در آپشن های ایمیل، بخشی وجود دارد که پیام های غیر مستقیم را منتقل می کند. کارکرد «سپم»، نه فقط محدود به تامین ارتباط غیر مستقیم است، بل گیرنده ای ست که گاه باعث دردسر و یا زیان های ناشی از فعالیت هکران را میسر می کند. در این بخش، پیام هایی وارد می شوند که ارسال کننده، از طریق آدرسی که در دنیای مجازی، در سایت، وبلاگ یا ... وجود دارد، بدون این که بداند ایمیل شما چیست، پیام می دهد و این پیام، از طریق آپشن «سپم»، وارد ایمیل آدرس می شود. تا زمانی که به این ایمیل، پاسخ ندهید، ارسال کننده از فهم مشخصات ایمیل شما، عاجز است.
هکران با ارسال ایمیل های جعلی و آن چه از دیگران هک کرده باشند، همواره شمار قابل ملاحظه ی ایمیل می فرستند که با آلوده گی فضای نت، ممکن وارد ایمیل شوند.
«سپم» ها، کم یا زیاد، به ایمیل های غیر مستقیم موقع می دهند. بار ها اتفاق افتیده است ایمیل ها از طریق پاسخ به موارد مشکوک هک شوند و یا از این طریق، فضای ایمیل و کامیپوتر، ویروسی شده است.
چند سال قبل، زمانی که از «یاهومیل» استفاده می کردم، از طریق «سپم»، با ایمیلی برخوردم که تا آن زمان، نه از هک چیزی می دانستم و نه از هکر. محتوای ایمیل، پیام عجیب و مسرت بخشی بود. در این پیام، گفته شده بود شما برنده ی مبلغ زیاد پول شده اید. بنابراین، پس از تماس با ما، جزییات را در اختیار تان قرار می دهیم. در همان روز ها که به اصطلاح عوام «کم بغل» بودم، این پیام، روحیه ام را بالا برد، اما عدم احاطه ی درست به نوشتن زبان انگلیسی و این که اگر برای کمک، از دیگران یاری بخواهم، موضوع فاش می شود و ممکن بر اساس عادت اجتماعی ما، سر و کله ی چند به اصطلاح دعواجلب و شریک پیدا شود، ترجیح دادم کمی «سروی» کنم. پس از احتیاط بسیار، صحبت با دوستان و رفقا را شروع کردم. اکثریت قریب به اتفاق، چیزی زیادی از چنین رویداد هایی نمی دانستند، اما شماری که دقت بیشتر داشتند، هشدار دادند مورد، مشکوک است!
کم بغلی اقتصادی و تحریک مالی، اجازه نمی دادند از دامی که قرار بود گرفتار شوم، حذر کنم. بر اثر خواهشم، برادرم- متنی به زبان انگلیسی تهیه کرد و در کمال ناباوری در اختیارم گذاشت تا با طرف بخشنده، سر زبان بیاییم. در پاسخ به ایمیلی که از طریق سپم دریافتم، متن انگلیسی را فرستادم. خیلی زود پاسخ آمد که ضمیمه ی یک «سرتیفیکت» بسیار جالب بود. در روزگار ما که ارزش اسناد، اولویت دارد، دریافت سند بخشش، مرا غرق تر کرد.
دزدان دنیای مجازی، ضمن ارسال سند اقبال، از من خواسته بودند تمام مشخصات حساب بانکی خویش از جمله پاسوورد را به آنان ارسال کنم. استدلال کرده بودند که می خواهند پول را به این گونه وارد حساب من کنند. پس از این پیام بود که از خلسه بیرون شدم. در آغاز ماجرا، در شگفت بودم که از بابت کدام کار، پول هوایی رسید، اما شناخت از تکت لاتری و تجربه ی ناکام آن که مرا از باور به شانس و اقبال، به دور کرد، پذیرش این که از لطفی بهره مند شده ام که در حال تردد در نت است، مرا در کاری مشغول کرد که در هیجان چند روز کاذب آن، بالاخره سوژه ی این نوشته، مهمترین حاصل آن شود.
ارسال پول با چنان خواست ناشیانه، بر شکاکیت بیشتر می افزود، اما قمار بازی انترنتی از این گونه، در مساله ی دیگری نیز مرا جرات می بخشید که با نداشتن چیزی در بانک، اگر چیزی در این قمار نباشد، چیزی از دست نخواهم داد؛ غافل از این که در این معامله، از افغانستان فقیر، هک یک ایمیل نیز غنیمت است.
