آرامش های دوران سلطنت اعلی شاه محمد ظاهر(رح) حتی در نوستالژی آن ها حس می شوند. در سال های اخیر، بعضی از فرهنگیان ما کوشیده اند با ردیف تاریخ تصویری دوران اعلی حضرت شاه محمد ظاهر(رح) احساسی را به مردم، به ویژه به جوانان ما القا کنند که از دوران آرامش های افغانستان، به خاطر داشتند. 

با کاهش طوفان حوادث، اکثراً در مرکز شهر ها، فرصت های زیادی میسر شدند تا مردم ما به مسایلی هم توجه کنند که در پیوند به گذشته ی شان، برانگیزه بودند/ هستند. در این میان، فعالیت های گسترده ی فرهنگی، مدنی و رسانه یی، وقتی ریشه یابی می شدند، درک جوانان ما که در گذشته ی مدنی آنان، کسانی پیش کسوت بوده اند، عزم آنان را جزم می کرد تا محکم تر به جلو، قدم بگذارند. 

در سه سده ی پسین، در کنار صد ها دست آورد، بستر هایی که تنوع فعالیت را به وجود آورده بودند، بالاخره با حضور گسترده ی زنان و دختران افغان، کشور ما را تا هفت ثور، در اکثر زمینه ها، خوب معرفی می کرد. در آن تاریخ، مقطعه ای که چهل سال را در بر می گیرد، به قدری اهمیت دارد که گاهی روی منطق پدیده های خوب، استدلال می کنیم. 

مردی با لقب شاه، اما با فروتنی «در طول دوره ی خدمت من در افغانستان، یگانه عنوانی را که با افتخار اختیار کردم، بنده ی خدا المتوکل علی الله بود. این احساس و این عقیده را تا پایان عمر با خود به همراه خواهم داشت»، بی آلایش، بی مدعا و بی ضرر، اما با خرد سیاسی به افغان ها و افغانستان، خدمت می کرد. 

بزرگان با انصاف و باوجدانی که اعلی حضرت شاه محمد ظاهر(رح) را از نزدیک می شناختند، او را با صفت «آگاه خموش» در جایگاهی قرار می دهند که تنقیدش اگر منطقی باشد، آسان نیست. 

با سقوط جمهوری شهید محمد داوود، میراث خرد سیاسی اعلی حضرت شاه محمد ظاهر(رح) که می توان در آن درایت و کفایت پدرش(اعلی حضرت شاه محمد نادرخان) و کاکا های باخردش را هم جست و جو کرد، در چهل سال پسین، گذشته ای شمرده می شود که با رجوع به آن، مردم ما آینده ی خوب را دوباره تصور می کردند. 

در طول سلطنت آخرین شاه افغان که اکثر مردم ما آن را به نام «دوران طلایی» یاد می کنند، خرد سیاسی شخص اول مملکت، باعث شده بود یکی از سنتی ترین کشور های دنیا که در گذشته بار ها با مدنیت تقابل کرده بود، بی تنش های جدی آن، چنان به جلو برود که وقتی رفاه، آزادی ها و آرامش های آن صور، تاریخی می شوند، نسلی که زاده ی چهل سال پسین است، با تعجب می پذیرند در گذشته ی کشور ما، مقطعه ای قرار دارد که حالا در چند محور زنده گی، فقط می شود در اروپا، آسترالیا و امریکا، جست و جو کرد. در این تشابه، همسویی های پیشرفت، مد نظر نیستند؛ زیرا اکثر کشور های جهان هم نمی توانند به قیاس زمینه هایی که آوردیم، قرار بگیرند. حرف در این است که زمامداران افغانستان با تجربیات خوب سیاسی و الگوگیری از مظاهر تمدن های جدید، بستری را فراهم آورده بودند که مردم ما در چهل سال آن، با کرامت انسانی، زنده گی می کردند و قدم به قدم جلو می رفتند. 

در هرج  و مرج سالیان پسین، اما مردم ما متوجه شدند که خرد سیاسی آخرین شاه افغان، چه گونه آنان را در جغرافیایی وقایه کرده بود که تا هنوز محل تلاقی خشونت های ایدیالوژیک، باقی مانده است. 

ژرف نگری های عمیق شاه، افغانستان را که در رقابت های جنگ سرد، جا داشت، تا زمانی که اراده اش در کار بود، نه فقط میلانی نکردند، بل کشاندن سرمایه گذاری های دو سوی جنگ سرد که در عمران افغانستان، رقابت کنند، سال هایی را تاریخی ساخته که بعداً در هرج و مرج چپی و راستی، الحادی ها و اخوانی ها تا گلو در منجلاب مزدوری غرق شدند و در کشوری که خود را صاحب آن می دانستند، سلاح می گرفتند تا      گذشته ای را نابود کنند که باداران شان روزی با خرد سیاسی آخرین شاه افغان، هزینه می کردند تا افغانستان، آباد شود. 

رجعت به گذشته های خوب، جزو کار هایی ست که بعضی از بزرگان فرهنگی ما، چنانی که در زیر اقتباس کرده ام، مصرانه شروع کرده اند تا با مستندسازی خدماتی که فرزندان واقعی این کشور، انجام داده بودند، تطهیر سیاسی- فرهنگی ما بیشتر شود. در نمونه هایی که در زیر خواهید خواند، خدمات مردی آشکار می شود که سی سال پس از خلع سلطنت نیز بی آلایش، بی مدعا و بی ضرر زیست و حتی یک افغانی از پول بیت المال را پس انداز نکرده بود تا در روز های دشوار هجرت، خرج کند. در واقع اکثر دارایی های مدنی ما در زمینه ی سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، عمرانی و دیپلوماسی در سلطنت اعلی حضرت شاه محمد ظاهر(رح) شکل گرفته اند. چون صاحب این قلم، همتبار اعلی حضرت فقید است، این مورد را نیز از قلم نمی اندازد که در سلطنت پادشاه دری زبان ما، زبان پشتو رسمی شد و تمام مفاهیم پشتو در نهاد هایی توحید شدند که از پشتوتولنه تا پشتونستان، رستاخیز پشتونی نیز شمرده می شوند. ارزش این کنش در این نهفته است که آن را با ارزشمندی های فرهنگی، توام کرد. شاه مرحوم، می دانست که در مقدرات مردمی حاکم شده که تنوع فرهنگی و قومی دارند. آن چه سیاست های فرهنگی سلطنت او را در    عرصه ی تباری، توجیه می کند، این است که خدمت به پشتون ها و زبان پشتو، بسیار انسانی بود. 

اعلی حضرت شاه محمد ظاهر(رح) در دیار هجرت نیز امید های مردم ما بود. افغان هایی که قربانی بودند و افغان هایی که دوست نداشتند الحادی و اخوانی شوند، سال ها منتظر ماندند تا فرصت های تنفس آزاد، بار دیگر آنان را دمساز مردی کند که بی آلایش، بی مدعا و بی ضرر به کشور و مردمش فکر می کرد. 

از خوشبختی های ما جوانان، یکی هم شرف حضور در مقام المتوکل علی الله بود. من شخصاً آن انسان واقعی را از نزدیک دیدم و بزرگی و سنگینی شخصیتش را درک کردم. در سال های اخیر عمر در ارگ، افغان های زیادی از اقشار مختلف، به شاه مرحوم خیره می شدند تا گذشته هایی را به یاد بیاورند که با زعامت یک مردم بی آلایش، بی مدعا و بی ضرر، افغانستان و افغان های با حیثیت و با وقار را معرفی می کرد. 

