مرض قرغنه انګور
مقدمه :
ساحه تحت کشت تاک انگور درجهان ازساحه تحت کشت ساير درختان ميوه بيشتر است وتقريبا ده ميليون هکتار زمين ر ا د ربرميگيرد (٤) وهمچنان ساحه تحت کشت انگور در افغانستان قبل از جنگ در حدودهشتاد هزار دوصد (٨٠٢٠٠) هکتار بوده ولې فعلا دوحدود شصت هزار (٦٠٠٠٠) هکتار زمين ميرسد و سالانه پنجا هزار متريک تن انگور توليد ميشود .
انگور درمناطق معتدل زياد کشت ميشود و از لحاظ مواد غذايي غني ميباشد و درقرآن کريم نيزتوصيف ميوه انګور شده است . تاک انگور يکي از نباتات مهم وتاريخي کشور مابوده که تقريبا بيشتر از ٥٠% فيصد ساحه عمومي ميوه جات رادرکشور ما تشکيل ميدهد ز افغانستان با داشتن شرايط مساعد براي رشد انگور دارايي انواع و اقسام زياد انگور مي باشد ودراين ساله صادرات انگور و کشمش افغاني دردنيا درد رجه ششم قرار دراد و ٢٥ فيصد تمام عوايد کشور را تاُمين نموده که به ارزش ٣٩ ميليون ډالر به بازار هاي خارجي عرضه و بفروش رسيده شده است . (١)
تاريخچه :
قرغنه يک مرض قريدمي تاک دراروپا بود براي اولين بار در منطقه موزل (Mosel) فرانسه مشاهده گريده است ودرسالهاي ١٨٠٠ م درامريکا ديده شد درافريقا ، استراليا واسيا نيز يافت ميگردد . (٥)
درافغانستان اين مرض بار اول درکلکان درسال (١٣٤٧) هجري شمسي مشاهده شده است درسمنگان ، غزني ، شمال کابل وپروان نيز ديده شده است .
بعد از کشف محلول (بوردو ) درسال٥ ١٨٨م انکشاف وشدت اين مرض روي کليتوار (vitis .vinefera) به طور معمولي کاهش پيداکرده است . (١)
اما روي بعضې از هيبريدها وپايه ها از تاک که به طور مرتب به اين محلول سم پاشي نمي شد شيوع يافت .
اين مرض دربسيار مناطق ديده شده است امراض تاک انگور مانند ساير نباتات زراعتي ميتواند باعث کاهش شديد توليد گردد که از انجمله مرض قرغنه تاک انگور که نه تنها حاصلات يکساله تاک را متضرر ساخته بلکه حاصلات سال هاي آينده رانيز متاثر ميسازد . (٣)
علايم بالاي برگ :
بروى برگ ها لکه هاي دايروي به قطر ١-٥ ملي متربامرکز سفيد مايل به خاکستري وحاشيه هاي قهوئي تاسياه رنگ بوجود مي اورد . لکه ها گاهي منفرد بوده و زمان به تعداد زياد تشکيل مې گردد. که دراين حالت ممکن است به هم ديگر وصل شود . اين لکه هاي نکروتيکي زخم اکثراً خشک (Shot hole) بوده شکل غربال مانند رابه خود ميگيرد وبدين صورت منظره اي شبه تگرگ زده را پيداکرده وپاره پاره مي شود (٢)
زمانيکه رگ برگ ها جوان مصاب گردد زخم ها انکشاف عادي رامانع گريده ومنتج به تغير شکل يا خشک شدن کامل يا سوختگي برگ هامې شود . برگ هاي جوان نسبت به برگ هاي مسن مقابل مصابيت بيشتر حساس مې باشد . ازاينرو بد شکلي غالبا روى برگ هاى انتهائي سر شاخه ها ظاهر مې شود . ودراين حالت چنين به نظر مې رسد که برگ ها سوخته اند . (٦)
علايم بالاى شاخه ها :
قسمت هاى سبز وابدار سر شاخه ها حساس ترين اندام هاى تاک نسبت به اين مرض است . علايم بالاى نوده هاى جوان ونازک ابتداء بشکل داغ هاى متعدد ، خورد ، دايروي وسرخ ظهور مينمايد . داغ ها بعدا بزرگ شده وزخم ها را با مرکز خاکسترى وتيغه هاى مدور يا زاويه ئي توليد مې کند . (٤)
اطراف زخم ها توسط کناره هاى سياه ، نصوارى ، سرخ نما ، تاسيا ، جلادار محاط ميباشد . لکه ها روى شاخه هم مانند لکه ها روى برگ ممکن است به هم وصل شود ، اين لکه ها درمراحل اخرى مصابيت عميق به نظر مې رسد . وحتى بعضى اوقات تا عمق شاخه ميرسد . اين لکه ها روى سره شاخه گاهى شگاف برداشته باعث شگنندگي سرشاخه ها مې گردد. (٣)
علايم بالاى ميوه :
