چنانچه اکثر هموطنان آگاه و وطندوست ما مطلع اند، عبداللطیف پدرام که با لفاظی های محیلانه از نام و اصطلاحات سیاسی در پانزده سال اخیر سو استفاده های فراوانی نموده است، برای بازی دادن و تملق به بعضی ها، زمانی از نکتایی آبی و پیراهن آبی استفاده می کند، برای تملق به بعضی ها از رنگ نارنجی و دستمال پوشان نارجی سو استفاده می کند و با وجود تمایلات فراوانش به ایران و روسیه در این شب و روز از مزدوری به اوامر و خواهشات پاکستان نیز شانه خالی نداشته، و از این رو مورد انتقادات شدید هموطنان وطندوست ما قرار گرفته است.
در رابطه به سوالی معنون که، "آیا لطیف پدرام در خدمت سپاه پاسداران ایران و روسیه است؟" دانشمند محترم جناب محترم حکیم روان با یک دید ژرف و آگاهانه از اوضواع افغانستان و منطقه، با حوصله مندی فراغبال تحت عنوان "خائن به وطن شاخ و دم نه دارد" چنین می فرمایند:

" خائن به وطن شاخ و دم نه دارد

با خروج برتانیه از اتحادیه اروپا که در پی یک ریفراندوم صورت میگیرد ، پرسش های گوناگون در اجندای مباحثات بریکسیټ ( خروج برتانیه ) بین برتانیه و اتحادیه اروپا رونما میگردد . یکی از مسائل حاد این اجنداء سرنوشت آینده جبل الطارق است.

جبل الطارق در سال ۱۷۰۴ میلادی در اثر یورش مشترک نیروی دریایي هالند و برتانیه از چنگ اسپانوی ها ربوده شد. بعد از جنگهای طولانی و کشمکش های خونین بالاخره در سال ۱۷۱۳ در نتیجه توافقات صلح شهر اتریخت هالند ، جبل الطارق برای قرنها در اختیار برتانیه واگذار شد . آز آن زمان تا اکنون اسپانوی ها داعیه جبل الطارق را هیچگاه فراموش نه کرده اند.

اکنون بعد از ۳۱۳ سال اسپانوی ها بار دیگر مسئله جبل الطارق را برای بحث در اجندای خروج برتانیه از اتحادیه ۳۱۳اکنون بعد از اروپا قرار داده اند . آینده جبل الطارق هنوز معلوم نیست که با چی تغیراتی رقم خواهد خورد ولی اراده خلق اسپانیا در برابر تجاوز و زورگویي استعمار انگلیس بعد از قرنها ثابت مانده است . سرشت انسان با زور و جبر ، تجاوز و ناروا آشتی ناپذیر است.

با درد و دریغ که در برهه های مختلف زندگی انسانها نارواهای زیادی ثبت تاریخ شده اند ، درد ها و الام زیادی ناشی از خصوصیت درندگی بعضی از انسانها بر مردمان تحمیل شده اند ولی وجدان انسان طی ادوار مختلف تاریخ آنرا نکوهش میکند. برای خلاصه کردن مطلب میپردازم به مسئله داغ روزهای آخیر در مطبوعات کشور عزیز :
درین آواخر چهره های مختلف با هویت های مشترک با عناوین و القاب بلند بالای تاریخ دان، فیلسوف، پژوهشگر و سیاستدان از نام تاجیک های کشور بر روی صفحات تلویزیون های کشور با طمطراق خاص و نبوغ مآبانه در مورد خط تحمیلی دیورند ابراز نظر مینمایند. در رأس همه اینها آقای پدرام ستمی-جمعیتی قرار دارد.

آقای پدرام با توهین و تحقیر قوم پشتون و توصیف و تعریف تاجیک ها همه وقت خصوصا درین روزها نسبت به هر وقت دیگر بیشتر به تبین و افتراق قومی دامن میزند.

از نظر هیچ کس پوشیده نیست که تا چندی پیش روسیه و ایران از ماموریت جامعه بین المللی در رأس ایالات متحده امریکا در افغانستان حمایت میکردند . و از چندی به اینسو خصوصا بعد از انضمام جزیره کریمیا مربوط اکرائن با روسیه و وضع تعزیرات بین المللی علیه روسیه ، آنکشور در مورد افغانستان به فعالیت های نظیر تأمین روابط با طالبان تروریست و دولت حامی آن پاکستان آغاز نموده است.

روسیه تلاش دارد تا جامعه بین المللی را نسبت وضع تعزیرات شان علیه روسیه، در افغانستان با چلنج مواجه بسازد.