«محمد کریم هاشمیان:

روح يگانه پادشاه نه، بل که خادم افغانستان، شاد باد!

من هم براي يك مدتي مثل چند تا مجاهد و كمونیست و اشرار و... فريب خورده بودم و فكر مي كردم كه ظاهر شاه براي افغانستان، هيچ كاری نكرده، ولي بعد رفتم و در مورد اين بزرگوار تحقيق كردم و دريافتم كه اشتباه كرديم و تقريباً همه چيز هایی را كه در افغانستان مي بينيم، بدون كمك خارجي و آن هم در وضع آشفتهء جهان، همين ظاهر شاه انجام داده و ديگران فقط در فكر جيب و خيانت و دزدي شان بودند و هستند.

شمه ای از كار هاي دوران ظاهر شاه:

زيربنا هاي اقتصادي ارتباطي: بند برق سروبی، بند برق نغلو، بند برق چک وردگ، بند برق درونته، بند برق کجکی، بند برق ماهي پر، كانال آبياري جبل السراج، كانال آبياري هلمند، كانال آبياري هده و تعداد ديگر كانال هاي آبياري متوسط و كوچك که بر زراعت كشور، تاثير همه جانبه داشتند.

در ساحهء زراعت:

ترويج زراعت مدرن و تاسيس بانك انكشاف زراعتي، ترويج بذر هاي اصلاح شده، ترويج باغداري مدرن و ...

در ساحهء ترانسپورت:

شاهراه کابل- قندهار، شاهراه قندهار- سپين بولدك، شاهراه كابل- شبرغان، شاهرا كابل-تورخم، شاهراه بغلان- خان آباد، شاهراه مزار- حيرتان، شاهراه هرات- تورغندي، شاهراه هرات- اسلام قلعه، شاهراه كابل-گرديز و ...

در ساحهء خدمات هوایی:

رساندن شرکت هوایی آریانا به عنوان بهترین شرکت هوایی جنوب آسیا، تاسیس شركت د باختر افغان الوتنه براي پوشش انتقالات هوايي داخلي، ساخت ميدان هوايي بين المللي كابل، ساخت ميدان هوایی بين المللي كندهار، ساخت ميدان هوايي مزار شريف، ساخت ميدان هوايي باميان، ساخت ميدان هوايي جلال آباد، ساخت ميدان هوايي فيض آباد، ساخت ميدان هوايي هرات، ساخت ميدان هوايي كندز، ساخت ميدان هوايي نيمروز و ...

در بخش آموزش:

اعمار پوهنتون کابل، اعمار پوهنتون پولی تخنیک، اعمار پوهنتون جلال آباد، اعمار ده ها دارالمعلمین، حربي پوهنتون، اكادمي تخنيك، اكادمي هوانوردي ملكي، پوهنتون نظامي هوايي، مكتب نرسنگ، ده ها كالج تخنيكي(تخنيكم ها)، اعمار صد ها مكتب ابتدائيه و لیسه در شهر هاي بزرگ و ولسوالي ها و اعمار ده ها مكتب در بعضي دهكده ها- به شمول مكاتب دهاتي- براي دختران و پسران. جبري ساختن آموزش مدرن، برقراري روابط علمي با دانشگاه هاي معتبر جهان مثل نیبراسكای امريكا، بيروت، مسكو و توزيع بورسيه هاي تحصيلي خارجی به شهروندان واجد شرايط. همچنان اعمار ده ها مدرسهء ديني كه زير كنترول دولت بودند و اسلام نرم و ميانه را آموزش مي دادند. تاسيس كورس اكابر(سواد آموزي كلان سالان)، تاسيس مكاتب نسوان(خاص خانم ها) و ...

در بخش صحت:

اعمار شفاخانهء وزیر اکبر خان، ابن سینا، علی آباد، سناتوریم، صحت طفل، شفاخانه های  ولايتی، كلينيك ها در ولسوالي ها، كورس هاي تربيهء دایه و ...

دولتداري:

اعمار وزارت خانه ها در کابل، تعميرات براي تمام رياست هاي وزارتخانه ها به سطح ولايات، تعمیرات در اكثر ولسوالي ها و علاقه داري ها، مراكز قومانداني پوليس در ولايات، شهر ها، نواحي شهري، ولسوالي ها، تعمير محاكم ثلاثه در كابل و ولايات و ولسوالي ها.

در ساحهء اقتصاد:

تاسیس د افغانستان بانك، بانك ملي، پشتني تجارتي بانك، بانك انكشاف زراعتي و شعبات آن در سطح شهر ها و بعضي ولسوالي ها، نشر بانكنوت هاي با اعتبار و كنترول انفلاسیون. ساخت ده ها فابریکه- به شمول فابریکه های بادي موتر و تراکتور- لبنیات، نساجی گلبهار، بگرامی، هوخست، بوت آهو، پروسسز ميوهء قندهار، كود و برق مزار و ده ها فابريكهء خورد و بزرگ دیگر. تجارت آزاد و فراهم کردن سهولت براي تجار داخلي و خارجي، برقراري موازنهء واردات و صادرات، افتتاح بندرگاه هاي نو و بازسازي بندرگاه هاي قديمي، برقراري نظام مالياتی عصری و ...

بخش اجتماعي- فرهنگي:

تا حدی كه ممكن بود آزادي زن بدون اجبار و فشار، تدريجی و اصلاحي. اعمار مكاتب براي دختران و تشويق دختران و حتي زنان براي آموزش، نشرات راديو براي سراسر افغانستان و به تمام زبان هاي رایج كشور، تابو زدايي از موسيقي، به خصوص هنر      خواننده گي زن ها، تاسیس افغان فلم، تعمير دها سينما و تياتر در مركز و ولايات و بعضي ولسوالي ها، ترويج همپذيري به خصوص در مورد طرز لباس زن ها كه كشف حجاب را نهادينه کرد، ترويج هنر تياتر و سينما، توريد كتاب ها و مجله ها هفته وار از كشور ايران، رشد مكتب هاي مختلف موسيقي چون موسيقي پاپ، موسيقي غزل، موسيقي كلاسيك هندي و موسيقي محلي فرهنگ هاي مختلف، ترويج نشاط و خوشي با برگذاري جشن ها و سال نو و عيد ها و ميله ها و كنسرت ها و عروسي ها و محافل، كمرنگ شدن تبعيض هاي ديني، مذهبي، فرهنگي و تباري. احترام به حقوق شهروندان، حيات و دارايی هاي شان.

ترويج فرهنگ شهرنشيني:

ترويج قانون گرايي با تصويب اولين قانون اساسي مترقي و قوانين ممد آن، ساخت كارتهء ها و مينه های نو در شهر كابل و ديگر شهر هاي كشور، مدرن ساختن شهر ها با اعمار سرك ها و پارك ها، ساخت استديوم ها در سطح شهر ها و ساخت ده ها جمنازيوم.

در بخش دفاعي:

تجهیز قوای مسلح افغانستان به شكل مدرن و براي دفاع از كشور در جنگ هاي متعارف. خلق سيستم اجباری سربازي به خاطر نزديكي ملت با دولت و دولت با ملت. ساخت ميدان هوايي نظامي كابل، ساخت ميدان هوايي نظامي بگرام، ساخت ميدان هوايي نظامي دهدادي مزار و ...

