(معرفی کتاب «عرب ستیزی در ادبیات معاصر ایران») 

 

نکوهش در خط تاریخ، به گونه ای ستیز غیر مستقیم است که بر اثر هراس از رویارویی، اذهان را مغشوش می کند و در رسوب این نشست، به دگمی می ماند تا بررسی جوانب ستیز سیاسی، به ژرفای تاریخ برود و در این باور، واقعیت هایی طرد می شوند که در اصل فرهنگ و ظرفیت های بشری، صاحب جاه و امتیاز اند.  

حضور اسلام با پرچمداران عرب، رویداد عظیم تاریخی به شمار می رود که برخلاف باور های غلط، با سلاح منطق، قلوب را فتح و با صفای آیات آسمانی قرآن مبین، در شرق و غرب کره ی خاکی، هواخواه دارد. در این نوشتار، می خواهم اثری را معرفی کنم که وارد جامعه شناسی ایران می شود و بر اساس اهمیت پخش کتب ایرانی در حوزه ی زبان دری، مهم است بدانیم واقعیت های تحریف شده در فارسیسم، بر محور عرب ستیزی، بر اصلی اتکا می کنند که می دانیم از هزار سال قبل، با ظهور پدیده ی «شعوبیه» و ضمایم فرهنگی و مذهبی آن (تصوف، عرفان و فرقه ها) جدل با فرهنگ اسلامی، به نام حضور عرب، وارد تاریخ می شوند.  

منطق بلند، حاکمیت و توسعه ی اسلام، موانع عمده ای بودند که جریان های تاریخی، مانند شعوبیه، در عجز رویارویی، بیشتر به امور نشراتی رو آورند و در این کارستان، آثاری آفریده می شود که به تازه گی- در اواخری که به چند سال رسیده است، مُعضل شناسی تاریخ، ثابت کند وارد کردن جعلیات، دروغ ها، اسطوره و ترسیم مداین فاضله ی قبل از اسلام، با توبیخ عرب، ستیز غیر مستقیم با اسلام و کتاب آسمانی قرآن است. بر این اساس، ستیز با زبان عرب، دربار های غیر اعراب را که بر سر قدرت با خلافت عربی، مشکل داشتند، به رویکرد فرهنگی- انحرافی تشویق می کند.  

ظهور شعوبیه، جدل کننده گان ظاهراً مسلمان، در جامه ی شاعر، مورخ، کاتب و حتی دلقک، در تعقیب سیاست هایی که از خلق آثار شاهنامه یی، منظور داشتند و این خواسته، به افتضاحی می رسدکه پاسخ سلطان غزنه به فردوسی، در هجو پهلوانان او در شاهنامه، خود شاهد نخستین رسوایی اسلام ستیزان به نام عرب ستیز است که در هر برگ و      فصل اش، اشمئزاز نفرت به مشام می رسد.  

در جهان ما، مواضع مختلف تقابل، به ویژه معاضدت با اسلام، ریشه در سیاست هایی ندارند که فقط جنبه ی غربی یافته اند. در جهان اسلام، به خصوص در جغرافیای ما، در آخرین مرز های خلاف اسلامی در خلوت های دور (خراسان)، دشمنان شرقی اسلام، اجندا ساخته اند و در تطبیق برنامه ها، میراثی به جا می گذارند که امروزه اگر از منظر تقدس فرهنگی بیافتند، تحلیل محتوای آن ها در ابعاد نفرت، فحشا، شرک و دروغ، حق پسندان را کمک می کند بافت های فرهنگی را در رشته هایی نیز بشناسند که می بینیم ایسم های مختلف نژادپرستی، قوم پرستی و توهین، در متن تاریخ و ادبیات ما، در احترام به ارثیه، محفوظ مانده اند.  

عرب ستیزی، بهانه  و دست آویز مهم در وارونه نمایی و نفی ارزش های اسلامی ست. البته منظور از عرب ستیزی، مفهوم تاریخی ای است که در ادبیات، فرهنگ و باور ها، مستقیم و غیر مستقیم می تازد و در نتیجه، ماحصلی می دهد که بهترین نمونه های آن، در یک قرن اخیر در قبول جعلیات و دروغ های تاریخی، به ویژه در تواریخ خراسانی- فارسی، خلاصه می شود.  

تحمیل اقلیت فارس در یک قرن قبل در ایران که با سقوط سلطنت پهلوی، هرچند در تحفظ ارثیه ی فرهنگی، سنگینی حضور دارد، هزار سال پس از بنیان های فکری شعوبیه، دست آویز ها و مشی سیاسی نفرت بار اسلام ستیزان را در نوبت حامیان استعمار غربی، به تولد دوباره می رساند که در حوزه ی زبان، افغانستان ما با دریافت کتب ایرانی، از عوارض وخیم آن، در امان نمانده است. به گونه ی مثال، به ابزار نقد گروه های افغان ستیز ستمی- پرچمی نگاه کنید! مثلاً کتاب «1400 سال سیطره ی اعراب بر افغانستان» از سلیمان راوش را بخوانید. این کتاب که از منابع ایرانی، بسیار تغذیه می کند، نفرت کسانی را نشان می دهد که در جلد چپ افغانی، در حالی که معلوم است دین ستیز اند، اما به اشاعه ی نفرتی می پردازند که از رهگذر نفی عرب، غیر مستقیم مشغول اسلام ستیزی می شود. در چند سال اخیر، آزادی های عجیب و مهارگسیخته، به حدی می رسند که حتی اسلام ستیزی تاریخی با گرایش های انحرافی مثلاً مشی فرهنگی تاجیکستان در قبول تحمیق مردم با جعلیات آریایی، هخامنشی، اشکانی، ساسانی و زردشتی گری، به حال و گذشته ی هویتی می تازد که در سطوح تروریستان داعشی و صدور افراطیت مذهبی، جامعه ی مذهبی ایران و اعراب، نقد می شوند.  

