باز هم مکثی داریم بالای نبشته ای حقوق دان محبوب و مشهور ما، جناب محترم دوکتور م ،عثمان تره کی، که اینبار جناب ایشان تحت عنوان "تقابل مکتب و مدرسه و اغتشاش فکری روشنفکر" نظریات جالب شانرا با هموطنان عزیز شریک می فرمایند.

جناب محترم دوکتور م ،عثمان تره کی می فرمایند:

" تقابل مکتب و مدرسه و اغتشاش فکری روشنفکر

تضاد و کشیدگی های فکری امروز در جامعه افغانی را میتوان در دوجهت تشخیص کرد : یکی تقابل فکری میان اجزای از هم گسیخته قشر روشنفکر و دیگری تضاد دیدگاه بین روشنفکر مدرن مکتبی و کتله بزرگی که روحانیت محافظه کار ازان نما یندگی میکند.

اختلافات فکری و عقیدوی میان روشنفکران روی مسائل جزئی چون نقش دین در دولت، شکل نظام سیاسی، جایگاه زن در جامعه، شیوه مشارکت سیاسی وغیره در مواردی با تفاهم و گذشت متقابل مخرج مشترک یافته راهی است.

اما منازعه اصلی از نیم قرن به این سو در محور مکتب ( منظور جامعه با سواد مکتب دیده است ) و مدرسه نه تنها حل نشده بلکه با مداخله خارجی بُعد پیچیده وسیع بیرون مرزی بخود گرفته است.

در یک نگاه شتاب زده از پس منظر معضله باید گفت که کشیدگی میان مدرنیته و سنت گرایی از زمان سلطنت اعلیحضرت امان الله خان آغاز شد. در طول سلطنت ظاهر شاه و جمهوریت سردار داود شاهد نفوذ آرام و مضبوط ارزش های زندگی مدرن در زوایای زندگی مردم در حال اثربخشی بود که کشور معروض به مصیبت کمونیزم گردید.

اشغال افغانستان توسط شوروی و بعداٌ قوای ائتلاف نظامی بین المللی به رهبری امریکا جامعه افغانی را وارد مرحله نو تقابل مکتب و مدرسه کرد.

قوت های خارجی در معادله قدرت که میباید منحصر به افغانها میبود با بکار گیری خشونت برای خود جاه باز کردند و در جنگ میان مکتب و مدرسه به حمایت مکتب موضع گرفتند. مدرسه نیز در تلاش جلب حمایت خارجی برامد.

بالتدریج جنگ مدرنیته و سنت به تقابل غیر مستقیم قدرت های منطقه کشیده شد. حمایت از مدرنیته توسط قوای اشغالگر داستانی دارد که ریشه آن با تاریخ استعمار پیوند میخورد : مسیونر های غرب سرمایه دار نظام های مستعمراتی را با منطق صدور دست آورد های تمدن بشری به افریقا و آسیا بنیان گذاری کردند.

اشغال افغانستان توسط امریکا و متحدین به نحوی تکرار تاریخ استعمار قیاس شده میتواند. با این تفاوت که امروز صدور ارزش ها در لفافه مبارزه با بنیادگرائی اسلامی و تروریزم پیچانیده شده است.

دفاع از مدرنیته از موضع امر ونهی وتحکم در کشور بیگانه، از طرف یک مهاجم خارجی با دو پروبلم مواجه میشود :

۱ - مهاجم خارجی در تقابل با گرانبها ترین ارزش انسانی یعنی آزادی و حق حاکمیت ملی قرار میگیرد. درین حال تقابل مدرنیته وسنت به جنگ اشغال و ضد اشغال بدل میشود. به روایت تاریخ در کشور های اسلامی زیاده ترین بار دفاع از آزادی را عامه مردم بدوش گرفته است. آنگاه مذهب، سنت وتا حدودی ناسیونالیزم وارد معرکه گردیده است. دفاع از داعیه آزادی زیر پوشش جهاد صلابت دریافت کرده است. جامعه محافظه کار اسلامی مدرنیته را به مثابه یک پیوند ناجور و تحمیل شده از بیرون دفع نموده است. درین حال اهل مکتب در دفاع از مدرنیته بکمک قوت های خارجی بصورت اتوماتیک در تقابل با داعیه آزادی واقع شده و از عامه مردم دارای ذهنیت محافظه کار تجرید گردیده است.

