قبیله تراشی

مصطفی عمرزی

در هرج و مرجی که افغان ستیزان را در بر گرفته اند، رسانه های خارجی نیز شامل اند. چون قسم معمول، مربوط مریضان «ایران شهری» می شود، می توان رد مجوسان/ فارس های ایرانی را هم یافت که با ناقلین آسیای میانه در افغانستان، ماتم گرفته اند. 

«بی بی سی دری» که به غلط، عنوان آن را به فال نیک گرفته بودیم، با نیاتی که رد فارس زده گی ها در آن ها پنهان نیست، به گونه ی غیر معمول، اغراض فارسیست هایی را انتشار می دهد که با خبط فاحش برنامه ی مبتذل «فارسی دری» در ارگ، سر شوق آمدند و به هر نام و هر بهانه، بالای تسجیل واحد سیاسی افغانستان، پارس می کنند. 

در یکی دیگر از موضع گیری های مغرضانه علیه اقوامی که بالاخره به آرمان خویش رسیدند(درج هویت های قومی در تذکره) ضمن بازتاب نگرانی رییس ولسی جرگه(تاجر انتقال فاضلاب میدان هوایی بگرام) در برابر تصمیم به جا و معقول اداره ی ملی احصائیه، اما بدون دقت، نوشته اند: «این اداره در واقع فهرستی از اسامی شاخه های مختلف اقوام غیر پشتون را که به عنوان قومیت، امکان انتخاب شان در فورم تذکره ایجاد شده، منتشر کرده بود.»

به خاطر افاده ی بیشتر، توجه شما را به عبارت «شاخه های مختلف اقوام غیر پشتون»، جلب می کنم. 

فارسیستان افغانستان، تاجکستان و ایران، جز مسایل واحد های سیاسی، بالای تمام بند های فارسیسم، توافق دارند. بنا بر این، نوع تنقید آنان بر اقوام دیگر، همسان است. من طی چند سال رصد فارسیستان داخلی و خارجی، متوجه شده ام که حربه ی تنقید آنان به نام «قبیله گرایی»، بیش از همه، پشتون ها را مورد حمله، قرار می دهد. در حالی که گفته ام هیچ تعریف واضح قبیله گرایی وجود ندارد، بهانه ی نام هایی با پسوند های زی، خیل، وال و امثالهم که جزو نسبیت فردی و مالکیت اند و در دایره ی مردمی که زنده گی شهری و روستایی مسکون دارند، برخلاف غلط فهمی ها بسیار حسیاست برانگیز نیستند، جزو مواد تنقیدات هار، عار و غیر اخلاقی ای به شمار می روند که در آخرین گنده نامه ی مجوسان داخلی(کتاب ما همه افغان نیستیم!) در موارد مختلف، از سوژه ی آن به خاطر هتاکی بر پشتون ها استفاده ها کرده اند. در این راستا، اما تغییر ماهیت ستیز، به جایی هم رسیده که سعی کردند با ردیف کردن قبایل/ شاخه های پشتون ها آنان را اقوام جداگانه تعریف کنند.

در آخرین درمانده گی ها که می بینند اقوام مدعی درج هویت های قومی شان در تذکره، مصرانه دنبال خواسته های خود استند، شیوه ی ستیز را با یادفراموشی یا آلزایمر مخصوص مجوسی/ فارسی پی گرفته اند. 

در اقتباسی که از صفحه ی فیس بوک «بی بی سی دری» کرده ام، خلاف تمام بهتان ها و هتاکی هایی که علیه پشتون ها به نام قبیله گرایی، کرده بودند، به قبیله تراشی برای چند اقلیت مدعی، پرداخته اند. در حالی که متوجه بودند نباید کلمه ی «قبایل» را بنویسند، با جاگزینی آن به نام «شاخه ها»، سعی کرده اند برای اقوامی قبیله بتراشند که مدعیان سیاسی آنان در حد نفرت از قبیله گرایی، دهن گنده گی ها کرده بودند. 

چند سال قبل، عبدالحفیظ منصور در مقاله ای با نام «من این طور فکر می کنم، شما چه طور؟» که من در کتاب «پندار ستمی» به تفصیل بالای آن پرداخته ام، با دنائت بی پیشینه، سعی کرده بود اقوام با نام و نشانی را به نام قبایل اقلیت قومی تاجک، معرفی کند. 

مسخره تر از همه، رو آوردن به قبیله تراشی ستمیان افغانستان+ فارسیستان ایران و تاجکستان است. چون با هیچ عنوان دیگر، نمی توانند اقوام با نام و نشان افغانستان را در دایره ی فارسیسم، تحلیل کنند، با آلزایمر مخصوص خودشان، به حربه ای متوسل شده اند که آن را زشت می شمردند. 

آن چه را آوردم، قبیله تراشی از نوع «بی بی سی فارسی» ست. حتماً به تعقیب آن، کارشناسان شان شبیه شاهنامه ی فردوسی، دست به کار می شوند و با بافتن آسمان و زمین به هم، باز هم شجره می سازند که روی این دلایل «فارسی»، اقوامی را که از ما بُریده اند، جزو قبایل ما استند. صراحت وجود قبایل پشتون، آنان را به صرافت محض می اندازد تا به خاطر سود سیاسی، گذشته ای را نادیده بگیرند که در آن، یک دست بودن نژاد تاجک، فارس یا مجوس در حالی که با صورت نوشتاری نیز تفاوت های فاحش دارند، فاقد ساختار قبیله یی، عنوان می شد. 

در ایرانیسم و فارسیسم، مساله ی چند هویت قومی، وجود ندارد، بل به آن ها      زیرمجموعه ای می گویند که به نام فارسی زبان، خالص می شوند. 

کسی بخواهد یا نخواهد، ذهنیت های وضاحت قومی، ایجاد شده اند. یکی از دلایل اصلی آن، کسب سهم سیاسی در دولت است. اگر اقوامی که دری صحبت می کنند، اما تاجک نیستند، در پروسه ی درج هویت های قومی خویش، دچار سد شوند و به تبع آن به انحراف کشانده شوند، هرگز نمی توانند به سهولت هایی دست یابند که در چهل سال پسین، از آنان گرفته شده اند و ضمن انحصار کامل آن ها، مفاد ملی هم نداشته اند. 

در مشارکت های تحمیلی سیاسی چهل سال پسین که از زمان اتحاد شوروی تا کنون می رسد، انحصارت قدرت از سوی بعضی اقلیت های قومی، حتی به سطح ولایات آنان هم مفید نبوده است. اکثر اختصاصیه ها مربوط افراد و اشخاصی می شدند که جزو اعضای رهبری احزاب اقلیت های قومی بودند. این مساله از ساحه ی نفوذ و ظرفیت های بشری آنان نیز کاسته اند؛ زیرا قرار گرفتن در آن، نوکری های محض است که افراد و اشخاص را در حد استفاده ی سیاهی لشکر یا ابزار در می آورد. به این دلیل، افراد زیادی سعی کرده اند با ایجاد محور هایی که ملی باشند یا جدا از تجربیات قبلی، به حکومت بپیوندند. اگر در حکومت های حامد کرزی و اشرف غنی، سعی می شد به «قبایل سیاسی» جدیداً ایجاد شده ی بعضی اقلیت ها توجه شود، فاتحه ی احزاب جمعیت، شورای نظار، حزب وحدت، حرکت، جنبش و امثالهم خیلی پیش، خوانده شده بود. در آینده های نزدیک، شاهد انواع قبیله تراشی های چند اقلیت قومی خواهیم بود.