با پیامی که ارسال کرده بودم، ایمیلم را به چنگ آوردند. پس از آگاهی بیشتر در این زمینه، تصمیم گرفتم ماجرا را ختم کنم. از سویی زیر تاثیر این حقیقت که کاری عبث است و از سوی دیگر در سایه ی این باور که در فرهنگ ما، نا امیدی، عمل ناپسند است، فکر می کردم دسترستی دزدان به حساب بانکی ام، شاید به ناامیدی بیشتر کسانی منجر شود که در سوی دیگر دنیا، بر اثر بی عدالتی های اجتماعی، مجبور اند از راه ناصواب کمایی کنند. فقر اقتصادی، دشمنِ در کمین است و هر آن می تواند مسبب ده ها معضل شود.
گفتم اگر وارد حساب بانکی ام شوند و مشاهده کنند که چیزی نیست، مانند قضیه ی دزدی در یک فلم کارتونی می شود که دزدی پس از زحمت زیاد، به سیف یا گاوصندوق می رسد، اما مجبور می شود پولی از جیب خودش بگذارد؛ زیرا با خجالت درمی یابد که چیزی وجود ندارد.
نیت من در برابر دزدان، از آن فلم کارتونی نیز الهام می گرفت. گفتم در فرهنگ ما، ناامیدی ناروا شمرده می شود. بهتر است از بقیه ی قمار صرف نظر کنم. متاسفانه دزدان ناانصاف، به کنه ی ضمیرم پی نبردند و پس از چند روز تاخیر، یاهیومیل ام را هک کردند. آنان پس از هک کردن ایمیل ها، آن ها را در فضای مجازی رها می کنند و بدا به حال کسانی که از این طریق، فریفته شوند.
پیام هایی که از طریق سپم می رسند، محدود به ایمیل نیستند. چنین رویداد هایی در شبکه های اجتماعی و خلاصه اکثر آدرس هایی اتفاق می افتند که در دنیای مجازی، تبادل پیام می کنند. محتوای این پیام ها، فرق می کند. برادرم برایم قصه کرده است که یکی از دوستان آنان در موسسه ای در ولایت پروان، از طریق این پیام ها فریفته می شود و مقدار قابل توجه پول را از دست می دهد. او، پیامی دریافته بود که کسی با چنان سرمایه ای در حال کوما به سر می برد. شما اگر برای تداوی وی هزینه کنید، با چنین تضمیناتی که وجود دارد (مثلاً سندی که برای من فرستادند)، می توانید سود خوبی حاصل کنید. یا پیامی می گیرید که از شما برای کار در هوتلی در کانادا دعوت می کنند. اگر نتوانند شما را بفریبند، از هک ایمیل شما به عنوان ناچیزترین استفاده، سود می برند؛ اما وای به حال کسانی که اسناد و معلومات مهمی در ایمیل داشته باشند.
در زمانی که یاهومیل مرا هک کردند، هیچ چیز قابل ملاحظه ای نداشتم. در آن سال ها، شاید ده سال قبل، همانند بسیاری از محصلان فارغ پوهنتون که طی یک ماه، ده ها سی وی (معرفینامه) می فرستند، یاهومیل ام پُر از سی وی هایی بود که خدا کند به ناامیدی بیشتر دزدان، کمک کرده باشند.
هرچه بود، با از دست دادن یاهومیل پُر از سی وی، این کینه نیز بر دلم مانده بود که چه گونه انتقام بگیرم. در افغانستان جنگ زده ی ما، کشانیدن دشمن در بدبختی، هنر سیاسی محسوب می شود. در سلاخی این جا، هرکاری با بدکار، بد نیست.
با آن چه از کیفیت سرتیفیکت دزدان دنیای مجازی دیدم، ترجیح می دهم آن را نگه دارم. دیزاین جالب، دقت در مشخصات و رعایت تمامی استندرد ها در آن، حرفه یی اند. خواننده گان این مقاله، پس از مشاهده ی آن، پی خواهند بُرد، بهتر از تمام اسنادی ست که از ریاست جمهوری تا ادارات خورد و کوچک خصوصی و دولتی در افغانستان، می دهند.
چند ماه قبل در مراسم تقدیر از فرهنگیان، تحسین نامه ای گرفتم که با املاء و انشاء و دیزاین، به اصطلاح روی نشان دادن ندارد. متن نوشتاری این سند، آن قدر غلطی دارد که اگر پیش از پاک کاری و تصحیح، به کسی نشان می دادم، شاید گمان می کردم، تحسین نامه نه، بل توبیخ نامه است. مرجع صدور این سند،، نهاد طویلی ست به نام مشرانوجرگه.
شرح تصویر:
سرتیفیکت دزدان دنیای مجازی به من.