در زمان سلطنت مستقيم ظاهر شاه فقط يك نفر اعدام شد که به جبار قاتل، مشهور بود. آن همه كار ها واقعيتی در گسترهء اصلاحات تدريجي بود؛ اما اين هم واقعيت داشت كه ادارات دولتي، آلوده به فساد بودند. هنوز سيستم بدوي خان خاني در اكثر نقاط كشور، حاكم بود. سطح سواد بسيار پائين بود. عدالت با زور و ثروت در رابطه بود. آزادي هاي مدني- شهروندي، جا افتاده نبودند و به فرهنگ مبدل نشده بودند. تبعیض عليه هزاره ها، هندو ها و شيعه ها وجود داشت. زن ها هنوز به صورت جمعي زير سلطهء نظام مردسالار، قرار داشتند. فقر و بي كاري بي داد مي كرد؛ اما يك واقعيت ديگر اين نیز بود كه جامعهء نو پای دولت- ملت افغانستان، هنوز جوان بود و داشت به كمك فشار دولت و اهل ترقی كه اكثراً دولتي هم بودند، از خواب چند هزار سالهء دوران بدويت، آهسته آهسته بيدار مي شد. گسست از گذشته و پيوند با ايجابات عصر نوين زندگي، نه در آن وقت آسان بود و نه حالا آسان است. مردم، بي سواد، سنتي و محافظه كار بودند. همان طور كه در زمان شاه امان الله در مقابل اصلاحات، مقاومت كردند، در دوران ظاهرشاه هم به همان نحوه و انواع ديگر، مقاومت می كردند. عامل جنگ سرد غرب سرمايه داري و شرق سوسياليستي هم بر فكر و ذكر و عمل و درك مردم، تاثير داشت. اين ها همه و همه دست به دست هم داده بودند تا اصلاحات دوران ظاهر شاه را خدشه دار کنند. بالاخره همه منجر به سقوط نظام شاهي و توقف روند اصلاحات شدند. 

با به قدرت رسيدن داوود خان كه تصور مي شد آهنگ اصلاحات، سريع تر می شود، اما نشد. چون داوود در ٥ سال، بیشتر مصروف تحكيم قدرت خود و نظام غيرسنتي جمهوريت شد و هيچ كار بازسازي ای را چنان چه در دوران صدارتش انجام داده بود، عملي نکرد. 

بعد از سقوط نظام جمهوري در كودتای ٧ ثور، رژيم نو بنياد هيچ كار سازنده ای در هيچ عرصه ای صورت نداد. جز جنگ و سازمان دهي آن و تثبيت خشن قدرت، چيزي نكرد. جنگ و جهاد و سگ جنگي ها و جنگ طالبان، ٨٠ در صد دست آورد هاي دوران اصلاحات ظاهر شاه را از ميان بُردند، اما حتي همان تخريبات جنگي حساب شده و وسيع هم نتوانستند کُل بنياد ها و زيرساخت هاي اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي كشور را نابود كنند. اين، نشان مي دهد كه اصلاحات و تاسیسات شاه، پايه یي بودند و در ذهن انسان افغان و جغرافياي افغانستان، ريشه داشتند.»

«کنشکا دادفر:

ظاهر شاه با ۴۰ سال حکومت برای افغانستان کار کرد:

بعد از دشنام دادن ها و نفرین هایی که به ظاهرشاه و احیاناً به من می دهند، این متن را نیز بخوانید: عصر پیشرفت وترقی در افغانستان از زمان محمد ظاهر شاه، آغاز شد. در کشور، پلان های انکشافی ۵ ساله و ۲۵ ساله طرح و تا ۲ مرحله کاملاً تطبیق شدند. در مرحلۀ سوم، مشکلاتی در بودجه وارد بودند، اما مرحلۀ چهارم نیز موفقانه به اکمال رسید. در نتیجه افغانستان، صاحب شاهراه حلقوی، ۱۱بند بزرگ برق و ده ها بند کوچک، ۵۲۰۰ موسسهء صنایع کوچک و فابریکات شد. وضع ترانسپورت خصوصی و دولتی بهتر و منظمتر شد. 
در جایی محمد اسماعیل، وزیر سابق انرژی وآب افغانستان، گفته بود که «تنها طراحی بند کنر، ده میلیون دالر پول و سه سال زمان، ضرورت دارد. او گفته بود که «ساخت این بند، یک میلیارد و صد و بیست میلیون دالر، هزینه خواهد داشت.» 

خوب برادران! حدس بزنید که تنها ۱۱ بند بزرگ برق و آبیاری که در زمان ظاهرشاه بنأ شده بودند، باید چند سال را در بر می گرفتند و چند میلیارد دالر، هزینه داشته باشند؟
از تاسیسات و فابریکه ‌های مهم آن وقت، فابریکهء نساجی گلبهار، نساجی بگرامی، نساجی افغان، پشمینه بافی، نختابی کابل، بوت آهو، پشمنه بافی قندهار، کود و برق مزارشریف، صابون سازی، سیلوها، فابریکۀ سمنت غوری، جبل السراج و هرات، بایسکل سازی پامیر، پلاستیک سازی ها، دستگاۀ ساختمانی هلمند، افغان بنائی، سپین غر، راه میدان سازی، فابریکۀ پایه سازی، تصدی جنگلک، فابریکهء حجاری بتون، فابریکهء حجاری و نجاری، کابل فلز، خشکه شوئی ها، کاماز‌ها، افسوتر، فابریکه‌های کشمش پاکی، بانک ها، شرکت های صادراتی بین المللی، بنادر تجارتی، سفارتخانه‌ها، وزارت خانه‌ها، تاسیسات و بناهای دولتی، فابریکهء شکر بغلان، فابریکهء جین و پرس مزار شریف، فابریکهء روغن سازی سپین زر، استخراج زغال سنگ و سایر معادن، ایجاد مکاتب و لیسه‌ها، توزیع کوپون مواد اولیه به مامورین، توشیح قوانین، ایجاد قوای مسلح مجهز، تشکیل احزاب سیاسی، کوپراتیف ها، اتحادیه‌های صنفی، مطابع، میدان های هوائی، محلات رهایشی، شرکت صادراتی قالین، قره قل و غیره.

اکنون همه حتی ناخواسته مجبور به اقرار این حقیقت استند که کار هایی را که ظاهر شاه انجام داده، بی نظیر است و کسی دیگر تا اکنون هم مثل آن ها را انجام داده نتوانسته است. طور مثال، قطب الدین هلال که خود یکی از اعضای حزب اسلامی و به اصطلاح مبارزین ضد حکومت و منتقدین سلطنت شاه بود و کاندید ریاست جمهوری در انتخابات ۱۳۹۳، طی مصاحبه ای که با یک تلویزیون محلی(تلویزیون ۱) داشت، در جریان معرفی به اصطلاح برنامه های کاری اش، چنین گفت: «افغانستان، ۴ فابریکۀ نساجی داشت که در آن ها ۴۰ هزار تن، مصروف کار بودند. تنها در فابریکۀ کود و برق مزار شریف، ۵۰۰۰ تن مصروف کار بودند. چرا این فابریکه ها دوباره احیا نمی شوند؟»

ظاهر شاه برای رشد صنعت، کوشش های خیلی زیاد می کرد. با ایجاد فابریکه های تولیدی و ارائهء امتیازات فوق العاده به کارگران کارخانه جات، سعی می ورزید از دوام آن ها مطمئن و از ورشکسته گی آن ها جلوگیری کند. 

