سیاستگذاری های نادرست، دولت های پس از صدام حسین را در نسخه ی تشیع دیکتاتوری پیشین نشاندند. نوری المالکی با حمایت ایران، تضاد شیعه و سنی را دامن می زند و بر اثر اختلافات جامعه ی عرب، سنیان عراق که پس از استعمار انگلیس، جزو هویت سیاسی این دولت- کشور اند، با هجوم امریکاییان و بریتانویان، اجباراً از قدرت حذف می شوند. آسیب های روانی این باخت، با پا گرفتن قدرت اهل تشیع، نقش ردای سیاه ولایت فقیه را در تمام ساختار حاکمیت تسجیل می کند. باخت قدرت و آزرده گی های ناشی از عدم توجه و کنارگذاشتن از قدرت، به معنی واکنشی بود که به نام «داعش» ظهور می کند.
شرق میانه با موقعیت جیوپولتیک، حساس و سرشار از منابع نفتی، در اصطکاک قدرت های جهانی، در چند قرن اخیر، آسیب دیده است. امپراتوری عثمانی از این ناحیه تضعیف می شود و مجموعه کشور های عرب در میراث استعمار (واحد های سیاسی) به اتحادی نمی رسند که می توانست در برابر حوادث ناگوار (تشکیل اسرائیل)، آنان را وقایه کند.
میراث کشور های اروپایی پس از کودتا های نظامی، وارد فاز دیکتاتور ها می شود. رقابت های کشور های عربی، پیوستن به بلاک های شرق و غرب، تاثیرگذاری توده ها و حاکمیت هایی را تضعیف می کند که در جامعه ی بزرگ عرب، می توانستند این ساحه (شرق میانه) را به مهمترین قطب زنده گی و رفاه مبدل کنند. نشانه هایی از رفاه و آسایش زنده گی، فقط در چند کشور عربی به مشاهده می رسند. حجم زیادی از توان مادی و بشری کشور های عربی در نیم قرن اخیر را ستیز و تنازعات بی معنی، هدر داده است.
سقوط دیکتاتور ها، ساختار های کشوری هایی را آسیب زده است که در واقع با هویت مشخص سیاسی زاده شده بودند. سنیان عراق، هویت مشخص سیاسی در جغرافیای این کشور اند.
تجربه ی خونین، وحشیانه و پُر از عداوت داعش، با تسویه ای خاتمه نمی یابد که حالا در جبهات سوریه و عراق از آن بحث می شود. تشکل اسراییل، نسل هایی از آن مردمان فلسطینی را زاده است که با عقده، بزرگ شده اند.
با حاکمیت نوپای اهل تشیع در عراق، دست دراز ایران و اتحاد ضد سنی در منطقه، که به نام مبارزه با داعش، تفریق و تشتت جوامع عرب های سنی را بیشتر کرده است، روی فکر و روان میلیون ها مسلمانی تاثیر می گذارند که از این حیث، احساس ناراحتی می کنند.
تجربه، ثابت کرده است این فقط برآورد نیاز های مادی نیست که بتواند نارضایتی را به مفهوم انسان نیازمند مادیات، آرام کند. در ایران قبل از انقلاب، با تصور این که با پول های نفت و دست باز مردم در اقتصاد، قدرت انحصاری خانواده ی پهلوی باقی می ماند، با خشم مردمانی که در عذاب روانی ناشی از چشم پوشی بر معنویات بود (انقلاب)، حقیقت تعویض سیستم این کشور را ثابت کردند. صرف نظر از تفسیر های مداخله و عوامل بیرونی، التهاب اجتماعی ناشی از تخریش روانی، مردم را مجبور می کرد برای عزت نفس، اعتراض کنند.
تجربه ی داعش، واکنشی از نهایت سرخورده گی بود. توده های وسیعی که تحقیر شده بودند، در التهاب روانی، به خشونتی رو آوردند که در نسخه های بیرون مرزی آن، وقتی در افغانستان و پاکستان تجربه می شوند، نشانه هایی از عذاب مردمانی را در خود دارند که در کشاکش اجتماعی، به قناعت نمی رسند.
در افغانستان ما، رو آوردن به خشونت، پیوستن به جریان های مسلح و شدت برخورد به معنی تحمیل و دگم اندیشه، تجربه ی داعش افغانی را سوا از تعریف معمول مداخله ی بیگانه نیز محرز می کند.
