اینجانب طی چند نوشته از خیانتها و برخورد ناشایست معین اداری سابقه وزارت صحت نوشته بودم. تصادفاً که در ماه حمل(غالباً اواسط ماه حمل) حکم برطرفی او را شنیدم در همان وقت نیز از وضعیت نامطلوب و متکبرانه او نوشتم که نشر شد. این معین زن یک پاکستانی است. من مدتها قبل یادواری کرده بودم که او با خانواده اش به مردان امد. پاکستانیهای محل ایشانرا کابلی میګفتند بزودی خاندان او ماموسی را به یک پاکستانی دادند. و به این ترتیب انها فکر کردند که از فشار مجاهدین و مهاجرین بالایشان کم شد. و کم نیز شد زیرا به خاطر شوهر پاکستانی اش به او وخاندانش که در خدمت روسها بودند و کتب شوروی را ترجمه نموده بودند چیزی نګفتند و ګذاشتند که درانجا باشند. بزودی زندګی بسیار ارام را شروع کرده بالباسهای فیشنی میبرامدند یکروز در موتر شخصی هم اورا میدیدیم . بعداً ما اولین بازګشت کنندګان مهاجر به پغمان بودیم. دو سال قبل در فکر تشکیل شدن یک کلنیک در پغمان شدیم و وقتیکه مردم ما به وزارت صحت رفتند عریضه شان موثر نشده بود. من باامدن ریش سفیدان پرسان کردم ، آنها ګفتند که معین اداری بسیار رویه بد کرد معنی ان این بود که رشوت میخواست مانند انکه پدر کلان ماموسی درمقابل رشوت پنجاه افغانی شهادتنامه کورس پشتو را میداد. این موضوع را نویسندګان دیګر و محمدداوود خان مومند نیز نوشته. من متوجه شدم که ماموسی زن همان پاکستانی است این چطور معین شده. بعد موضوع روشن شد که او شوهر را در پاکستان ګذاشته بخاطر جمع اوری پول ودالر به کابل امده است. چنین زن را درعربی ناشزه ګویند. ګفتم هی افسوس دالر که چه کارها مردم بخاطرت میکنند.
ازینکه این معین اداری مربوط قوم پشتون و فعلاً مسکونه بهسود جلال اباد اند ما فکرکردیم که شاید بنا بر قومیت صلاحیتی بلند داشته اند وقتی دیدیم که از وظیفه بنا برتخلفات سبکدوش شد فهمیدیم که موضوع قومیت درمیان نیست با جرات شدیم که بالاخره خاین رسواشدنی است اکنون به سارنوالی معرفی شدند ما این اقدام را تقدیر میکنیم. من اصلاً از قوم عرب هستم به تعصب دری وپشتو باور ندارم. ما عربها در ثمرخیل جلال اباد نیز مسکونه هستیم و در پغمان نیز. در جلال اباد موسسات خارجی در همان اولها خیلی خدمات خوب صحت را انجام دادند ولی وزارت صحت خود ما کاری نکرد. به جز انکه مردم را از حکومت دورساخت. بنا این معین اداری باید مجازات شود تا نتیجه برخورد متکبرانه را بداند و ناامید ساختن ریش سفیدان چه معنی دارد به جز از بددعای مردم بیچاره.