چند سال قبل، کارگران فابریکۀ نساجی پلخمری با اعتراض از عملکرد ادارۀ جدید، خواهان برآورده شدن امتیازاتی شدند که در این زمینه، مثلاً ظاهر شاه چند دهه قبل مبنی بر توزیع خانه های رهایشی در برابر مدت کار، تعهد کرده بود. آنان خواستار برآورده شدن آن وعده ها از جانب حکومت کرزی نیز شدند و چنین بیان کردند: «در دیدار کارگران فابریکۀ نساجی افغان- پلخمری با رئیس جمهور کرزی، یادآوری شد که این فابریکه در سال ۱۳۲۱ به فعالیت آغاز کرده بود. قرار تعهد اعلی حضرت بابای ملت در آن زمان، کسانی که برای پانزده سال آن جا کار کنند، سند ملکیت خانه های رهایشی فابریکه ای که در آن زنده گی می کنند، برای شان داده می شود.»

افغانستان در آن زمان از لحاظ تولیدات زراعتی، متکی به خود بود. همچنان به صادرات میوه جات خشک و تازه، پوست، قالین و نباتات طبی، مبادرت می ورزید. توازن اقتصاد کشور، مستحکم بود. 

در طول سلطنت ظاهر شاه، نرخ اسعار ثابت بود و هیچگاه از ۳۴ افغانی، بلند نرفته ‌بود. تاسیس سرای صرافی شهزاده، مشکلات هزاران تاجر و سایر افغان ها را مرفوع می کرد که الی امروز نیز این مارکیت به حیث بزرگترین مرکز تبادلۀ اسعار کشور، موجود است.

با اعمار مکاتب در سراسر افغانستان و جبری ساختن جذب متعلمین به آن ها، یکی از اقدامات خیلی مؤثر شاه در راستای ترقی و رفاه کشور، صورت گرفته بود. برای تسریع روند محو بی سوادی، برنامه های سوادآموزی را برای بزرگسالان هم روی دست گرفت که نظر به مؤثر بودن آن ها حتی ایرانی ها هم همان برنامۀ سوادآموزی افغانستان را در کشور شان تطبیق کردند. آقای عبدالحمید مبارز در این مورد، چنین می نویسد: «پروگرام سوادآموزی یکی از پروژه های بسیار مهم ظاهر شاه بود که یونسکو، این پروژه را به حیث یک پروژۀ موثر می شناخت. همان بود که در آن زمان، دولت ایران طی نامه ای، کتاب های سواد آموزی افغانستان را مطالبه کرد. چون سیستم سواد حیاتی افغانستان، برازندگی پیدا کرده بود.»

با تکمیل موفقانۀ پلان نخست پنجساله، چون افغانستان در جادهء هموار ترقی و انکشاف، قرار گرفته بود، متخصصینی از سراسر جهان به افغانستان سرازیر شدند و افغانستان در بین کشور های همسایه، پیشتاز شده بود. در این مورد هم آقای عبدالحمید مبارز، چنین می نویسد: «تماس با متخصصین پروژه های خارجی، مکتب دیگری بود که کارگران افغان را از لحاظ فکری و هم دانش تخنیکی، تجهیز می کرد که مثال مهم آن پروژۀ وادی هلمند می باشد که از آن، دستگاه ساختمانی افغانی، هلمند و دیگر موسسات ساختمانی مختلط ملی و شخصی، به وجود آمد.»

دیگر می رفت تا افغانستان در جادۀ ترقی، رهسپار شود؛ زیرا پلان های اقتصادی 5 ساله را مؤفقانه عقب گذاشته بود و تازه صدها متخصص تحصیل کرده از غرب و شرق و از شمال و جنوب، وارد افغانستان می شدند. در همان زمان بود که ننگرهار به مقایسۀ پشاور، شهری پیشرفته تر محسوب می شد. هرات با مشهد رقابت می کرد و مزار و شبرغان با استخراج نفت و گاز از شهر های همسایه اش در ازبکستان، ترکمنستان و تاجکستان، پیشتر بود، نه عقب تر!

من یک تعداد از فعالیت های وی راکه هر کدام در زمان خویش یک شهکار بودند، مشت نمونۀ خروار گفته با تفصیل قرار ذیل، یاد آور می شوم تا باشد از کتمان حقیقت که صورت گرفته، جلوگیری کرده و نسل جوان را پیرامون قضاوت درست و عادلانه در مورد «ظاهر شاه»، یاری رساند.

1- شاهراه های مهمی که در زمان شاه، اعمار شده اند:

در سال ۱۳۴۳ هجری شمسی، شاهراه های مزار- کابل- تونل سالنگ، شاهراۀ هرات- قندهار و قندهار- کابل، شاهراه هرات- اسلام قلعه- سرحد ایران و کابل- تورخم شروع و در مدت دو سال به پایهء اکمال رسیدند.

تونل ماهیپر و تونل سالنگ از جملهء کار های مهم آن زمان است که اکنون و بعد از سرازیر شدن دالر های باد آورده از سراسر جهان هم کسی حتی فکر همچو پروژه ها را در افغانستان کرده نمی تواند. طوری که دیده می شود تمام جهان نمی تواند حتی تخریبات جزیی سرک های سالنگ را ترمیم کند. کارشناسان، ساخت تونل سالنگ در ولسوالی سالنگ ولایت پروان را در قارهء آسیا، بی نمونه می‌دانند.

2- بند های آبگردان و برق که در زمان شاه، اعمار شده اند:

در افغانستان با شرح ذیل، بندهای آبگردان برای آبیاری و تولید انرژی برق وجود دارند که نمی شود به هیچ وجه از آن ها انکار و چشم پوشی کرد. با در نظرداشت امکانات افغانستان همان زمان و تکنالوژی، هرکدام را می توان به حیث یک شهکار حساب کرد که اکنون هم با وجود سرازیر شدن پول های باد آوردهء واشنگتن و مهیا شدن تسهیلات ساختمانی در جهان، آن کارها مشکل و حتی ناممکن به نظر می آیند.

بند برق سروبی: در 25 کیلومتری بعد از ادغام دریای کابل و پنجشیر به طرف شرق کابل، موقعیت دارد. دو توربین که هرکدام ۱۱۰۰ کیلو وات برق تولید می کنند، یعنی مجموعاً ۲۲۰۰ کیلووات، مناطق بزرگی توسط آب آن ها آبیاری می شود.
بند برق و آب نغلو: در۷۰ کیلو متری شرق کابل موقعیت دارد و در ۱۰ کیلومتری بند سروبی- یک ونیم کیلومتر نقطۀ ادغام دریای کابل و پنجشیر، واقع شده است. در ابتدا با نصب سه توربین، ظرفیت تولید برق آن ۷۶۰۰۰ کیلووات که با نصب توربین چهارم، ظرفیت برق آن به ۹۷۵۰۰ کیلووات رسید. با ذخیرهء مقادیر بزرگ آب و توزیع آن مطابق ضرورت، اکثر مناطق شرق افغانستان را سرسبز و سیرآب نگه می کند.

بند برق ماهیپر: در سال ۱۳۴۳هجری شمسی یعنی تقریباً ۵۰ سال قبل آغاز و قدرت تولید ۶۰ هزار کیلووات برق را دارا است.