بیش از نیم قرن سلطه ی پهلوی ها در ایران، مشخصه ی خاص فرهنگی می یابد که عرب ستیزی به منظور کاستن از شان اسلامی، آرزو و آرمان کسانی بود که می دانستند تعزیرات اسلامی و شرعیات در احکام واضح ضد متجاوز، در ایمان گسترده ی مردم به وحدانیت و حفظ مملکت در باور های اسلامی، جایی باز نمی گذارند که می دانیم از افول فرهنگ ها و ارزش های خاص ملت ها، سُستی ناشی از همپاشی فکری، وحدت و تمامیت ارضی را زیر سوال می برد.  

عرب ستیزی در قسم فرهنگی و ایده وی، در جهانی که جامعه ی اعراب در خوب و بد، در کشور های مختلف با گرایش ها و سیستم های مختلف، تعریف می شوند و مواضع دفاع و ذم آن ها نیاز به بیان ندارد، در حالی که دشواری ها، می توانند در عکس قضیه، اسلام را به بهانه ی حاکمیت فکری، نقد کنند، رد یابی آن در گذشته، نشان می دهد عرب ستیزی، بهانه و وسیله ی مهم در جهت تضعیف اسلام است.  

جامعه ی ایران با آسیب های جدی ناشی از فارسیسم میراث سلطنت پهلوی که متاسفانه در رژیم جمهوری اسلامی، رسمیت و احترام می شود، جامعه شناسی ایران را برای یافت پاسخ ها، به کنکاش و تعمیق اندیشمندانی می کشاند که در این مقال، در معرفی یک اثر مهم، به درستی بدانیم ریشه های قومگرایی های مذموم در سده ها قبل، به گونه ای فرورفته اند که بدون نقد ادبیات، تاریخ و فرهنگ، به انجام نمی رسند.   

در کتاب «عرب ستیزی در ادبیات معاصر ایران» ، فهرست زیر را می یابیم:  

فهرست: 

 مقدمه ی مولف 

 مقدمه ی ناشر 

 فصل اول، مدخل 

 نقش ادبیات در تقویت ایرانیگری نوین 

 ایران، سرزمین چند نژادی 

 ملی گرایی قرن نوزده و بیست ایران 

 عرب و ایرانی 

 فصل دوم، آثار مردان، دیدگاه مردان 

 محمد علی جمال زاده (1270- 1376) 

 صادق هدایت (1281- 1330) 

 صادق چوبک (1294- 1377) 

 مهدی اخوان ثالث (1306- 1369) 

 نادر نادرپور (تولد 1307) 

 فصل سوم، آثار زنان، دیدگاه زنان 

 فروغ فرخ زاد (1313- 1345) 

 طاهر صفارزاده (تولد 1316) 

 سیمین دانشور (تولد 1300) 

 فصل چهارم، مردی میانه رو 

 جلال آباد احمد (1302- 1348) 

 فصل پنجم، خلاصه و نتیجه 

در حاکمیت های دو پهلوی، نحوه ی برخورد با جامعه ی چند ملیتی و نژادی ایران، با تحمیل هویت فارس که نسخه ی ایرانی، تعریف فرهنگی آن قلمداد شده است، در حالی که یک دست سازی اجباری در همان تجربه ی تاریخی ناکام، به حرمان اقوام غیر فارس و غیر فارسی زبان منجر می شود و در این ستم ملی که تاکنون ادامه یافته است، ارزش های خاص زبانی و اعتقادی اقوام، طرد می شوند، اسلام ستیزی در نفی قوم عرب، با شگفتی بسیار در کشوری که به صدور اسلامی سیاسی مشهور است، حاکمیت تمام دارد. عبارت توهین آمیز «عرب سوسمارخوار» که میراث شعوبیه در دیکته به فردوسی است، معروف ترین ادبیات تعارف یک فارس به عربی می شود که حکم توبیخ یابد. از این حیث، ارزش جامعه شناسی بر اساس شاخصه های قومی، مقولات دیگری را به میان می آورد که در این کتاب (عرب ستیزی ... ) کوشیده اند رد آن را در آثاری جست و جو کنند که آفریننده گان معاصر، بدون شک در نیم قرن حاکمیت بلامنازع اقلیت فارس در ایران، از سیاست های فرهنگی مخرب و اسلام ستیز که در قالب عرب ستیزی تقلب می شدند، متاثر باشند و این تاثیر بر اثر تلقین جعلیاتی صورت بگیرد که با تولید انبوه تواریخ جعلی، دشواری های ناشی از واقعیت های استعمار زده ی کشور های دربند استعمار غربی را در شعاع برنامه هایی متاثر می کنند که می دانستند از اثر ایمان جمعی به اسلام، نفوذ استعمار تسهیل نمی شود.  

