بشنو از نی چون حکایت میکند واز جدایی ها شکایت میکند
مولانا بلخی
افغانستان قبل از کودتای کمونیستی وشروع جنایت ها ٬خشونت و دخالت نظامی شوروی واجد اهمیت خاصی دربعد منطقه ای و بینالمللی بود. کشوری بدون ساحل وکوهستانی ولی با منابع طبیعی سرشار وفرهنگ غنی .موقعیت مرزی با کشورهای همسایه دارد. البته منابع طبیعی این کشور کم نیست، مسئله اینجا بود که باتوجه به تکنا لوژیهای استخراجی و راههای مواصلاتی تا قبل از دهه هشتاد، بهره برداری از آنها چندان مقرون به صرفه جویی نبود. البته این هم بود که انگلیس شیطان دوبار از آنها شکست سختی خورده بودند و لذا کمتر کشوری مایل بود که روابط خود را با آن گسترش وتوسعه دهد و حتی تعاملات فرهنگی خود رااگرچه از دهه ۶۰ به بعد شورویها کوشیدند روابط فرهنگی و دانشگاهی را توسعه واستحکام دهند.
نقطه عطف، قدرت یافتن حزب کمونیست خلق وپرچم و آمدن روسها با مصیبت ها همراه بودبخصوص در ساحه استخباراتی. گویی افغانستان از انزوا به درآورده شد؛ خصوصا که در آن ایام ریس جمهور امریکا ریگن به ریاست جمهوری انتخاب شد و او سیاست صریحا خصمانهای تهاجمی علیه شوروی اتخاذ کرد. اشغال افغانستان در ابتدا ترس بزرگی را موجب شد، چنین در افکار عمومی و خاصه در افکار عمومی غربی تداعی میشد که کمونیستها نفوذشان را پیوسته گسترش میدهند.وشکست روس ها بعید بنظر میرسد در دهه هفتاد گسترده نفوذ آنان و مخصوصا با کمک کیوبا در افریقا توسعه یافت و این نمونه دیگری بود از گسترش قلمرویی آنها بود و اینکه آنان به راحتی میتوانند پاکستان را به زانو درآورند و به آبهای گرم هند دست یابند. رویایی که از زمان لینن کبیر مردارخور پیوسته در فکر و ذهن روسها وجود داشت و گذشته از تمامی تهدیدها، این تهدیدی بود برای جریان دائمی نفت که در آن ایام حساسیت فراوانی داشت و همه درباره آن صحبت میکردند. هنوز داستان شوک و تحریم نفتی ۱۹۷۳ و ضرورت استمرار جریان نفت در اذهان وجود داشت و احتمال اختلال در آن موجب نگرانی بود. مدتی بعد مسئله این شد که آنها میتوانند و میباید در افغانستان، شورویها را زمینگیر و بلکه تضعیف کنند و به همین جهت آن را در شعار بنام «ویتنام شوروی» نامیدند.
بجز امریکا و انگلستان و مجموعه غرب برخی از کشورهای منطقه نیز دلنگرانیهای مختلفی داشتند که نتیجه مجموع آن، خروج افغانستان از انزوای تاریخیاش بود. در رأس آنان پاکستان امروز وضیاءالحق انزمان در موقعیت خوبی بود . او با کودتایی نظامی، ذوالفقارعلی بوتو را برکنار و سپس زندانی کرد. این اقدامی جسورانه بود و مجبور بود در داخل کشور «بوتو زدایی» کند و در خارج از آن بهگونهای عمل کند که عدم مشروعیت اوفراموش شود. بهترین وسیله برای نیل به هردو هدف، کمک به مبارزان مجاهدین احساساتی بود. این هم در داخل برای او محبوبیت میآورد و هم در خارج مشروعیت. مضافا که از این طریق میتوانست از کمکهای مالی و تسلیحاتی و شهرت جهانی غربیان و سعودیان و خلیج فارسیان سود جوید و چنین کرد که پروفیسور سیاف عاشق ضیاء گردید. پاکستان بخصوص اي اس اي تاحد اعظمی از اختلافات درونی افغانها هم سود بردند ودرعین زمان انتقام روابط ستیز امیز٬روش وتصامیم حکومت های قبلی افغانستان را جبران کرد. پاکستان جهاد افغانستان را در شهر پشاور دربین چند تنظیم تقسیم ومحدود کرد واز شهرت جهانی اش جلوگیری می کرد. استخبارات پاکستان از هر نوع تلاش در اختلافات ما بهره بردند.تنظیم وتنظیم بازی ازمرحله افراط هم عدول کرد رجال برجسته وملی گرا ما را بنام های مختلف در منطقه به قتل رسانیدند حتی زمانیکه روس ها بیرون شدند پاکستان طرف دار حکومت واداره سالم در افغانستان نبودو نیست.
حوادث افغانستان برای سعودیان جاهل وخودخواه هم، اگرچه نه مستقیما، مهم بود. در آن روزگار پاکستان منبع لایزال نیروی کار برای کشورهای شورای همکاری خلیج فارس بود و البته همکاری نظامی و امنیتی هم در این میان وجود داشت. در سرکوب قیام جهیمان در اول محرم ۱۴۰۰ نیروهای پاکستانی نقش مهمی داشتند. لذا هم پاکستان مهم بود و هم اینکه آنان از گسترش دامنه نفوذ شوروی در منطقه میترسیدند. آنها شورویها و بهطور کلی کمونیستها را مظاهر واقعی شیطان میدانستند. این تصور و تفکر تا سالهای پایانی شوروی موجود و بلکه حاکمیت داشت.