بند آب و تولید برق تنگی ننگرهار(درونته): بزرگترین بند آبی تولید برق و آب در شرق افغانستان که با کانال کشی های بزرگ، می تواند تمام ولایت ننگرهار را سرسبز و همیشه بهار نگه دارد.

بند برق پلخمری: در سال ۱۳۲۰هجری شمسی تکمیل و دارای ظرفیت ۴۸۰۰ کیلووات برق می باشد.

بند برق و آب کجکی: این بند روی دریای هلمند ساخته شده و یک شهکار می باشد. گفته می شود که یکی از بزرگترین بند های آبگردان خاکی جهان است و در ۱۶۱ کیلومتری شهر قندهار قرار دارد. این بند برای آبیاری ساحهء فوق العاده بزرگ یعنی ۱۸۰۰ کیلومتر مربع زمین زراعتی کافی ست و از ظرفیت بزرگ تولید برق برخوردار می باشد. این بند در سال ۱۹۵۳ یعنی تقریباً ۵۹ سال قبل، احداث شده است.

تبصره: نیرو های انگلیسی در سال ۲۰۰۴م چند توربین سنگین را با یک عملیات ترانسپورتی بی سابقه و با دادن تلفات جانی، به ساحهء بند کجکی رساندند، ولی اکنون که ۸ سال می گذرد، آن توربین ها هنوز هم در بین کاغذ های پوشیده باقی مانده اند و ظرفیتی وجود ندارد تا آن ها را نصب کند.

بقیهء پروژه های زیربنایی آب و برق:

بند آبگردان داله بالای دریایی ارغنداب قندهار، بند آبگردان بغرا بالای دریای هلمند، پروژهء تولیدی وادی هلمند، بند و پروژۀ آبیاری بالای دریای کوکچه، بند آبیاری سردی در کندهار، بند برق و آبیاری جبل السراج، دو بند برق یکی در چک وردگ(سه توربین با ظرفیت۳۰۰۰ کیلووات برق) و دیگری در قندوز. 

قابل یاد آوری ست که اگر به اصطلاح مدعیان ترقی و آبادی کشور ما دست به تخریب و ویرانی وطن نمی زدند، بزرگترین بند آبگردان و تولید برق در شرق میانه به نام سلما و کاوه گان بالای هریرود در ولایت هرات تکمیل و سی و پنج سال قبل به بهره برداری سپرده می شد. چون که 25 درصد کار آن در اخیر دورۀ شهید سردار «محمد داوود خان» به اتمام رسیده بود.

معادن کشور:

در دهۀ شصت، ایران با وجود منابع بزرگ نفتی و پاکستان با داشتن راه های بحری، از نظر اقتصادی، رشد چشمگیری در مقایسه با وطن ما نداشتند. فابریکات کود برق و تولید گاز مزار، نساجی پشمینه بافی گلبهار و کندهار، سارامیک، ماشین سازی جنگلک، تولید پاپوش آهو، تولید سمنت، خانه سازی و حجاری و نجاری در زمان ظاهر شاه به وجود آمدند. باز هم اگر فابریکهء تولید سمنت هرات به اشارهء پنجابی های پاکستان و جواسیس ایران، به دست منافقین ویران نمی شدند، افغانستان از نظر تولید سمنت، خودکفا بود. این فابریکات می توانستند پنجاه درصد احتیاجات مردم را برآورده سازند.

قابل یادآوری ست که دههء شصت، دههء رکود جهانی اقتصاد بود. بعد از جنگ دوم جهانی، اکثر کشور های دنیا، مصروف باسازی اقتصاد خویش بودند. افغانستان که تابع اقتصاد و بازار های جهانی نیز بود، نمی توانست یک شبه، راه صد ساله را طی کند. برای رشد و انکشاف سریع یک مملکت، به سرمایه های هنگفت، منابع و کدر های علمی و متخصصین ضرورت است. در حالی که بعداز دورهء کوتاه، ولی ویرانگر و تباه کن سقاوی، افغانستان از نگاه کدر های علمی، زیربنا ها و روبناها، صد سال به عقب زده شد و  به کمون اولیه، سوق داده شده بود. ظاهر شاه باید همه چیز را از صفر شروع می کرد.

سیستم مخابرات، مراسلات و مواصلات:

با شروع حکومت نادرشاه، ارتباط مخابراتی پایتخت با مراکز ولایات مهم افغانستان، برقرار می شود. در دورۀ شاهی، تیلیفون نیز در افغانستان توسعه می یابد. در سال ۱۳۲۸ هجری شمسی، وزارت مخابرات افغانستان، اقدام جدی ای را برای توسعهء تیلیفون در کشور آغاز می کند و با شرکت های بین المللی، وارد مذاکره می شود. در همین سال، یک دستگاه ۱۳۰۰ لینی اتومات ریلی از شرکت بیل/Bell  خریداری و در کابل نصب می شود. چندی بعد، دولت- برنامه های انکشافی را در مورد تجارت و زراعت هم روی دست می گیرد. برای این منظور، وزارت مخابرات در سال ۱۳۳۳ شمسی، یک دستگاه۵۰۰۰ لینی(خطی) اتومات را از شرکت زیمنس آلمان، خریداری می کند که این دستگاه سه سال بعد در کابل، فعال می شود.

تبصره: در دهۀ ۹۰ مجبور بودیم برای یک تیلیفون به پاکستان برویم. 

عضویت در اتحادیهء جهانی پُست:

در سال ۱۹۲۸، افغانستان به عضویت اتحادیهء بین المللی پُست در آمد. در این دوره، برای اولین بار، ارسال هوایی بسته های پُستی به خارج از افغانستان، آغاز شد. همچنین علاوه بر نامه های پُستی، پُست کارت ها، مجلات، اوراق تجاری و بسته های سبک وزن دیگر نیز به داخل و خارج افغانستان، ارسال می شدند.

ارتقای ریاست پُست افغانستان به وزارت:

پُستخانه در دوران حکومت ظاهر شاه با جهش ها و پیشرفت های مهمی در امر خدمات پُستی به وجود آمد. ارتقای ریاست پُست و تلگراف و تیلیفون به وزارت، از مهم ترین کار هایی بود که در آن زمان، اتفاق افتاد. در این دوره، ضمن ارسال بسته های سنگین وزن که تا ۲۰۰ کلیو گرم وزن داشتند، نامه رسانی در داخل کشور نیز سرعت یافت. ارتباط پُستی با خارج افغانستان به صورت چشمگیر افزایش می یابد و میان کابل و شهرهای بزرگ دنیا، مثل مسکو، دهلی، فرانکفورت، هامبورگ، آمستردام، نیویورک، پاریس، ژنو، رم، بیروت، قاهره، توکیو، آنکارا، صوفیه، پکن، تهران، اسلام آباد و کراچی، ارتباط پُستی هوایی، برقرار می شود.

پس از سال ۱۳۳۵ه.ش پُست هوایی در داخل افغانستان نیز فعال شد و ارتباط میان شهرهای کابل، هرات، مزار شریف، قندهار و میمنه، بر قرار می شود. طبق برنامهء پنج ساله، وزارت مخابرات موظف شده بود هر سال حدود ۳۰ پُستخانهء محلی در دیگر ولایات و شهرهای افغانستان، تاسیس کند.