خوشه ها ي انگور يا تاک قبل از دادن تا هنگام رنگ زدن حبه ها نسبت به الودگي به اين مرض حساس اند . درميوه ها ابتداء داغ هاى کوچک ، دايروى ، سرخ ، مايل به نصوارى تظاهر مى کند . بعدا داغ ها به قطر ١\٤ انچ بزرگ شده (٢)
مراکز داغ ها خاکسترى سفيد نما گشته . وتوسط کناره هاى باريک ، نصوارى ، سرخ نما، تاسيا ه احاطه ميشود . علايم بالاى ميوه مشابه به چشم پرنده بوده واز اينرو اين مرض وعلايم انرا به نام پوسيدگي چشم پر نده مې نامند . اسيرولاى درزخم هاى انکشاف مى نمايد کتله هاى بنفش سپورهاى کارچ(کونيديا) درهواي مرطوب طى مدت طولاني بالاى ساختمان مذکور توليد ميگردد. (٥-٦)
دوران مرض :
قارچ عامل مرض به قسم سکلروشيا درساقه هاي مصاب تاک زمستان را سپرى مې کند . د بهار اين سكلرو شيا بالاى نوده هاى مصاب جوانه زده ومقدار زياد سپور ها (کونيديا ) را زمان که براي ٢٤ ساعت يا بيشتر مرطوب باشد وحرارت بالاتر از ٣٦ در جه سانتي گراد باشد توليد مې نمايد . کونيديا توسط باران وباد به انساج جديد وسالم انتقال مې يابد . (٢)
سپور ديگر که اسکوسپور ناميده مى شوند . بعد از عمليه زوجي توليد شده ودرانتر نود هاى مصاب وميوه هاى که درزمين ريخته تشکيل مى گردد اهميت اسکوسپور ها در انکشاف مرض تاهنوز به شکل واضح معلوم نه گرديده است . (١)
کونيديا از جمله منبع عمده ومواد تلقحى اوليه دربهار به شمار مى رود . علايم مرض زمانيکه مصابيت در٢ درجه سانتي گراد صورت گيرد بعد از ١٣ روز و زمانيکه به حرارت ٣٢ درجه ساتنى گراد مصابيت صورت گيرد بعد از چهار روز به انکشاف خود شروع مى کند . بارندگي وافر و حرارت گر م براى انکشاف وانتشار مرض فوق العاره مطلوب ميباشد .
يک بار زمانيکه مرض ايجاد گرديده ساختمان هاى باردهي غير زوچى که اسيرولاى ناميده مې شود درساحات مصاب تشکيل مى شود اين ساختمان ها کونيديا را درهواى مرطوب تشکيل ميکند اين کونيديا منبع دومى مواد تلقحى بشماررفته ادامه وانتشار مرض در طول فصل نموئي مې باشد بارش ژاله درتابستان از عوامل مساعد براى پخش مرض به حساب مى ايد . (٤)
عامل مرض
يک عالم که بنام ( ديباري ) مشهور است دوره نامکمل اين مرض رادر سال ١٨٧٤ مطالعه کرد .
همچنان يک عالم ديکر بنام ( پسروني ) عامل اين مرض را ( Ramularia ampelophage) ياد گرد يک عالم ديگر عامل مذکور را بنام ( Gloeospioum ampelophgam ياد کرد .(١)
دوران مکمل اين مرض بنام Elsinoe ampelina ياد مي شود ( ٧) درشاخ هاي يک ساله قطع شده ديده شده ولي دوران مکمل اين مرض در افغانستان ديده نمي شود.
کنترول
1. براي مبارزه اين مرض به تاک کاران توصيه مي شود که ازکشت تاک انګور در مناطق مرطوب وپست خود داري کند.
2. خود داري ازکشت کلتيوارهاي حساس دراحداث باغ ها
3. استعمال انواع مقاوم
4. مراعات مقررات حفظ الصحوي
5. استعمال قلمه هاى سالم درقوريه وخوددارى از کشت تاک هاى مصاب دراحداث باغها .
6. جلوگرى از موجوديت تاک هاى وحشي درنزديک باغ انګور .
7. استعمال قارچ کش ها :
جاى که مرض ايجاد شده به خصوص درباغهاى تجارتى استعمال قارچ کش ها ضرورى پنداشته مى شود قارچ کش ها درمراحل استراحت يا درزمستاان بلافاصله پس ازعمليات زراعتي براى ازبين بردن سکلوريشيا قارچ عامل مرض تاک هاى خودرا با زينب به مقدار ٢٥٠ گرام فى هکتار ويا تيرام ٢٠٠ فى هکتار سم پاشى نمايد . (١)
سم پاشى زمستانى با محلول بورد ود راخر حوت ولايم سلفر دراول حوت براى کنترول انتراکنوز توصيه مى شود .
وبعد ا توسط قارچکش هاى پرگى درطول فصل نموئي تعقيب گردد . مانند کوپراويت بلوبه مقدار ٤ گرام درليتر ٢-٣ مرتبه استعمال گردد . (٢)
http://www.tolafghan.com/petawona لومړى مخ