افغانستان صدور ارزش های بیگانه از محیط را به زور سوته در زمان تجاوز شوروی به تجربه گرفت و با تهاجم ائتلاف نظامی بکشور، اشتباه گذشته را تکرار نمود. طی چهل سال جنگ فاصله میان مدرسه و مکتب آنقدر بزرگ شده است که برای کم ساختن آن و لااقل رسیدن به اوضاع و احوالی که در زمان سلطنت حاکم بود به ده ها سال وقت ضرورت است.

۲ - تحمیل ارزش ها بالوسیله قوت های خارجی جلو رشد آرام، توأم با احتیاط و طبعی نفوذ مدرنیته را در زندگی اجتماعی میگیرد. ساده لوحانه است اگر طفلی را که توان ایستادن روی پا را نداشته باشد به دویدن واداریم.

بناٌ مدرنیتی ایکه از بالا از موضع دیکتاد خارجی تحمیل شده باشد به دلیل فقدان ریشه در باور های جمعی، باید با عمال زور توسط قوای خارجی حراست شود. به همین دلیل به حق باید نگرانی ناشی از سرنوشت نامعلوم ِا دیموکراسی، حقوق بشر، حقوق زن و غیره در حلقات به اصطلاح جامعه مدنی و روشنفکر بدنبال خروج لشکر خارجی از افغانستان مطرح شود.

بهر حال ! امروز مدرنیته پاراشوته شده با ریشه های ضعیف و آسیب پذیر در وجدان جمعی از یک سو و اسلام سیاسی از جانب دیگر رو در روی هم قرار گرفته اند : ا سلام سیاسی بکمک کشور های درگیر معرکه در زمینه مساعد اجتماعی به قدر کافی رشد کرده است. به موازات آن روشنفکر شهری به مثابه محموله مدرنیته در حاشیه لغزیده وتجرید شده است. نکته مهم اینست که در تاریخ سیاسی چهل سال اخیر افغانستان، ننگ دعوت و پذیرائی قوای خارجی و اشغال کشور را مشتی از تحصیل یافتگان آرمان گرا و از خود بیگانه بدوش داشته اند. در حالیکه ابتکار دفاع از آزادی و حق حاکمیت ملی را همیشه عوام الناس با حربه جهاد بدست گرفته است. در دفاع ازانچه ، در قبال نزدیک شدن خطریکه نفوذ رو به گسترش طالبان بمیان آورده ، روشنفکر از مردم بریده ً بنا ارزش های مدرن زندگی قیاس میکند، باید نگران باشد. این نگرانی وقتی به ترس نزدیک میشود که تعلیم یافته برای داشتن موقعیت ممتاز در بطن نظام های وارداتی، آزادی را در بدل مدرنیته به فروش رسانیده است و بیخیال خود را در آغوش بیگانه پرتاب کرده است. سرنوشت خود را با دوام حضور فزیکی خارجی گره زده است. امروز روشنفکر نومیدانه در دو جبهه میجنگد : باخود به دلیل ارتکاب گناهانیکه کفاره آنرا مردم پرداخته راهی است و با مردم که علیه روشنفکر گمراه توپک برداشته است. در نتیجه روشنفکر از عقلانیت و واقعبینی فاصله گرفته و معروض به آشفتگی روانی و ذهنی است.
( پایان قسمت اول )
صحبت آینده را به مناسبات طالبان با پاکستان اختصاص داده ایم.

یاد داشت : درین بحث باری که از مسئولیت روشنفکر در ایجاد فاجعه امروز افغانستان صحبت میشود، قصد نویسنده فیر چره یی بالای همه تعلیم یافتگان نیست. مخاطب صرفاٌ کسانی است که مسئولیت بدبختی امروز را بدوش دارند. آنها خود را میشناسند و آدرس معینی دارند."
پایان اظهارات جناب محترم دوکتور م ،عثمان تره کی.

