صراحت بیان انجنیر حکمتیار در تبیین این حقیقت که چه گونه یک گروه کوچک، بدون کمترین تاثیرگذاری در پروسه ی اقتصادی، امنیتی، فرهنگی، رفاهی و ملی، مصروف خیانت استند، در دیموکراسی توریدی کنونی، شاید از ناچیزترین استفاده هایی باشد که به نفع قانون مندی و مصالح ملی، صورت می گیرد. امیر حزب اسلامی افغانستان در رقابت طولانی با احزاب فاسد، به خوبی می داند چه گونه از پس آنان برآید. در واقع بهانه ها به این دلیل که «وحدت ملی خراب می شود»، شعاع انتقاد بر جانبی را تضعیف می کرد که در هیچ محاسبه ی کشوری، در حداقل میزان نفع نیز قرار ندارند. روایت های دروغین از جهاد، بزرگ نمایی جنگ های داخلی به نام مقاومت و گویا سهم گیری در حاکمیت در چهارچوب مفاهیم مدنی، هیچ کدام به معنی اصل، شامل کسانی نمی شود که در برعکس، دولت را در حد بدترین کشیده گی های قومی، نگه داشته اند. اینان از نقد، همانند جن از بسم الله می ترسند. تبارز سیاسی، اجتماعی و هرچه در سطوح بشری تعریف شود، نشان می دهد گروهک الحق شر و فساد، در فرصت هایی که در جریان حماسه ی جهاد بر ضد شوروی به میان آمدند، کاملاً در مسیری در حرکت است که از تبانی با بیگانه و ائتلاف های قومی، به قدرت دل ببندد و این مامول را در برداشت هایی اجرا کند که بیش از همه از نمونه ی بیان صراحت امیر حزب اسلامی از گوشه ای از خیانت ها، خشمگین می شود.
همکاری با جامعه ی جهانی، به نام شرکای مبارزه با تروریسم، اعضای باند شر و فساد را متوجه کرده بود از مزایایی بهره ببرند که می دانستند جامعه ی جهانی، به ویژه در جانب امریکا، در اخذ انتقام از طالبان و القاعده، علاقه ندارد به گذشته ی مردمانی بنگرد که هرچند در تنور شوروی ستیزی، از جیره خواران مهم بودند، اما در موضع افغان ستیزان، عملاً به ابزار کاربردی همسایه گان، در راستای منافع روسیه و ایران، دست و پا می زدند.
گروهک خیانت کار، در بیش از نیم قرن حضور، پس از آن که در جریان جهاد، دست باز می یابد، در فضا سازی های کاذب، در حالی که از تبلیغات و اشتهارات خارجیان، سود برده است، در وراجی (پُر حرفی) به سنت هایی رو می آورد که در شکل کار فرهنگی و رسانه یی، سال هاست از شعاع نقد، دور مانده اند. این درست که انگشت انتقاد با لعن و نکوهش مرتجعان حاکمیت دوم سقاوی، احساس می شود، اما نحوه ی این اعتراضات، به گونه ای نهادینه نشده است که عملاً با بازخوانی خیانت ها، جنایت ها و گشودن دوسیه های خیانت، از گریبان کسانی گرفته شود که ماهرانه و با شدت انتقاد در عرصه ی تاریخی که دو ارتجاع از نظر می افتند، در واقع سطح تهمت، افترا و هتک حرمت را به اندازه ای بلند ببرند که اگر حامیان جمعیت و شورای نظار، حکمتیار را راکتیار می سازند، حجم تبلیغات آنان به اندازه ای ست که به مشکل می توان پس از رفع و رد اتهام، رخ انتقاد را به سوی خود آنان کرد و در یک رویکرد جدی، پرسش های زیادی را مطرح نمود که این منتقدان، به چه اندازه آلوده نیستند؟ بدون شک، اگر جواب ما، رد صفات فرشته و پری باشد، وصف دیو و هیولا، هنوز بسط نیافته است که فقط در باب ضایعاتی که جمعیت و شورای نظار از تقریباً بیش از نیم تجیهزات اردوی افغانستان که پس از سقوط رژیم نجیب، به آنان رسیده بود، در همان زمینه ی تاریخی که ربانی، قادر نبود به غرب کابل برود و قهرمان ملی، ساحه ی حاکمیت دومین ارتجاع را از کوه تلویزیون ترصد می کرد که پس از انداخت هزاران تن مهمات به غرب و جنوب، آیا فرجی رونما می شود که در ضد و بند با روسان، ارمغان می گرفتند.
چهار سال پس از بدترین حکومت تاریخ افغانستان، طالبان مدارس، سنگرنشینانی را متواری کردندکه در سلسله ی فوتی و تلفاتی کنونی، دستور زبان دری افغانی، برای تهیه ی القاب، به عجز رسیده است.
