در ویکی پیدیا، چه خبر ها؟
مصطفی عمرزی
وب سایت «ویکی پیدیا» که در واقع نتیجه ی تلاش دست اندرکاران تجارت پورنوگرافری ست، با همین شگفتی و با همان خاصیت پورونوگرافی نیز نشرات دارد. با چند معیار ساده ای که برای آن انتخاب کرده اند، دسترسی به افکار تمام انواع آدم ها در آن میسر است. این وب سایت با چندین زبانه بودن، مخاطبان زیاد دارد. وارد کردن مدام اطلاعات در آن- درست یا نادرست، سیاسی، تبلیغاتی، فرهنگی و اجتماعی- به گونه ای که انکشاف یابد، همیشه جا می گذارد تا در آن مطالبی را اپدیت کرد که قسمت دارند یا باید نوآوری شوند.
شهرت «ویکی پیدیا» در افغانستان با شهرت مطالب فارسی آن، گره خورده است. دست اندرکاران بخش فارسی آن را عموماً ایرانی ها تشکیل می دهند. چون پیشبرد پروژه های مدام فرهنگی، هزینه دارد، مشی دولت ایران در آن محسوس است. در برابر جنبه ی ایرانی آن، سهم دری و پشتوی ما بسیار ناچیز می باشد. چنانی که معمول شده، ما در کمتر عرصه ای متعادل استیم.
وقتگذرانی یا وقت کُشی در شبکه های اجتماعی ما، آدرس های موثر و تاثیرگذار را از نظر می اندازند؛ هرچند با در اختیار قرار دادن محتوای وب سایت ها در آن ها به تعداد مخاطب، افزوده می شود، اما در برابر شمار میلیونی افغان هایی که در شبکه های اجتماعی، حساب دارند، شما وب سایت ها یا آدرس های مجازی ما خیلی ناچیز است.
با نوشتن این مقاله، همچنان تیغ انتقاد را متوجه ارگان های دولتی می کنم. اگر پیرامون مرکز را لحاظ نکنیم، مجموعه ای که در وزارت اطلاعات و فرهنگ، استخدام شده اند و میلیون ها افغانی، مصارف آنان را در بر می گیرند، نه فقط در حد کمترین کار فرهنگی، حیثیت ندارند، بل با ساختار های ائتلافی، دشواری های زیادی را به وجود آورده اند. مثال زده ام که در سال 1397ش، چاپ و انتشار کتاب توهین آمیز و زشت «ما همه افغان نیستیم!»، به دلیل تبانی یا همکاری های علنی افرادی با صاحبان و ناشران آن کتاب زشت، مجوز داده اند که بر اساس ساختار های ائتلافی استخدام می شوند و این روند، ادامه دارد.
ویکی پیدیای فارسی شبیه عرصه های دیگر آن(فارسیسم) سراپا ناقل و ناشر جعلیات و دروغ هاست. دست اندرکاران مجوس/ فارس آن که منطقه ی ما را در دایره ی فارسیسم، تحلیل می کنند، از پُشت عینک آن، برای ما جزئیات نیز می نویسند. شرکای آنان را کسانی تشکیل می دهند که در افغانستان، در عرصه ی فرهنگ و رسانه، خود را معلوم الحال ساخته اند. آوردن بعضی جزئیات، چنانی که در حد خانه و خانواده مطرح شود، در حدی نیستند که یک بیگانه دایماً بتواند از آن ها استفاده کند.
در عجایب و غرایب دنیای مجازی فارسی، خوانش های یک طرفه، ستمی، تنظیمی و مبنی بر علایق بعضی اقلیت های فارس زده، با جزئیاتی دیده می شود که اگر سوا از آثار منتشر شده ی مغرضانه ملاحظه کنیم، نشانی های چاپی زیادی ندارند. عموماً به دلیل بازگشت به ساختار های طبیعی افغانستان و احیای قدرت افغانی، افغان ستیزی های حاد مقطعه یی و زیر سلطه ی خارجی، رونما می شوند.
از اواخر سال 1399 تا کنون که شرایط سیاسی، موافق حال افغان ستیزان نیست، رویکرد منفی آنان نیز تغییر یافته است. بیشتر ترجیح می دهند با بلند نگه داشتن سطح آلوده گی های مجازی، از عوارضی برکنار بمانند که از خطاب مستقیم، متوجه شان می شود. ذهنیت سازی های منفی، وسایل ارعاب و تحریف حقایق، به این دلیل نیز کاهش نمی یابند.