معارف در دورهء ظاهر شاه:

دوران چهل سالهء سلطنت(۱۳۵۲-۱۳۱۲) از لحاظ تأثیر و تحولات سیاسی ای که بر تعلیم و تربیت نیز اثر گذار بودند را می توان به طور کلی به دو دوره تقسیم کرد: دورهء اول از سال ۱۳۱۲ه.ش بعد از قتل نادرشاه، شروع می شود و تا سال ۱۳۴۲ه.ش ادامه می یابد. دورۀ دوم از سال 1342 هجری شمسی آغاز می شود که تا سال۱۳۵۲هجری شمسی که آخرین سال سلطنت ظاهر شاه بود، استمرار پیدا می کند.

پس از سال ۱۳۱۲ تا سال ۱۳۵۲، یکی از تصمیمات هاشم خان، صدور فرمان تدریس به زبان پشتو در کلیه مکاتب سراسر کشور بود که به مدت بیش از ده سال ادامه یافت. در سال ۱۳۲۵، قانون اساسی جدیدی شکل گرفت که بر اساس آن، تعلیمات ابتدایی اجباری شد و تدریس علوم اسلامی هم مجاز می شود.

تبصره: آیا معارف و تحصیلات عالی در اکثر ملل جهان، به یک زبان ملی نیست؟ آیا در دوردست ترین نقاط کشور های همسایهء ما، تدریس در مکاتب به یک زبان رسمی و ملی صورت نمی گیرد؟ آیا ما دری زبانان افغانستان نباید مدیون این خاندان باشیم که زبان خود(پشتو) را برای تحکیم وحدت ملی و ملت سازی، قربانی کردند؟ در این دوره نسبت به دورهء قبل، معارف- رشد خوبی داشت. دولت به وزارت معارف، ابلاغ کرد که از سال تعلیمی ۱۳۲۶ به بعد، تدریس به زبان دری باز گردد. به این ترتیب در مناطق پشتوزبان، تدریس به زبان پشتو بود و در مناطق دری زبان، تدریس به زبان دری، انجام می شد.

در مجموع، تعداد کُل مکاتب در سال ۱۳۲۲ به ۶۲۷ مکتب ابتدایی، متوسطه، لیسه و مسلکی(فنی- حرفه یی) رسیدکه در این مکاتب به تعداد ۱۱۲۴۵ شاگرد دختر و پسر تحصیل می کردند و به تعداد ۳۴۴۱ معلم مرد و زن، امر تدریس را بر عهده داشتند.
پس از تنفیذ قانون اساسی جدید، قانون معارف تدوین و تنظیم شد که اساس تعلیم و تربیت بر مبنای آن شکل گرفت. اهداف اساسی قانون معارف در یازده ماده بودکه مادهء اول و دوم آن راجع به اهداف زیر بود:

1- مطابق مادهء ۳۴ قانون اساسی، تعلیم و تربیت، حق مشروع هر تبعهء افغانستان است که به صورت مجانی باید مهیا شود. هدف دولت این است تا امکانات مناسب تعلیمی را برای افراد- مطابق استعداد شان- فراهم آورد.

2- اهداف اساسی فعالیت های تعلیمی، انکشاف استعداد های جسمی، روحی و معنوی افراد و رشد احساس وطن پرستی، بشری، وفاداری به سلطنت، تزریق و تلقین حس مسئولیت فردی و اجتماعی برای پیشرفت و ارتقای کشور، صلح و سلم در دنیا و تقویت همکاری بود.

تحصیلات عالی:

سابقۀ تحصيلات عالي در افغانستان به حدود ۷۵ سال پيش برمی گردد. بنياد تعلیمات عالي در واقع در دوران ‌نادر شاه و ظاهر شاه گذاشته شده است.‌ نادر شاه، فاكولتهء طب را در سال ۱۳۱۱ هجری شمسی پايه گذاشت و  ظاهر شاه، باني واقعي پوهنتون كابل در سال ۱۳۲۵ بود. گفته می شود که زمین پوهنتون کابل، ملکیت شخصی شاه بود؛ اما او برای اعمار پوهنتون، وقف کرد.

پوهنتون کابل شامل پوهنځی های طب، انجنیری، حقوق، شرعیات، ادبیات، تعلیم و تربیه، فارمسی، علوم طبیعی و زمین شناسی بود. همچنان پوهنتون پولی تخنیک کابل، لیسه های حببیه، استقلال، امانی، رابعۀ بلخی، عایشۀ درانی، ملالی، نادریه، غازی و ده ها لیسهء مسلکی، لیلیه های شبانه در کابل و ده ها لیسه در ولایات پروان، مزار شریف، هرات، ننگرهار، قندهار و همه ولایات افغانستان در زمان ظاهر شاه، ساخته شده اند. پوهنتون ننگرهار، دارای تمام پوهنځی های ضروری بود. پوهنتون های عالی و نیمه عالی در اکثر ولایات افغانستان، فعال شدند. مکاتب و پوهنتون های نظامی، شامل تمام بخش ها بودند و رشد فوق العاده داشتند.

تبصره: با وجود بنیهء ضعیف اقتصاد کشور عزیز ما افغانستان، ظاهر شاه با درک واقعبینانۀ  ضروریات یک جامعۀ باسواد و سالم، تمام خدمات تعلیمی، تحصیلی و خدمات صحی را رایگان کرد. امروز- باز هم تکرار می کنیم- با حضور نزدیک به ۵۰ کشور و سرازیر شدن طوفان پول در افغانستان، منتقدین همیشه گی و مدعیان ترقی و انکشاف، از عهدۀ فراهم کردن خدمات معارف، تحصیلات عالی و خدمات صحیح رایگان برای تمام هموطنان ما عاجز اند.

هوانوردی و میدان های هوایی:

در اوايل سال ۱۳۳۴ و بر اساس اصولنامۀ سرمايه‌گذاري، شركت هوايي آريانا- افغان با ۵۱ درصد سرمايه از طرف دولت افغانستان و ۴۹ درصد از طرف كمپاني «انديمارد» كه بعداً جاي آن را «پان امريكن» گرفت، با طياره‌هاي نوع داكوتا در خطوط داخلي و خاجي به كار آغاز کرد. آن طياره‌ها كه ظرفيت ۳۰ نفر را داشتند، علاوه بر مسافرين براي حمل و نقل اموال تجارتي نيز به كار بُرده مي شدند.

در اواخر سال ۱۳۳۵، رياست ملكي هوایی، تأسيس شد. اولين اقدام اين رياست پس از تأسيس، امضای قرارداد مشترك هوانوردي با پاكستان و تركيه بود و اقدام دومي آن احداث ميدان هوايي بين‌المللي قندهار بود. جايي كه براي تأسيس ميدان هوايي قندهار، اختصاص داده شده بود، در 18 كيلومتري جنوب شهر قندهار در مسير راه سپين بولدك، واقع شده بود.

ميدان هوايي قندهار، نظر به موقعيت مناسبي كه دارد، فاصله ميان تهران و دهلي را نسبت به مسير ميدان هوايي كراچي، ۵۰۰ مايل كوتاه مي‌ کند و فاصلهء گرداگرد خطوط هوايي آسيا را به اندازهء كافي كم می سازد.

