قسمت دوم
در ادامه گذشته
مثال دوم
در دهه پنجاه قرن گذشته، کشور کوبا در زیر یوغ رژیم دیکتاتوری، فولخانسیو باتیستا، رنج می کشید.
او مانند حامد کرزی این شاه شجاع سوم و مانند اشرف غنی رسوا و نابکار، برای تعداد زیادی از شرکت های آدم خوار آمریکایی مانند جنرال موتورز، استاندارد اویل، شرایتون، هیلتون و جنرال الکتریک، اجازه داده بود تا در چپاول نمودن ثروت های کوبا دست باز داشته باشند، اما سهم خودش، فامیلش و خانواده اش را بپردازند.
بالآخره گروهی از کودتاچیان تحت رهبری فیدل کاسترو، موفق شدند تا رژیم فولخانسیو را سرنگون نموده و قدرت را در کوبا بدست گیرند.
این تغییرات ناگهانی در کوبا باعث شد که این شرکت های آمریکایی، منافع خود را در کوبا در خطر ببینند، لذا کوشش نمودند تا رئیس جمهور آمریکا را قناعت دهند که در باره رژیم تازه به میان آمده در کوبا، تصمیم خود را بگیرد.
همان بود که در هفدهم مارچ سال 1960، رئیس جمهور آمریكا، آیزنهاور، فرمانی صادر نمود مبنی بر اینکه از رژیم فیدل كاسترو باید خود را آسوده خاطر ساخت.
هدف اولین و آخرین در این تصمیم این بود که رژیم فیدل كاسترو باید سرنگون گردیده و رژیم دیگری که با منافع آمریکا در کوبا مناسب باشد، سر کار آید.
مدتی بعد، تاریخ آیزنهاور به پایان رسید و جان اف کیندی رئیس جمهور آمریکا تعیین گردید و هنوز وقت زیادی نگذشته بود که استخبارات آمریکا گروهی از تبعید شدگان کوبا را ملیشه سازی و مسلح نمود تا علیه فیدل کاسترو کودتا نمایند.
در 17 اپریل سال 1961م این ملیشه های مسلح کوبایی توسط هواپیما، در خلیجی در نزدیکی کوبا، پیاده گردیدند.
اما تلاش آنها برای کودتا به ناکامی انجامید.
زیرا جان اف کیندی، بر خلاف آیزنهاور، نپذیرفت که نیروی هوایی آمریکا، ملیشه های مسلح کوبا را برای برپایی کودتا همکاری نماید.
و این موقف کیندی، برای توطئه گران آمریکایی قابل توقع و حتی قابل پیشبینی نبود.
و حتی جان کیندی به این نیز اکتفاء نکرد، بلکه الان دالاس، مدیر cia و چارلز کابل، معاون او را نیز از وظیفه برکنار نمود، و فرمانی نیز صادر نمود تا یک تحقیق داخلی برای شناسایی جهات ذیدخل در این عملیات از جمله جنرال لایمان لیمنیتزر، صورت گیرد.
و در آن سو، رجال برجسته سیاسی و نظامی در آمریکا، جان کندی را به جبن و بزدلی متهم نمودند.
بعد از این قضیه و بعد از غور و بررسی های زیاد، گروهی از افراط گرایان که پست های بلند رتبه را در سکتورهای سیاسی و نظامی در آمریکا در اختیار داشتند، طرح خطرناکی دیگری را ارائه نمودند.
اساس این طرح این بود که باید برای جان کیندی یک دلیل و بهانه سیاسی و نظامی دست و پا نموده پیشکش نمایند تا وی به یک دخالت نظامی همه جانبه در جزیره کوبا موافقه نماید.
وظیفه ای برنامه ریزی برای این دلیل تراشی و بهانه سازی را ویلیام کریگ و جنرال لیمنیتزر، به عهده گرفتند.
همان بود که در 13 مارچ سال 1962م و در خلال جلسه که در دفتر وزیر دفاع روبرت مک نامارا، در پنتاگون برگزار گردیده بود، جنرال لیمنیتزر طرح خود را برای دلیل سازی و بهانه تراشی، بخاطر حمله نظامی بر کوبا که نامش را ( پروژه جنگل های شمال ) گذاشته بود، پیشکش نمود.
اما پایان جلسه برای کسانیکه این طرح را پلان گذاری نموده بودند، خوشایند نبود.
زیرا وزیر دفاع مک نامارا، این طرح را کاملا رد نموده و جنرال لمنیتزر را از آمریکا اخراج نموده و به عنوان فرمانده نیروهای آمریکایی در اروپا تعیین نمود.
و با وصف اینکه لمنیتزر پیش از سفرش به اروپا، دستور داده بود تا همه نسخه های طرح پیشنهادی وی، نابود گردد، اما وزیر دفاع مک نامارا یک نسخه از آن را نزد خود نگه داشته بود.
وچونکه رئیس جمهور آمریكا در آن عصر، جان اف كیندی حاضر نشده بود تا در آن شرائط که آمریکا به سر می برد، درگیر جنگ با كوبا شود.
لذا بیشتر مؤرخان اتفاق نظر دارند كه دلیل اصلی ترور جان اف کیندی در سال 1962م نیز همین مخالفت نمودن او با این توطئه علیه کوبا بود.
تا اینکه در سال 1992م، الیور استون، كارگردان مشهور آمریكایی، فیلمی را منتشر كرد که این فلم به نشان دادن تناقضات متعدد که در نسخه رسمی مقامات آمریکایی در مورد ترور جان اف کیندی وجود داشت، تخصیص داده شده بود.
این فیلم در آمریکا و دیگر کشور های جهان، هیاهوی بزرگی برپا نمود و افکار عمومی جهانیان را به شدت تحت تأثیر قرار داد، حتی همگی در مورد دلایل واقعی ترور جان اف کیندی، می پرسیدند.
این فشار بین المللی و پرسش های جهانی، رئیس جمهور آن عصر آمریکا بیل کلینتون را واداشت تا دستور دهد که دوسیه ها و پرونده های قدیمی حفظ شده در کاخ سفید و در پنتاگون از دوران جان اف کیندی، باز گردد.
با باز نمودن این پرونده های قدیمی، در میان ورق های وزیر دفاع در عصر جان اف کیندی، رابرت مک نامارا، همان نسخه را که وزیر دفاع، از پروژه جنگل های شمال، نزد خود نگه داشته بود، پیدا گردید.
از بدست آوردن این نسخه پروژه جنگل های شمال، استخبارات آمریکا این فکر را گرفتند که این پروژه را با اندک تغییری علیه افغانستان تطبیق نمایند، همان بود که در 11 سپتامبر سال 2001 م تطبیق نمودند!
و اینکه پروژه جنگل های شمال، چی می گفت و چی می خواست انجام دهد، در قسمت بعدی، درباره آن صحبت خواهیم نمود.
ادامه دارد