیوریهای انقلابی خود اینک توانست حدود ۵۰درصد تجارت با پاکستان را کاهش دهد. این دست آورد از یک جانب ختم اتکای سی ساله افغانستان بالای پاکستان را نشان می دهد و از جانب دیگر ضربه اقتصادی بزرگ بالای اقتصاد متزلزل پاکستان وارد می کند. درحالیکه ظرفیت تجارت بین افغانستان و پاکستان به راحتی می تواند تا ۵ میلیارد دالر آمریکایی در یک سال بالغ گردد اما اکنون در طی دو سال از ۲.۷ میلیارد دالر به ۱.۲میلیارد دالر آمریکایی افت کرده است.از دست دادن بازارهای افغانستان برای پاکستان بروضعیت اشتغال و کاروباردر آن کشور تاثیر خیلی منفی داشته است و اقتصاد مردم آن کشور را متضرر ساخته است. هرچند کاهش تجارت با پاکستان تاثیرات منفی بالای وضعیت اقتصادی افغانستان نیز گذاشته است اما ارزش آن به اندازه پاکستان نیست. چیزیکه برای افغانستان تا دیروز رویا بنظر می رسید آن را امروز تیورسن پراگماتیک افغانستان به عمل مبدل ساخته است. اما متاسفانه هنوز هم مردم افغانستان ارزش رییس جمهور خود را نمی دانند و بالای آن برچسپ های احساسی و غیر منطقی وارد می کنند. این درحالی است که همه کشورهای خارجی از سیاست مؤفق خارجی داکتر غنی یاد می کنند اما در داخل کشور ما هنوز هم مردمی وجود دارد که دنبال تفکرپيربغدادی هستند و پیوسته برای تخریب نظام که بدیل هم ندارد تلاش می ورزند. لیکن هیچ نمی دانند که اگر این بار ما ناکام شویم متیقن باشید ما دوباره به یک غنی دیگر نیاز خواهیم داشت.
به امید افغانستان غنی؛ مستقل، خودکفا و و مقتدر
باحرمت
امین یار
۴ مارچ ۲۰۱۸
کالیفورنیا