در سال ۱۹۶۳، ميدان هوايي بين‌‌المللي كابل عملاً براي پروازهاي داخلي و خارجي آماده شد. موقعيت كابل به حيث مركز كشور، ايجاب مي‌ کند پرواز هاي خارجي به جانب هند،  پاكستان، ايران، لبنان و اروپا و همچنان پرواز هاي داخلي به شهرهاي كوچك و بزرگ به طور عملي، انجام شوند. علاوه بر آن، ميدان هوايي كابل، آخرين نقطهء پرواز شركت ايرفلوت روسيه مي‌باشد كه از مسكو حركت مي كند و با خطوط هوايي اروپا، ارتباط می یابد. به همين ترتيب در ديگر ولايات افغانستان هم ميدان هاي هوايي عصري و پيشرفته تأسيس شدند و پرواز هاي داخلي به شهرهاي مختلف افغانستان، عموميت یافتند.
در سال هاي۶۸-۱۹۶۷ موسسهء هوايي باختر- افغان در چوكات رياست ملكي هوایی تاسيس شد و دو فروند طيارهء توربوجیت، از كانادا خريداري شدند. همزمان در شهرهاي كوچك نيز كار ساخت ميدان هاي هوايي آغاز و شهر هایی که در ارزگان، بدخشان، تالقان باميان، غور و نيمروز كه از پايتخت و مراكز صنعتي دور مانده بودند، راه پيشرفت شان مهيا شد.

شركت هويي آريانا- افغان در ابتدا با دو فروند طياره از نوع داكوتا DC-3 به فعاليت آغاز کرد و بعداً فعاليت خود را با دو فروند طيارهء DC-6، دو فروند  DC-4، چهار فروند DC-3، يك فروند طيارهء 440 نوع كالوير و يك فروند طيارهء مسافربري بوئينگ ۷۲۷، ادامه داد.

خطوط هوايي و مهم افغانستان:

خط كابل- مزار شريف، ميمنه- هرات، كابل- قندهار- هرات، كابل- كندز و مزار شريف- هرات.

در افغانستان، كمپاني‌هاي خارجي زيادي فعاليت داشتند كه به قرار زير بودند:
كمپناني ايرفلوت روسيه كه با استفاده از طياره‌هاي نوع ایلیوشن، پروگرام هفته وار به افغانستان داشت. طیاره های این شرکت، پس از توقف در تاشكند، به مسكو پرواز مي‌كردند.

كمپاني هوانوردي هندی به نام INDIEAN AIRLINE كه داراي طياره‌هاي نوع جیت بوئينگ بود و به طور منظم- هفته‌ء يكبار- به كابل پرواز مي‌كردند.
كمپاني هوانوردي ايران یا هما با طيارات نوع جیت بوئينگ خود، دوبار در هفته، به كابل پرواز داشت.

شركت هوانوردي پاكستان(P.I.A) با طياراتVIS CAUM، هفته‌ء دوبار از طريق پيشاور- لاهور و كراچي- كابل، پرواز داشت.

شركت هوايي بيروت (I.M.A) با استفاده از طيارات DC-6 و DC-4، هفته‌ء دوبار ميان كابل و بيروت پرواز داشت و به طور عموم، اموال تجارتي را انتقال مي‌داد.
خطوط هوايي در پيشرفت و رونق تجارت، سهم بالا دارند. هيچ كشوري نمي‌تواند بدون توجه به آن، به فكر پيشرفت در اقتصاد و يا هر زمينهء ديگر باشد.

زمانی افغانستان یکی از دو بزرگترین طیاره های بوینگ جهان را در داشت که بالاخره توسط رژیم مابعد به سبب عدم موجودیت ظرفیت برای به کار انداختن آن طیارۀ های غول پیکر، آن ها را به فروش رساندند.

تبصره: امکانات افغانستان در زمان شاه در تمام عرصه ها به مراتب بهتر از امروز بودند. با وجود انکشاف سریع جهان در سال های اخیر- به اثر پیشرفت برق آسای تکنالوژی- باز هم امکاناتی را که افغانستان در دهۀ شصت داشت با شرایط امروز که ۴۹ کشور برای مدت بیش از ۱۵ سال در افغانستان، حضور فعال دارند و به صد ها میلیارد دالر بدون حساب به افغانستان سرازیر شدند، خوب قابل مقایسه می باشند.

تورن اسماعیل، وزیر سابق آب و برق افغانستان با مصرف ده ها میلیون دالر، برای شهر کابل، جنراتورهای فرسوده را از ایران خریداری کرد که هیچ استفاده ای از آن ها صورت نگرفت و اکثراً برباد فنا رفتند. بعداً بیش از هزار میلیون دالر را بالای ۶۰۰ پایهء برق با طول ۴۶۲ کیلومتر کیبل، به مصرف رساند تا بتواند فقط شهر کابل را برق بدهد که باز هم افغان ها باید به روی اسلام کریموف، رئیس جمهور اوزبیکستان، ببینند که چی وقت فاز را خاموش می کند.

تورن اسماعیل، روزی برای حق به جانب وانمودن خویش در پسمانی کارها و نداشتن دست آورد، می گوید: «تعمیر یک نیروگاه انرژی که تنها برای تولید برق باشد، حداقل ۹ تا ۱۰ سال ضرورت دارد؛ ولی اگر قرار باشد برای آبیاری زمین ها استفاده شود، یعنی کانال کشی شود باید حد اقل ۱۴ تا ۱۵ سال زحمت کشید.»

شاهراۀ سالنگ که در زمان ظاهر شاه ساخته شده، امروزه از ترمیم آن تمام جهان عاجز مانده اند. امریکا و جاپان از ترمیم سرک کابل- هرات به حیث یک دست آورد بزرگ شان د رآبادی افغانستان، یادآوری می کنند، در حالی که آن سرک(سالنگ) از ۵۰ سال قبل تا کنون، قابل استفاده می باشد.

وزارت مخابرات از کمپنی های شخصی که با سهل شدن پروژه های تیلیفونی در افغانستان، سرمایه گذاری کرده اند، به حیث دست آورد بزرگ عرصۀ مخابرات، یادآور می شود، در حالی که در زمان شاه، تعداد زیادی ولایات حتی مراکز ولسوالی ها هم با سیم ها و پایه های تیلیفون، به مرکز وصل شده بودند.

حکومت افغانستان از دیموکراسی سمبولیک و صرف به نام این دوره، به حیث دست آورد بزرگ، یادآوری می کند، در حالی که ملت افغان، شاهد دیموکراسی و آزادی بیانِ به مراتب کاملتر از امروز در زمان ظاهر شاه در دهۀ دیموکراسی بودند.

ایجاد سیستم بانکداری:

در طول سلطنت پادشاهان افغانستان، سودجوئی از طریق پول با پول حرام و خلاف شریعت اسلامی پنداشته می‌شد. بدین لحاظ رسماً هیچ بانکی الی سال ۱۳۱۲ وجود نداشت. مال شاهی در خزانۀ شاهی حفظ می‌شد. مردم، سرمایهء خود را خود حفاظت می‌ کردند. در بسا شهرها از طرف یک فامیل بزرگ، امانت خانه‌ها ساخته می‌شد که در آن ها فقط پول بدون سود، حفاظت می‌شد. یک تعداد صرافانی که هم وجود داشتند، به نام سودخور دوزخی یاد می‌ شدند و در اجتماع به نام حرامخور، جای خوبی نداشتند. 