-------------------------------------------------------
تبصره: بدون شک تا زمانی که یک تعریف دقیق از روشنفکر نداشته باشیم، بلخصوص پس از برشمردن معانی مختلف روشنفکری در میدیای افغانی ما، مشکل به نظر می رسد که ما از دروازه ای وارد یک بحث اجتماعیی شویم که ما در آن بحث با انواع مختلفی از روشنفکران محترم خود دچار باشیم مثلاٌ ما نام خدا در بین افغانهای خود روشنفکر روشنضمیر، روشنفکر تاریکضمیر، روشنفکر وابسته، روشنفکر روشنفکرنما، روشنفکر روشنگر، روشنفکر خودفروخته، روشنفکر ملی، روشنفکرجهانی، روشنفکردینی، روشنفکر مذهبی، منورالفکری حوزوی، روشنفکر سوسیالیست، روشنفکر کمونیست، روشنفکر لیبرال، روشنفکر ضد امپریالیزم، روشنفکر یاوه سرا، روشنفکر ماهوهیست، روشنفکر دموکرات، روشنفکر دکتاتور، روشنفکرانقلابی، روشنفکر اصلاحاتی، روشنفکر سید قطبیست، روشنفکر وهابیست، روشنفکر مارکسیت، روشنفکر لینینیست، روشنفکر ستالینیست، روشنفکر انورخوجه یست، روشنفکر خمینی یست و غیره انواع روشنفکر داریم، و بدون شک کشف علل عقب ماندگی و یا عقب نگهداشته گی افغانستان عزیز ما نیز از طرُق ابتکارات و خلاقیت همین روشنفکران محترم ما به ارزیابی و چاره سنجی گرفته شده می تواند، در صورتی که وحدت کلامی را کشف نماییم که همین روشنفکران محترم ما با هم یکجا بالای مشکلات عدیده ای افغانستان عزیز ما متفق الکلام گردند!

نسخه ای علاج تقابل مکتب و مدرسه در فلسفه ای افغانی ما موجود است و آن عبارت از نگرش از دریچه ای عرفان و خردگراییست!

آیا جمله روشنفکران ذکر شده و بقیه روشنفکران محترم ما توانانی و خواست آنرا پیدا کرده میتوانند که با کحمک گرفتن و یک استفاده سالم از قوانین الهی و قوانین زمینی، با کحمک گرفتن و یک استفاده سالم از عرفان و خردگرایی مشکلات امروز و فردای اولاد وطن را کمتر سازند؟

آشتی دادن مکتب و مدرسه، در راه رفاه ملت افغان، وظیفه ای عظیم استادان صادق و آگاه افغان میباشد ، بلخصوص وظیفه ای آن عده از استادان محترمی که مسولیت استادی مکاتب و مدارس را به عده دارند!

عرفان و خرد گرایی ما را به سر منزل مقصود رهنما باد!

----------------------------------------------
هیله ده چې نورو ګرانو هیوادوالو پر موضوع باندی دقیق علمی بحثونو ته ادامه ورکړی، له ښکنځلی پر ځای د بحث علمی استدلالونو ته ذهن آماده وکړی!
ادامه لری.
---------------------------------------------------------------
به امید اصلاحات وسیع اجتماعی در افغانستان عزیز
به پیش به سوی مبارزه با فساد اداری و آوردن صلح بین الافغانی!
به امید مبارزۀ هر چه سریعتر و هر چه دقیقتر در راۀ مبارزه با فساد اداری!
به امید مبارزۀ هر چه سریعتر و دقیقتر با ایران محوری ها و پاکستان محوری های مخرب در افغانستان عزیز!
به امید دقت به کوچکترین واحد های کاری در هر ساحۀ کاری ما!
به امید اتحاد و وحدت هر چه بیشتر اقوام شریف افغانستان!
به امید صلح، ثبات، عدالت اجتماعی، قانونیت، ترقی و رفاه برای مردم رنجدیدۀ ما