ازین رو پدرام ها را سیگنال داده اند تا مانند طالبان حضور جامعه جهانی را در افغانستان اشغال بنامند، دولت موجود را مانند طالبان نامشروع خوانده، جامعه افغانی و حکومت های قبلی را نسبت برسمیت نشناختن خط تحمیلی و استعماری دیورند نکوهش کنند تا مداخله ناپاکستان تروریست پرور را در امور داخلی کشورما مشروعیت بدهد. پس جنگی که توسط طالب و داعش به حمایت پاکستان علیه مردم و کشور ما براه انداخته شده است و هر روز خون مردم بیگناه ما را میریزند نیز مشروعیت کسب میکند . چنین است چهره یک اجنت بیگانه و وطن فروش!

امیدوارم خواننده گرامی ازین مختصر تفاوت بین وطنپرستان اسپانوی و وطنفروش افغان آقای پدرام را پی برده باشد.

آقای پدرام شورای تاجیک ها را ساخته تا اگر بتواند به این وسیله قوم تاجیک را از سائر اقوام افغانستان جدا سازد و بوسیله نفاق قومی شیرازه وحدت ملی مردمان افغانستان را نقب گذاری نماید. آقای پدرام خوب میداند که در شرایط جنگ نا اعلام شده تحمیلی، افغانستان برای بقای خود، نسبت به هر چیز دیگر به وحدت و همبستگی برادرانه اقوام ساکن کشور ضرورت دارد. پدرام در شرایط حساس و سرنوشت ساز بر قلب کشور که همانا وحدت و همبستگی اقوام افغانستان است یورش میبرد. وی میداند که مردم افغانستان هر تجاوز را به همت وحدت ملی و اتحاد برادرانه اقوام افغانستان بزانو در آورده است. پس معلوم میشود که پدرام با محاسبات دقیق ودرک اهمیت وحدت و برادری اقوام افغانستان هدف اصلی را نشانی گرفته است.

پدرامی ها عوض اینکه صلح را بمثابه ضرورت حیاتی جامعه افغانی در صدر وظایف قرار دهد و بر اسباب قطع جنگ نااعلام شده تروریسم جهانی علیه افغانستان فکر کند، مسائلی چون شورای تاجیکان، خط دیورند، فدرالیسم و ازین قبیل مساېل میپردازد.
پدرام از مردم بخون آغشته افغانستان حیاء نمی کند که هر روز از سوی طالبان تروریست و داعشیان وحشی طبق پلانهای تباهکارانه آی-اس-آی بخاک و خون کشانده میشوند. وی مانند اجنت آی-اس-آی خون آشام خواهان برسمیت شناختن خط تحمیلی دیورند است.

وطنپرستان اسپانیا بعد از ۳۱۳ سال صرف نظر از موافقات اتریخت داعیه جبل الطارق را بر میز برتانیه میگذارد، تا حق تعین سرنوشت جبل الطارق را که گهی زور آنرا رقم زده بود، به خلق جبل الطارق و اسپانیا واگذار کنند، ولی لطیف پدرام شاگرد سپاه پاسداران ایران داوطلبانه حاضر است داعیه ملی افغانها را در زیر پاشنه های خونین جنرالان پنجابی بیاندازد. اینست درجه مسؤلیت آقای پدرام در برابر مادر وطن!

خط تحمیلی دیورند در شرایطی بر افغانستان تحمیل گردید که کشور ما در شرائط فوق العاده خطیر قرار داشت.
چنانچه امیر عبدالرحمن خان میگفت : «افغانستان مانند ظرف شیشه ای بین دو سنگ ( استعمار انگلیس و استکبار روس )واقع شده است» حفظ افغانستان به حیث یک کشور بمنزله بقای یک بره بین دو گرگ، کاری دشواری بود.

اینگونه رویدادهای تاریخ در بین وطنپرستان افغان احساس تنفر نسبت به ابر قدرتهای وقت تحریک میکند ولی پدرام عوض حمایت از داعیه مردم افغانستان بر زخم های خونچکان مردمان ما نمک می پاشد. وی میگوید:
«ولش کن بابا کار دیورند نزد من تمام است«.

بلی! آقای پدرام شما که اجنتی بیش نیستید، افغانستان و خط دیورند به شما ارتباطی نه دارد. کار شما خدمت به سپاه پاسداران و ک گ ب است. شما را به خط دیورند، سرنوشت جنگ و صلح افغانستان چی؟

افغانستان همواره دست دوستی را به مردمان جهان، منطقه و بالخاصه کشورهای همسایه دراز نموده است و خواستار استقرار مناسبات دوستانه بر مبنای اصل همزیستی مسالمت امیز، همسایگی نیک، عدم مداخله در امور همدیگراست ولی دیگران هر آن خواسته اند تا کشور و مردم ما را بخاطر منافع آزمندانه شان قربانی نمایند.