کاست اجتماعی، در بی عدالتی های محض، تبعیض گروه های سیاسی در برابر هم و سرایت آلوده گی های سیاسی در میان مردم، در بحرانی که وارد فاز نو می شود، اگر از سویی تفاوت های دارا و نادار را بسیار می سازد، تناسب راضی و ناراض را زیادتر کرده است.
برخورد خشن با زنده گی مردم، تجارت، تعلیم و ماحول، نشان می دهد مجریان خشونت با التهاب روانی ناشی از تبعیض، ستم و عدم دستیابی به اولویت های زنده گی، با دید منفی به دیگران می نگرند.
در زمینه ای که ارزش پرداختن به معضلات مردم، ناچیزتر می شود، حسرت مردمان نادار در منظر تفاوت های شهری و روستایی، فقیر و غنی، در هر فرصتی بهانه می سازد تا تجربه ی مسلحانه ی آن ها بسیار خشن باشد.
سرخورده گی های ناشی از تضعیف جامعه ی اهل سنت عراق، بستر های فقر و بی عدالتی در پاکستان و افغانستان، به هزاران ناراضی می انجامند که دنبال فرصت اند.
دوام مُعضل اجتماعی بر اساس التهاب روانی، جامعه را منقلب نگه می دارد. در این دگرگونی، ستم، تبعیض و ظلم، ظرفیت ها را می شکنند و توان انسانی از حد صبوری گذرد می کند.
ملجا، به معنی و هر نام، اگر تسکین روانی دهد، تفاوتی نمی گذارد تا کننده گان، دچار این اندیشه شوند که آیا موازین اخلاقی، مهر، عاطفه و انسانیت، خلاف آن چه می کنند، نمی شود؟
مجریان خشونت در عراق، در افغانستان و در پاکستان، همه یک سره بقایای توحش و جهالت نیستند. در دنیای تکنالوژی، دهکده ی کوچک جهانی، عوامل تاثیرگذاری وجود دارند که وقتی با سهولت های تکنالوژیک، فرامرزی می شوند، از حیث استفاده و استعمال، دورترین واحد های بشری در حاشیه های زنده گی و اجتماع را نیز کمک کرده اند تا فکر کنند.
در جغرافیای کشور های اسلامی، قرن ها پس از اخلاقیات دینی، محال است نوع توحشی ظهور کند که حاصل فرهنگ های قبل از اسلام بود. اخلاقیات حاکم این دین، با ساختار های سنتی، جوامع علما و مدرسه، نوعی از نظام تعلیم و تربیه به مفهوم مدنی خاص نیز می توانند باشد، اما تنازع بشری در زمینه ی سیاسی، می تواند به برداشت هایی منجر شود که با مکتب های بنیادگرایی و افراطیت، می توانند دین را تحریف کنند. بنابراین، خشونت در حس التهاب روانی، قادر می شود با تحریف دین، شدت عمل کند و در این کنش، باور های دینی، ممدی جهت توجیه وحشیگری هایی می شوند که به نام دین، اعمال می کنند.
تحلیل روان شناسی داعش، نشان می دهد عناصر مرتبط به هم، در ستم، تبعیض و بی عدالتی، توده های عظیمی از ناراضیانی می سازد که فقط طی چند سال، هیولا شدند، اما تضعیف آنان، نه فقط سرمایه های بزرگی را هدر داد، بل پیامد آن با تجربه ی مردمان سرخورده، ثبات اجتماعی را تهدید می کند.
شرح تصاویر:
سر برُیده ی یک دختر جنگجوی کردی در دست یک داعشی.
سربازان رژیم بشارالاسد، روی پرچم های مخالفان خود پاگذاشته اند. بی حرمتی به نوشته های پرچم سیاه رنگ که مزین به نام الله و محمد است، چه را ثابت می سازد؟
فروش علنی یک دختر مجروح ایذدی به قیمت ده دالر توسط داعش.
قتل عام دو خانواده در عراق توسط داعشیان. احتمالاً مردان را به اسارت بُرده اند و اما کودکان، دختران و زنان را در خانه به قتل می رسانند. اجساد بی جان دختران و کودکانی که در تشناب پنهان شده اند و از ترس سر ها را در میان زانو ها و دستان پنهان کرده اند، بسیار دلخراش است. وحشیان آدم نما در همین حالت، به سر های آنان فیر کرده اند.