سکولاریزم، نوعی از بیماری روانی .
عبدالخالق صارم
........................................................
خلاصه و فشرده سکولاریزم اینست که:
سکولاریزم ادامه و دنباله جاهلیت گذشته می باشد با این تفاوت که سکولاریزم همه انواع جاهلیت گذشته را در خود جمع نموده و با این خصوصیت و ویژگی، شکل مترقی و پیشرفته ای از جاهلیت را، به خود گرفته است .
مثلا :
سکولارها علاوه از الحاد و انکار زندگی بعد از مرگ و حساب دهی در روز رستاخیز، علاوه ازین همه:
- مانند قوم شعیب علیه السلام، نمی خواهند که، اسلام در قضایای اقتصادی شان، فرمانی داشته باشد.
- مانند قوم ابراهیم علیه السلام، نمی خواهند که، اسلام در قسمت باور های عقیدتی شان، پیامی داشته باشد.
- مانند قوم صالح علیه السلام، نمی خواهند که، اسلام در توزیع منابع ثروت، قانونی داشته باشد.
- مانند قوم لوط علیه السلام، نمی خواهند که، اسلام در موضوعات اخلاقی شان، دخالت داشته باشد.
- مانند کفار قریش نمی خواهند که، اسلام علیه نظام سیاسی، موقف اجتماعی، مصلحت های مالی، تعصبات قومی و تبعیض گرایی قبیلوی شان، انقلاب برپا کند .
- مانند فرعون فکر می کنند که می توانند با تعدادی از ملاهای در باری، در برابر نیروی اسلامی، مقاومت و ایستادگی نمایند.
- مانند بنی اسرائیل همیشه در پی توطئه، دسیسه، ترور و حذف مجاهدین، علماء و دانشمندان اسلامی هستند.
- سکولار ها، هنگامی به صحت بیماران اهمیت می دهند که ماه رمضان مسلمانان، فرا برسد .
- هنگامی متوجه حقوق حیوانات می شوند که عید قربان مسلمانان، فرا برسد .
- وقتی به یاد حقوق زنان می افتند که مسئله حجاب و میراث در میان باشد .
- وقتی به یاد ساختن شفاخانه می افتند که موضوع ساختن مسجد در میان باشد .
- وقتی به یاد صرفه جویی و جلوگیری از اسراف می افتند که موضوع حج و عمره در میان باشد .
-وقتی به یاد دخالت استخبارات کشور های همسایه می افتند که موضوع ساختن مدرسه دینی، در میان باشد .
- این جانوران عجیب، به همه ای ادیان، احترام دارند، مگر به اسلام .
- هر نوع لباس را می پذیرند، مگر حجاب را .
- هر نوع کفر و شرک و ارتداد و خرافات را زیر نام آزادی بیان می پذیرند، مگر فتوی را .
- تطبیق هر نوع قانون را قبول دارند مگر تطبیق شریعت اسلامی را .
- هر نوع سیاست را می پذیرند، مگر اسلام سیاسی را .
- اگر برای شان بگویید که:
اسلام مرز ندارد، فورا رگ های گردن شان می پندد و چشم های شان سفید می شود و شما را اسلام گرای رادیکال، نام می گذارند !
واگر بگویید که :
ورزش و موسیقی مرز ندارد، این جاست که برای تان کف می زنند و شما را روشن فکر و ترقی خواه قلمداد می کنند !
- بمباران نمودن و به خاک و خون کشیدن هزاران مسلمان را در خلال یک دقیقه، با آغوش باز می پذیرند، اما تطبیق، یکی از حدود اسلامی را هم، قبول ندارند .
- هر نوع چرندیات گویی، یاوه سرایی، رقص و پایکوبی را نوعی از ترقی و پیشرفت می دانند، اما یک دقیقه صحبت در باره سیاست اسلامی را، تحمل نموده نمی توانند .
- انواع مختلف از شرک، خرافات، ارتجاع، قبرپرستی و... را از خارج وارد نموده و رشد می دهند، و در مقابل کسانی را که در باره عقیده پاک و بی آلایش اسلامی صحبت می کنند، آنها را وابسته به خارج می دانند .
- هر نوع ورزش را می پذیرند، مگر تمرینات جهادی را .
- هجوم اصطلاحات و واژه های انگلیسی بر زبان های ما را، می پذیرند، مگر اصطلاحات و واژه های عربی را .
- در نصاب درسی، رؤیایی آمریکایی شدن و تزریق فرهنگ غربی را در شاگردان می پذیرند، مگر فرهنگ و اصطلاحات برگرفته از ادبیات اسلامی را .
- به بانک می روند تا حساب بانکی باز کنند و در آنجا بر بسته ای تراکم کردهای از اوراق امضاء می کنند، بدون اینکه بدانند در آن چی نوشته است و حتی جرئت یکبار خواندن آن را نیز ندارند، به نمایندگی شبکه های مخابراتی می روند و بر اوراق ثبت و راجستر امضاء می کنند در حالیکه بر هیچ قسمتی از محتوای آن، اعتراض نموده نمی توانند، قوانین کمر شکن مالیه دهی را بدون اعتراض پذیرفته و باج ذلت را می پردازند، و به سکوت مرگبار خود ادامه می دهند، به هر اندازه که قیمت اجناس و ضروریات اولیه زندگی بلند رود، ذلیلانه می خرند و مصرف می کنند و جرئت انتقاد ندارند، رأی و نظرشان را در هیچ بخشی از حکومت، نه کسی می شنود و نه کسی می پذیرد، اما سر خود را هم بلند نمی کنند، هر روز و در زیر سر و چشم و زنخ شان، قانون اساسی ساخته و تنیده خودشان، نقض می شود، و برای شان کف می زنند، از طریق کود 91 سرمایه مردم افغانستان چور و چپاول می شود، اعتراض نه بلکه مخفیانه شریک می شوند، جعل و تقلب در انتخابات را می پذیرند و با متقلبین کنار می آیند، بدون اینکه احساس خجالتگی نمایند، در روز دو بار و در هفته 14 بار و در ماه 56 بار و در سال 168 بار، تناقض گویی می کنند بدون اینکه حتی خود شان درک نمایند که چی می گویند!
اما اگر موضوع حکومت و نظام اسلامی در میان باشد، این جاست که خود را عقل مند و صاحب رأى و دارای طرح، جا زده و از ما تعریف نظام اسلامی را می خواهد .
در نهایت می توان چنین نتیجه گرفت که:
سکولاریزم یک مکتب و جریان فکری نیست، بلکه این افکار نا آشنای آنها با جامعه ما، و خشونت، وحشت، ترور، افراط گرایی، تناقض گویی، و حماقت و بلاهت که در آنها دیده می شود، این همه بیانگر آنست که سکولاریزم یک بیماری روانی است و کسانیکه می خواهند درباره سکولاریزم تحقیق نمایند و یا سکولار هارا کالبد شکافی نمایند، باید آنها را به عنوان بیماران روانی، به بررسی بگیرند .