در کشور ما، پس از تورید کتب ایرانی، اسلام ستیزی در جلد عرب ستیزی، به خصوص در حاکمیت های کمونیستی، دسته های افغان ستیز مشهور به پرچمی- ستمی را تقویت می کند و چنان چه آوردم (کتاب 1400 سیطره ی ...) ستون فقران اهرام افغان ستیزان با تکیه به جعلیات تاریخی، با مخدوش کردن اسلام، به جدل عرب می رود و آرزوی آنان به ویرانی اتحادی حرص می خورد که می دانیم سد آهنین باور های امت محور اسلام در نفی قومگرایی ست. 

 در کتاب «عرب ستیزی در ادبیات معاصر ایران»، یک دست سازی اجباری به نام هویت ایرانی را که در مجموعه ی دربست آرکاییک (باستانی) ارایه می شود، در جلو واقعیت چند ملیتی، چند زبانی و چند قومی ایران، در محور عرب ستیزی، یا اسلام ستیزی غیر مستقیم، قرار داده اند. در این کوشش، جانشینی هویت تحمیلی جعلی (ایرانی) و رسمیت فارسیسم در مجموعه ی تاریخی باستانی، به آشکارایی تضادی اشاره می کند که در این اجبار، نفی واقعیت های بشری، در شاخصه ی حذف هویت های دیگران، حساسیت های ضد عربی، اسلامی و فارسی می شود.   

در این کتاب می خوانیم: 

«تعریف مسکوب از ملت، فراموش می کند که ایران، سرزمین چند نژادی است و از لحاظ جمعیت شناسی، دوشاخص و حوزه ی متمرکز دارد. حوزه ی کوچک تر که در مرکز کشور قرار دارد، فارسی زبان اند؛ و در حوزه ی بزرگ تر که اطراف حوزه ی کوچک را پوشانده، اقوام مختلفی با زبان های دیگر زنده گی می کنند. این حوزه ی بزرگ تر در قسمت شمال شرقی به دسته های کوچک تری نیز تقسیم می شود. «این اقوام از لحاظ فرهنگی، یعنی زبان، مذهب، سنن، و نظام ارزش ها، از یک دیگر متمایز اند.» بدین ترتیب برای رد دیدگاه مسکوب، کافی است توجه کنیم که کم تر از نیمی از جمعیت ایران با زبان فارسی به عنوان زبان مادری تکلم می کنند و دیگر اقوام مختلف ایرانی از جمله ترک های آذربایجان، ترکمن ها، ترک های قشقایی و دیگر ترک زبانان کوچنده، کرد ها، لُر ها، بلوچ ها، عرب ها، ارمنی ها و آشوری ها، نیم بیشتر جمعیت ایران را تشکیل    می دهند.  

هریک از این گروه های بزرگ نژادی، ترک های آذربایجان، ترکمن ها، بلوچ ها، کرد ها، لُرها و عرب ها، با زبان ها و فرهنگ خاص خود از دیگران متمایز می شوند. حتی جغرافیای سکونت برخی از این اقوام، انحصاری است. این اقوام از تفاوت نژادی خود با دیگران آگاه اند. سطح این آگاهی بسیار وسیع است. مثلاً ارمنی ها و آشوری ها، که با جغرافیای متمرکز جداگانه، در برابر فشار های تحلیل برنده مقاومت کرده اند، پیوند های قومی و مستحکمی با تیره های خود، حتی در کشور های همسایه دارند و در ترکیه، عراق، ترکمنستان و آذربایجان شوروی، وزنه ی سیاسی محسوب می شوند.» 

در واقع، محور بحث بر اساس عرب ستیزی، در ابعاد اجتماعی- قومی، اهداف کتاب را در همسویی با تبعات، در این واقعیت محرز می کند که نوع خشونت بر اساس اثرگذاری ها و شگفتی های تاریخی، اعتقادی، زبانی و فرهنگی گوناگون قومی در ایران، شیوه ی برخورد مجریان هویت تحمیلی را با استعانت از ملزومه های فرهنگ جعل، تحریف و گستاخی به حریم دیگران می برد که در مشهور ترین مولفه ی آن (عرب ستیزی) به   گونه ای به درک واقعیت های نیز کمک می کنند که با یافت تحلیل نشراتی آن، زمانی که از یک  دسته گی زبانی مستفید می شویم، بازنگری ما در حیاط کتابی، متوجه کند منابع مورد استفاده ی ما در بسط بسا از باور های غلط، زیر پوستی عمل کرده اند.  

یادآوری:  

از طریق لینک زیر، کتاب «عرب ستیزی در ادبیات معاصر ایران» را رایگان دانلود کنید!   

http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=101vdiagl.pdf