متاسفانه عدم تجربه ی افغان های به اصطلاح تکنوکرات از شرایط عینی پس از هفت ثور، آنان را بار ها در دام تنظیمی ها انداخته تا با هراس از بزرگ نمایی های آنان، با دست باز عمل نکنند.
ادامه ی شراکت فارسی افغان ستیزی که در دنیای مجازی، به هم پیوسته گی ها می رسد، منفی بافی در مورد افغانستان را به سطح بالا، نگه داشته است. چون حفظ و افزایش آن وابسته به هزینه های زیاد است، زمینه هایی چون «ویکی پیدیا»، همیشه مورد استفاده می باشند.
برای کسانی که هراس دارند و یا هم غافل اند، خوانش دایم منفی بافی ها و زشتی های فارس زده، آسان نیست. حتی برای کسانی امثال من که آنان را به خاطر تنقید و روشنگری، ملاحظه می کنند، وقت گیر است؛ اما نبود موضع گیری و پاسخ دهی، به طول آن ها می افزاید. نگه داشتن حجم بزرگ منفی بافی ها حتی اگر منطبق به واقعیت ها هم نباشند، جلو چشم را می گیرند.
ما با درک وجدانی، مفت و مجانی، همیشه در خدمت حاضر بوده ایم و اسناد آن از نوع همین نوشته ها، زیاد استند. با این حال، جلوگیری منوط به کار فرهنگی نیست. با تحول سیاسی بیست سال قبل، افغانستان- جزو محور دیپلوماسی بین المللی قرار می گیرد و با اعتباری که یافته، می تواند بر مواردی اعتراض کند که در دایره ی روابط بین المللی، موقفش در برابر کشور هایی را محرز می سازد که با آن ها روابط رسمی دارد.
در زمینه ی فسادی که در عرصه ی مجازی، راه انداخته، افزون بر نهاد های فرهنگی، وزارت خارجه ی افغانستان، مسوول است. بار ها مشاهده کرده ایم چه گونه دستگاه دیپلوماسی ایران از طریق وزارت خارجه ی آن کشور در برابر مواردی حتی خصمانه اختیار موضع کرده که فی نفسه هیچ ربطی به آنان ندارد. بار ها بر سر نام «خلیج عربی» که حوزه ی کاملاً عربی ست، دعوا راه می اندازند که باید به نام عنصر فارس، رسمی باشد.
ما با تهاجم فرهنگی ایرانی، آشنا استیم. در حالی که یک نوع آن تا تهدید تمامیت ارضی ما وجود دارد، طرف رسمی آن یا دولت افغانستان است که متاسفانه به دلیل سطح بالای آلوده گی های سیاسی(ساختار ائتلافی) هیچ نوع موضع انتقادی اختیار نمی کند تا حداقل جلو نفاق و شقاقی گرفته شود که جامعه ی ما را بر اساس اقوام و زبان ها از هویت ملی، جدا می کنند. بنا بر این، کنار رفتن از زیر چتر هویت ملی، تحریک و تشویق به محور هایی ست که هرکدام با جاذبه ی واحد های سیاسی همسایه، اتباع را به اضافه ی منافع و خاک می پذیرند.
پافشاری های دایم و اکثراً غیر منطقی به خاطر حجم بزرگ اطلاعات نادرستی نیز هستند که در فضای مجازی، پخش می کنند. در مورد «ویکی پیدیا»، هرچه زودتر باید تیمی از نهاد های فرهنگی دولت، تشکیل شود تا با جاگزینی و تصحیح مطالب غلطی که از سوی فارس زده گان پخش می شوند، جلو انتشار و تعمیم اطلاعاتی گرفته شود که از سهولت های مجانی و مجازی خارجی، سوء استفاده می کنند. دوماً وزارت خارجه ی افغانستان رسماً و جداً از طریق ادارات مربوط و یا هم تشکیلات نو، موازی به تسجیل نام های سیاسی افغانی، تبادل نظر کند. بر این گونه هم حیثیت ما حفظ می شود و هم به اعتبار آدرس هایی افزوده می شود که اگر بخواهند از طریق رجوع انبوه مردم(مخاطب) کسب درآمد کنند، اطلاعات درست و غیر سیاسی آنان، به آن می افزاید.
