از وقتی تحریک شعوری تجمع همتباران در ولسی جرگه را دیده ام(مخالفت با تاجر بدرفت ها)، به جرات می توانم بگویم که برای نخستین بار امید هایی زنده شده اند که نوید وحدت هرچه بیشتر بزرگ ترین قوم افغانستان(پشتون ها) از آن ها درک می شود. حمایت های قاطع از کمال ناصر اصولی با تهور قابل ستایشی که بر دهن تنظیمی های فاسد کوبیدند، مثال های خوبی اند که رونما شده اند.

ما در سالیان اخیر، شاهد بوده ایم که در کنار سیاست زده گی های فکری و مکتبی، جمود تلقینی و احتیاط مضر، به اندازه ای به زیان ما تمام شده اند که چند دلقک مزدور که اعتراف می کنند اگر خارجی نباشد، حتی جرات حرف زدن ندارند، متاسفانه با سُست عنصری شماری که فقر فرهنگی دارند، تاجر اند یا دالر خور دوتابعیته و در خط توجیه اعمال دشمنان آن قدر منفی بافی کرده اند تا هاریت سقوی و تنظیمی و ستمی به جایی برسد که در رسانه ها عملاً به هتاکی رو آورند.

ظاهراً پاسخ ها و واکنش های به جا در خلق فرهنگ روشنگر و فشار هایی که بالاخره مردم را قناعت دادند، در یک جامعه ی سراپا آلوده، زمانی بیگانه گان داخلی را ناگزیر به احترام کرده اند که ُابُهت و سنگینی اجتماعی، تاریخ و فرهنگی ما حتی به 40 کشور تا دندان مسلح نیز اجازه نمی دهد طبیعت این جا را تغییر دهند.

از همین اکنون رعُب ایجاد شده از قاطعیت حضور متهور همتباران در شورای ملی،   عرصه های فرهنگی و رسانه یی، شماری را ترسانده است که بیشتر در لشکر های فیس بوکی با صفحات فیک، به شیرانی مبدل شده اند که اگر جنس آن جانور را به نام حیوان، تشریح کنیم، دنائت مخالفت هایی که اکثراً با صورت های پنهان رونما می شوند، حقایق دیگری را محرز می کنند که پشتون ستیزی در افغانستان، عمل بسیار احمقانه و دور از عقل است.

خدا کند درک ناگواری ها تعداد دیگری را نیز سر عقل بیاورد که از همان خودفروخته گانی که پول گرفتند و به چاه سپتیک رای دادند، شروع می شود و به چپی و راستی های مکتبی و دالرخوران بی خاصیت و دو تابعیته ای ختم شده است که یگانه کمال آنان، توجیه افغان ستیزی و پشتون ستیزی به نام آزادی بیان و کار رسانه یی می باشد.

با وجود زیان های زیاد، اما هیچ چیزی دیر نیست. ثبات قومی ما باعث می شود اکثریت این کشور، به ثبات برسند. اتحاد درونی تبار ما که پایه های این کشور را می سازند، بحران چهل ساله را خاتمه می بخشد؛ زیرا یکی از عوامل کشاله دار شدن بحران افغانستان پس از هفت ثور، ستیز با اکثریت این کشور است.

جغرافیای زنده گی ما را ناامن کرده اند. در این بستر، وقتی کار نباشد، رفاه حیاتی زیر صفر و در فضای باز، توهین آن هم از آدرس حامیان ارتجاعات منفور و گروهک هایی که برای قدرت، از دامان شوروی تاکنون، در بغل خارجی خوابیده اند، مردم را همیشه برای انتقام گیری، تحریک می کنند.

پس از مرحله ای که از رهگذر مخالفت های فقط طیف مذهبی، ماشین جنگی کُل دنیا متوقف مانده است، اگر مردم ما به مرحله ی مخالفت های عمومی کشانده شوند،        زنده گی طفیلی خوار هایی نیز زار می شود که پشت خارجی نشسته اند و برای تغییر افغانستان، نقشه می کشند.

می بینیم که اتحاد قومی ما در افغانستان، به نفع همه است. من نشانه های تبارز آگاهانه و متحدانه ی همتباران در عرصه های مختلف حیات افغانی را به فال نیک می گیریم. این مثال های خوب، به صراحت بیان می کنند که مردم ما از جمود فکری خارج شده اند و با درک آسیب هایی که به نام توجیهات مختلف، از دیگران به آنان رسیده اند، اولویت اتحاد خویش را مهم می دانند.

فقط اگر یک نمونه ی کوچک، این قدر موثر واقع شود که به راحتی با آن به دهن تنظیم سالاری کوبید و صد ها طرح و نقشه ای را که توسط پول و حمایت بیگانه، ریخته شده بودند، از میان برد، وسعت این اتحاد- به سطح کشور- بدون شک به خیر ماست. به امید اتحاد و همدلی های بیشتر