چنانچه پاکستان طی چهل سال تمام خون مردم افغانستان را میریزاند و شبکه های گوناگون تروریستی و آدمکش جهادی و طالبی و درین اواخر داعشی را به کشور ما گسیل میدارند به خونریزی و کشتار مردم بی گناه ما میپردازند. وقتی ناپاکستان درگیر جنگ با هند در مسئله کشمیر بود و زمانی که پاکستان این مرکز شرارت را بار دیگر بحران بنگله دیش در خود پیچید، افغانستان ازین فرصت ها برای از پا درآوردن پاکستان استفاده نه نمود.

همچنان وقتی ایران آخوندی با صدام درگیر بود، ایرانی ها هیچ علامتی از سوء نیت و اثری از بدخواهی افغانستان را نه دیده اند.

چرا پاکستان و ایران بمثابه دو کشور همسایه باندهای شر وفساد، چور و چپاول، قتل و کشتار را برای کشور ما تربیت، تجهیز و حمایت میکنند؟ چرا روس دیروز و امروز کشور عزیز ما را به شمال و جنوب تقسیم کردند و تا هنوز هنگامه ک گ ب در مورد اتحاد شما ل و جنوب به پایان نرسیده است؟

چرا در زمان زمامداری طالبان، اتحاد شمال را علیه طالبان حمایت میکردند و امروز در پشت سر حکومت افغانستان در خفاء با طالبان پس پسک دارد؟

هدف همه این تلاشهای پاکستان – ایران و روس اینست که شیرازه حکومت مرکزی افغانستان را از هم بپاشد و جلو تشکیل یک حکومت ملی–مرکزی، دارای قابلیت دفاعی از حاکمیت ملی، تمامیت ارضی و منافع ملی را بگیرند.

پدرامی ها از باداران خارجی خود زیاد عقب نمی ماند. اینها نیز عین اهداف را تعقیب میکنند. اینها مسأله فدرالیسم را بخاطر تضعیف حاکمیت مرکزی مطرح میسازند. خصوصیت همه زنده ها است وقتی با خطر مواجه میشوند، برای جلوگیری از صدمه خود را جمع و منقبض میسازند تا ساحات آسیب پذیر را در آمان نگه دارند. جنگ برای بقای جامعه افغانی و جلوگیری از فروپاشی محشر برانگیز آن در درجه اول مستلزم حاکمیت مرکزی است.

پدرام در شرایط جنگ خانمانسوز تحمیلی بر کشور ما، حملات خونین و پی در پی طالبان و داعشی ها و نارواهای استبداد جهادی بر مردم ما میخواهد مطابق پلانهای تباهکارانه سپاه پاسداران و ک گ ب حاکمیت مرکزی را تضعیف کند و زمینه تجزیه افغانستان را مساعد سازد. بی خبر از آنکه تجزیه افغانستان نه تنها پدرامک بلکه باداران شان را نیز چوب آتش جهنم خواهد ساخت و این جهنم همه منطقه را خواهد بلعید.

پدرامی ها بر اساس تجربه امارت اسماعیل خان تورن در هرات، دوستم در جوزجان، معلم عطا در بلخ، شیرزی بلدوزر در قندهار، پادشاه خان ځدران در پکتیا، حاجی قدیر در ننگرهار و غیره میدانند که چگونه این امارت ها حکومت مرکزی را ایگنور(بی اهمیت) میکردند؟ و می دانند که چگونه انارشی دوران ایله جاری جهادی وحدت و
حتی موجودیت افغانستان تاریخی را بمثابه کشور واحد به چالش مواجه ساخته بود. بر همین بنیاد بیگانه پرستان خودفروش چون پدرام نعره های ضد افغانی فدرالیسم را درین اواخر از سرگرفته و دقیقا موازی با مسیر باداران خود در پهلوی مسأله دیورند، فدرالیسم را به خورد ناآگاهان میدهند . بر ملت افغانستان است تا با اتحاد آهنین و همبستگی گسست ناپذیر برادرانه در برابر توطئه های دشمنان و چوکره های شان چون پدرام و غیره صف شکست ناپذیر تشکیل دهند و از سلامت کشور تاریخی شان و مردم مظلوم و جنگ زده خود در مقابل خونخواران طالب و داعش و چپاولگران جهادی شجاعانه دفاع نمایند . بدانید که در دکانهای بنام قوم ، دین و زبان جنایت آفریده میشود . همه آنانیکه درین دکانها سودا میکنند دشمنان افغانستان و دشمنان انسانیت اند ."

----------------------------------------------
به امید مبارزۀ هر چه سریعتر و هر چه دقیقتر در راۀ مبارزه با فساد اداری!
به امید مبارزۀ هر چه سریعتر و دقیقتر با ایران محوری ها و پاکستان محوری های مخرب در افغانستان عزیز!
به امید دقت به کوچکترین واحد های کاری در هر ساحۀ کاری ما!
به امید اتحاد و وحدت هر چه بیشتر اقوام شریف افغانستان!
به امید صلح، ثبات، عدالت اجتماعی، قانونیت، ترقی و رفاه برای مردم رنجدیدۀ ما