با وجود شهرت «ویکی پیدیا»، این حقیقت هم وجود دارد که ورود سهل به آن و بارگذاری اطلاعات کم کیفیت یا بی کیفیت، رجوع به آن به نام ماخذ را چند درجه نزول داده است. همزمانی مطالبی که در مورد یکتن، اما با چند محتوا در «ویکی پیدیا» بارگذاری می شوند، منگنه ی انتخاب را به وجود می آورند.
در تصویری که از «ویکی پیدیا» گرفته ام، نمونه ای به چشم می خورد که فارس زده گی آن آشکار است. نویسنده یا نویسنده گان با آن چه نوشته اند، جای شک نمی گذارند که بی طرف نیستند. چنین منفی بافی ها با ادبیات فارس زده، رجوع به ستم ملی ایرانی- فارسی را تداعی می کند که با خلای بزرگ عدم مشروعیت سیاسی و تاریخی، با اصرار همیشه گی، در شیار هایی می گردد که در منطقه ی ما به لحاظ هویت و زبان، وجود دارند. در نخست با بزرگ ساختن آن ها، وانمود می کند که معضلات وجود دارند و بعد با استراتیژی نفوذ در آن ها، پیرامونش را تحریف می کنند.
با آن چه مثال آورده ام(تصویر) نیازی به توضیحات بیشتر نیست. در برابر چنین جریانی، تعاملات سیاسی رسمی باید صورت گیرند. ما قربانی برداشت هایی نیز استیم که به نام آزادی بیان یا رسانه، مجوز می دهند بدون لحاظ اثرات و تبعات منفی آن ها، اولویت های خود که توجه بر امنیت، رفاه، عمران، انکشاف اقتصادی و فرهنگی می باشند را با هرج و مرجی تعویض کنیم که به فاصله های ما می افزایند.
خبر های زیادی در «ویکی پیدیا»، به خصوص در بخش فارسی آن، بارگذاری شده اند که اکثراً به زیان ما هستند. عمده ی آن ها تحریف هویت ملی/ سیاسی ماست. بسیاری از مشاهیر افغان را برای آن که در جامعه ی ما فاصله ایجاد کنند، با قید «افغانستانی»، مشخص ساخته اند. دنبال کردن این غرض، روی خط نفاق، استوار است. توجه بر پارچه پارچه کردن ملت ما، با چند نامه ساختن هویت ملی/ سیاسی، دنبال می شود. در حالی که با ورود به مرحله ی پذیرش تمام اقوام ملت افغان، مشارکت سیاسی را افزایش داده ایم، تلاش های مذبوحانه جریان دارند تا با ایجاد چند ملیت بودند به جای اقوام، ذهنیت های فرار از مرکز(افغانیت) را نگه دارند. این سیاست، اگر هم نتواند تمامیت ارضی افغانستان را تهدید کند، ستون های پنجم ایجاد کرده تا با نفوذ به سیستم و توان ایجاد مانور، موضع ما را در قبال همسایه گان مغرض، ضعیف کند. یک نمونه اش بازی های پیچیده ای اند که باعث می شوند سرمایه گذاری روی مهار آب های ما با تنش ها و تحریکات به همراه باشند. با در اختیار گرفتن یک بخش مهم جامعه ی افغانی که حزبی و ایدیالوژیک شده، آن را علیه منافع ملی کشور، تحریک می کنند. استدلال یک فارس زده ی افغانستان به نام ایرانی و حوزه ی اشتراکات فرهنگی، هیچ معنای دیگری ندارد.
اگر در ویکی پیدیای فارسی، پشتون ستیزی می کنند، همه در دایره ی منافع ایرانی، لحاظ می شود. طرف های وابسته به آنان که در چهل سال پسین، غیر طبیعی و غیر ملی رشد یافته اند، برای حفظ انحصارات و استفاده های کلان مادی، همیشه نیازمند بازی با کارت خارجی استند. بنا بر این، توجیهات در دایره ی به اصطلاح اشتراکات فرهنگی، منافع نامشروع شان را تامین می کنند.
شرح تصویر:
یک نمونه ی تبلیغات خصمانه علیه پشتون ها؛ هرچند مخاطب آن خاص است، اما پشتون ستیزی در فارسیسم، شبیه اسلام ستیزی ست. اگر بخواهند اسلام را تعضیف کنند، آن را به نام عرب، انجام می دهند. اگر بخواهند افغانستان را تضعیف کنند، آن را به نام پشتون انجام می دهند. ترادف قرار دادن هویت ملی افغان و هویت قومی پشتون، یکی از همان نیرنگ هاست.