پس از ورود انگلیس ها، تعدادی از صرافان هندی، بین افغانستان و هندوستان، به فعالیت آغاز کرده بودند. پول های باارزش آن زمان، سکهء اشرفی(طلای عربی) نقرهء نیکلای(اصل روسی)، روپیهء هندی و پوند انگلیسی بودند. تبادلهء این نوع پول ها بیشتر در عرصهء تجارت و رفتن به حج و سفرها صورت می‌گرفت. آن صرافان بیشتر در بازار ‌های کابل و قندهار، فعالیت داشتند. اسعار مورد ضرورت دولت نیز از همان صرافان، خریداری می‌شدند. این روند ادامه داشت تا این که در سال ۱۳۱۱ با ابتکار یکی از تاجران ملی/ عبدالمجید زابلی، شرکتی را به نام «شرکت سهامی هاشمی» تأسیس کرد که بعداً در ماه ثور سال ۱۳۱۲ه.ش این شرکت سهامی به نام «بانک ملی افغان» مسمی و به حیث اولین بانک در افغانستان، عرض وجود می کند. این نهاد به عنوان یگانه بانک کشور، وظایف بانک مرکزی را به پیش می‌برد. با گذشت زمان، هر روز وظایف و فعالیت‌های این بانک، گسترش می‌یافتند. در سلسلۀ همین انکشافات، دومین بانک افغانستان به عنوان بانک مرکزی(د افغانستان بانک) به تاریخ ۱۷/۱۱/۱۳۱۸ و با سرمایهء ابتدائی ۱۲۰ ملیون افغانی در پایتخت کشور(شهر کابل) افتتاح شد. بعداً و در سال ۱۳۵۴، سرمایۀ «د افغانستان بانک» به یک میلیارد افغانی، ارتقاء یافت. 

قبل از دورۀ اعلی حضرت محمد نادر خان و اعلی حضرت محمد ظاهر شاه، طبابت در افغانستان صفر بود و هیچ نوع خدمات طبی در سراسر کشور، وجود نداشت. فقط در اواخر سلطنت امیر حبیب الله، یک طبیب هندی به نام «علی جویا خان»، برای افغانستان استخدام شده بود که در حقیقت طبیب دربار و مصروف معالجۀ خاندان سلطنتی و بعضی اشخاص معتبر(سرشناس) بود.

با سر کار آمدن این خاندان وطندوست در افغانستان، تغییرات چشمگیری در بخش صحیه رونما شدند. اعمار شفاخانه های علی آباد، سناتوریم و تاسیس فاکولتۀ طب، یکی از دست آورد های مهم این دوره است. همچنان تاسیس مکتب طبی معاونت داکتری، تأسیس مکتب نرسنگ و استخدام دکتوران متخصص از دولت دوست ترکیه را نیز می توان از انکشافات ﻮ اولین گام ها در راه احیای طبابت در افغانستان، محاسبه کرد.

شفاخانهء علی آباد در دامنهء کوه علی آباد با ۶۰۰ بستر، دارای بخش های داخله، جراحی، سناتوریم، جلدی، چشم، عقلی و عصبی، گوش و گلو و انتانی در سال ۱۳۱۱ افتتاح شد.  برای طبقهء اناث، شفاخانهء مستورات(میوند امروزی) با شعبات مربوطهء آن تاسیس کردند که بعد از تاسیس فاکولتهء طب، جزو شفاخانه های تدریسی و به نام موسسات صحی پوهنتون، فعالیت می کرد.

در سال ۱۳۱۱، فاکولتهء طب تاسیس شد که در پهلوی آن، مکتب عالی دواسازی نیز در همان سال تاسیس می شود. این فاکولته و مکتب عالی توسط ۱۷ نفر پروفیسور ترکی و یک استاد داخلی کیمیا به نام انور علی در دارالامان که به نام دارالفنون معروف بود، فعالیت می کرد. از جمله 17 نفر پروفیسور ترکی، ۱۱ تن آنان استاد دواسازی و رشتهء کیمیا بودند.

اولین دسته فارغان در سال ۱۳۱۶ و به تعداد هشت نفر از فاکولتهء طب و دو نفر از مکتب دواسازی، به جامعه تقدیم شدند. در سال ۱۳۴۳، شفاخانۀ وزیر اکبر خان افتتاح و بخش اورتوپیدی شفاخانۀ علی آباد به وزیر اکبر خان، انتقال داده شد.

یکی از اقدامات علمی و قابل تحسین آن زمان، نشر «افغان طبی مجله» در دهه ی سی- در هر سه ماه- با صاحب امتیازی فاکولتهء طب بود که با محتویات بسیار عالی علمی در شرایط همان زمان، نشر می شد.

کار اعمار شفاخانهء مرکزی اردو به نام «ظاهرشاهی مرکزی روغتون»(بعداً چهار صد بستر) مورد توجه خاص دولت وقت و مواظبت سران دولتی، قرار داشت. چنان چه روز سه شنبه ۱۲ جدی ۱۳۵۱، محمد ظاهر شاه از جریان اعمار این شفاخانه دیدن کرد و محمد موسی شفیق/ صدراعظم نیز به تاریخ ۱۹ جدی سال مذکور از کار ساختمانی آن شفاخانه دیدار به عمل آورد. گفته می شود که شفاخانۀ۴۰۰ بستر، یکی از بزرگترین مراکزی طبی سطح منطقه در آن زمان شمرده می شد.

در تمام ولایات افغانستان، شفاخانه های مرکزی ایجاد شدند. صد ها کلینیک در سطح ولایات و ولسوالی ها اعمار می کنند. شفاخانۀ های دولتی ای که امروزه نیز در کابل فعال هستند، همه از زمان بابای ملت باقی مانده اند و با وجود سپری کردن همۀ ناملایمات و طوفان های بنیاد برافگن، همچنان فعال و ایستاده باقی مانده اند. شفاخانۀ شاهدخت بلقیس(بعداً جمهوریت)، ابن سینا، میوند، صحت طفل اندراگاندی،  وزیر اکبر خان، علی آباد، ملالی، رابعۀ بلخی و انتانی را می توان به طور نمونه یاد آوری کرد. 

اکنون دولت از تامین خدمات رایگان صحی، اظهار عجز می کند. داکتران دولتی فقط خدمات رایگان، اما با کیفیت پائین را برای مردم، ارائه می کنند. اثری از ادویه وجود ندارد. اکنون دولت در پی خصوصی سازی شفاخانه هاست تا بتواند فشار را از بالای شانه هایش کم، اما وضع مردم بی چاره را از این هم بدتر کند.

بیائید سر های مان را در گریبان کرده و حق را حق و باطل را باطل بگویم تا در دنیا با وجدان راحت باشیم و در آخرت شرمسار نباشیم.»

شرح تصویر:

من مصطفی عمرزی(نفر دوم از سمت راست) در حضور اعلی شاه محمد ظاهر(رح) در ارگ در سال 1383ش. این ملاقات را به این دلیل نیز فراموش نمی کنم که اصرار الحادی ها و اخوانی را می دیدم. در آن جمع، کسانی بودند که به نام کمونیست و جهادی، سال ها علیه شاه مرحوم، قرار گرفته بودند؛ اما به قدری وقیح بودند که اجازه نمی دانند طیف ما(جوانان بی طرف) در کنار شاه مرحوم، تصویر بگیریم و با او هم کلام شویم. در آن زمان با «اتحادیه ی ملی ژورنالیستان افغانستان» که مرحوم سرمحقق محمود حبیبی و استاد شفیقه حبیبی در راس آن قرار داشتند، همکاری رسانه یی داشتم.