اما مسئله اصلی برای آنان این بود که افغانستان عملا به صحنه جدیدی تبدیل شده بود که ناراضیان دینی خود را بدانجا اعزام کنند. این ناراضیان از اواخر دهه هفتاد نیمه فعال بودند؛ و پس از قیام جهیمان به حرکت درآمدند. آنان رژیم را به انحراف از خط اصیل وهابیت متهم میکردند و خواهان تغییرات بنیادی بودند. دستگیری و زندانی کردن آنها ممکن نبود و اصولا اتخاذ چنین روشی به نارضایتیها میافزود. بهترین کار اعزام آنها به منطقه نبرد بود، مخصوصا که آنان عاشق چالش کردن و جنگیدن و به تعبیر خودشان جهاد کردن بودند. این موجب رضایت ناراضیان و نیز خشنودی افکار عمومی داخلی و بهطور کلی افکار عمومی اسلامی میشد. کمک بیدریغ امریکا و پاکستان و انگلیس هم بسیار مغتنم بود وهنوز هم اهدف مشترک دارند.
بدین ترتیب افغانستان در سه بعد از انزوا بهدرآمد. هم در بعد منطقهای دربعد اسلامی و دربعد بینالمللی. یکی از نمونههای این به صحنه آمدن، «مد» شدن لباس افغانی برای بسیاری از جوانانی بود که گرایشی به اسلام سیاسی و سلفی داشتند. ترانسپورتیشن والقاب ارتشی و نمایش های ظاهری این شیوه لباس حتی جوانان مسلمان مهاجر مقیم اروپا را هم، تحت تأثیر قرار داد. لباس محلی مجاهدین تبدیل به مدل لباس مبارزهجویان مسلمان شد؛ کم و بیش همچون لباس کاسترو و چهگوارا برای کمونیستهای دهه شصت و هفتاد.
و البته در حال حاضر افغانستان از زاویهای دیگر اهمیت یافته است. آنها همسایه چین هستند و همسایه ایالت بالقوه ناآرام سینکیانگ. هماکنون رقابت و بلکه خصومتی تمام عیار و تا حدودی غیر علنی بین چین و مجموعه غرب و جاپان و خاصه امریکا وجود دارد. این جریان ادامه خواهد یافت و تشدید میشود و افغانستان در این میان اهمیتی خاصی کلیدی دارد.
احتمالا این برای اولین بار است که پس از جنگ سرد افغانستان، و شاید تمامی منطقه،اردوگاه رقابت بین دو قدرت امریکا و چین شده و یا خواهد شد.ویا میشود پس از فروپاشی بلا ک شرق کم و بیش رقابت بین قدرتهای بزرگ و در سرزمین دیگران یا وجود نداشت و یا چندان جدی نبود. به نظر میآید از این پس این رقابت و خصومت بهگونهای جدی بین دو کشور نامبرده درگیرد که بهایش را کشورهای ضعیف خواهند پرداخت.
در این میان هند قدرت نظامی و صنعتی و اقتصادی بزرگی است که پیوسته نگران افغانستان و گروههای اسلامگرایش بوده و هست، ویا به اسانی بهانه می سازد چراکه ناراضیان مسلمان هندی چه در کشمیر و چه در خارج از آن، با آنان مرتبط بوده و هستند. اصولا هند در طول تاریخ ضربات نظامی سنگینی از افغانستان خورده و هیچگاه آن را فراموش نکرده است. علاوه آنکه پاکستان در رقابت دائمیاش با هند به اسلامگرایان یا مجاهدین نیاز دارد. اینان بهترین کسانی هستند که میتوانند در فشار به هند پاکستان را نمایندگی کنند.
ترکیه هماکنون مانند ایران در افغانستان فعال شده است. جریانی که ادامه خواهد یافت. اهداف ترکیه وایران در بخش آسیایی و آسیای مرکزی بالخاصه تاجیکستان(زبان فارسی). از طریق افغانستان قابل تحقق است. چه اقتصادی و چه مواصلاتی و چه سیاسی و راهبردی و حتی نظامی. ضمن آنکه ترکیه وقطر از برگ افغانستان جهت تنظیم رابطهاش با امریکا و امتیازگیری از او بهخوبی استفاده کرده و میکند.عقل افغان دیر میاید!
در این میان روسیه و کشورهای وابسته ای آسیای مرکزی هم هستند و هر یک به دلیل خاصی استخباراتی خود دلواپس تحولات در افغانستان هستند. تحولات در افغانستان هم روسیه را، به طور مستقیم و غیر مستقیم، تهدید میکند و هم متحدان آسیای مرکزی او را، و نمیتواند صرفا نظاره گر باشد. مخصوصا که بسیاری از این تحولات با کمک قدرتهای خارجی رقیب صورت میگیرد. ثبات شکننده عموم کشورهای نیمه اشغال آسیای مرکزی در گرو ثبات و آرامش افغانستان است. فراموش نشود که به لحاظ قومی و زبانی و حتی نژادی آسیای مرکزی ادامه افغانستان است و یا افغانستان ادامه آنها. این شباهت و همسانی میتواند مشکلات فراوان و پیچیدهای را موجب شود. به نوعی دیگر این سخن در مورد ساکنان ایالت سینکیانگ چین هم صحیح است،اگرچه خیلیها میدانند چگونه آن را کنترل کنند بشنو تاریخ جنایت کاران