امیر حزب اسلامی افغانستان با انتقاد صریح، به میانه ی هدفی زده است که در هاله ی دشواری ها، ستر شده بود و وارد شدن به حریم اش را، نوعی بدعت در افتخاراتی می دانند که با روشن تر شدن وابسته گی های عوامل زاده ی بحران، خاصیت کسانی برجسته می شود که در افتخارات کذایی جهاد، تا جایی «چرت» زده بودند- دشمن به چه کسی گفته می شود؟
در مساله ی ششصد جنرال از یک ولایت که از رهگذر جمعیت، فاقد آرای کامیابی و ناکامی ست، هیچ مامول اقتصادی افغانستان را کمک نمی کند، فاقد ارزش های تاریخی ست و در تمامی هیچ ها، اول است، اگر منابع آبی آن که هدر می روند و فقط سنگ های قیمتی ای می مانند که از سال هاست در شمار ضایعات سرمایه های ملی، حساب می شوند، برای شکستن تابو ها و توتم هایی که عبود آنان، در گستاخی و هتاکی به دیگران، حالا سراغ مرده ها می روند و از بی مضمونی، بی میل نیستند، پس از پایان سلسله ی نقد بر زنده گان، نوبت نقد آنان در باب نقد رفته گان دیگران، منحرف شود، نیاز به تداوم بیانی ست که امیر حزب اسلامی، در نخستین نقد اصلاحی مهم داخل نظام، هراسی ندارد نوبت به کسانی برسد که از روسیاهی، وقتی در حوزه ی صلاحیت دیگری وارد می شوند، از شرم، از گفتن این که از کدام ولایت اند، به دروغ رو می آورند.
نگفته پیداست که داخل نظام با فساد گسترده ای که دارد، به میزانی که در جبهات جنگ، سعی می شود، نیازمند تلاش است تا ساختار های ائتلافی و قومی آن بشکند و در این امر خیر، از نقدی ابا نشود که همانند امیر حزب اسلامی، حاشیه نمی رود.
این کشتی شکسته، نیاز به ملازم و ملاحی ندارد که یاد گرفته است غواصی در عرض و طول یک رودخانه ی کوچک، برابر دریانوردی ست. اگر های زیادی در انجام این تکمله وجود دارند که کارایی سیستم دولتی، پیش از آن که بر اثر تنازع با مخالفان مسلح، نقد شود، بسته گی به کاربرد داخلی دارد که چه گونه یک گروهک بی ارزش، در کمترین های تاریخی و در هیچ ترین های خدمت، دایم در حال خورد و خوراک است، اما این فربهی را مدیون احسانی نمی داند که در بغل جامعه ی جهانی گرم می شود و در جایی می نالد که به اعتبار آن جا (افغانستان) پذیرفته شده است.
صراحت بیان امیر حزب اسلامی در وارد کردن اصلاحات در داخل نظام که بدتر از جبهات جنگ است، باب خودگشوده ای ست که بر اثر خیر پاک کاری و زدودن، نباید به فرصت های بیان انجنیر حکمتیار، محدود شود. همسویی مردمی با چنین صدا ها، مردمی را هراسان، مرعوب و هشدار می دهد که در تمام مقامات خیانت، جنایت و جفا، اول اند، اما آموخته اند که چه گونه از فرصت ها، استفاده کنند. در این منظور، آن چه بیش از همه ناچیز می شود، مفاهیمی ست که در تاریخ چهل سال اخیر، ماسک ها و نقاب ها در جلد و پوست ریاکاران بودند. در کشوری که بقا و ادامه ی یک روز حاکمیت آن، وابسته به خیرات و توجه بیگانه باشد، چه گونه می توان از ارزش های جهاد بر ضد شوروی، دفاع کرد؟
شرح تصویر:
دسته ای از افراد جبهه ی به اصطلاح مقاومت در نخستین روز های سقوط امارت اسلامی طالبان درکابل. چنان چه از لباس ها و شکلیات آنان پیداست (ناداری و عدم امکانات) یونیفورم ها با بوت ها، گشادی و تنگی لباس، نمای بدشکلی ایجاد می کنند که تا ارتقاع بسیار آنان به سطح جنرالی، هنوز هم هیچ تفاوتی (اهل کار) بروز نمی دهند. من خوب به یاد دارم در نخستین روز ها و هفته های ورود اعضای جبهه ی به اصطلاح مقاومت به کابل، جوانانی که مصروف کار در ورکشاپ ها بودند و به ویژه موترشویانی که محل تجمع بزرگی در جوار سینما پارک داشتند، مفقود می شوند. بعداً همین ها در سلسله مراتب نظامی، به قول انجنیر حکمتیار، بسیاری به جنرالی می رسند. هرچند نصب و تقرر، به پیمانه ی زیادی مامول انحصارگران جمعیت و شورای نظار در سیستم را برآورده کرد، اما وخیم شدن اوضاع، به اندازه ای بر آنان گران آمده است که از رهگذر مسوولیت های امنیتی، در تقابل با مخالفان مسلح، به جرات می توان گفت در یکی- دو سال اخیر، هراس از اجرای وظیفه در میادین نبرد ها، در گونه ای از دفاع در عقب موانع سمنتی، کام گروهک شر و فساد را بسیار تلخ می کند. در واقع حمایت بدون چون و چرا از حضور نظامی خارجی، به ترسی نهفته است که اگر پای خارجیان از افغانستان کوتاه شود، حدود حاکمیت کسانی که در سیستم کلان دولتی، بسیار پراگنده و تحلیل رفته اند، چه قدر واقعی می ماند؛ زیرا ظرفیت های بشری پایین و حرکات انتقامجویانه ی مخالفان که از شراکت گروهک شر و فساد با خارجی، زیان دیده اند، آینده ی کسانی که سکتور های نظامی را انحصار کرده اند، زیر سنگینی مسوولیت هایی که هرگز توان شانه دادن به آن ها را ندارند، به معنی بربادی و فنای خانمانی شده است که در هرجا رسیده اند، از غصب زمین تا آبادی ها و تداخل در نظام، صید های به دام افتاده می مانند.