بررسي و تدقیق آثار و آن چه پيرامون پشتون های افغانستان نوشته اند و بخش عمده ي غير پشتوني نيز دارد، براي كساني كه به درستي به ماهيت جريان هاي غير مردمي تنظیم های وابسته به بیگانه، آگاهي دارند، پوشيده نمانده است. بخش عمده ي محتواي اين پرداخته ها در جايي كه انتقاد ناميده مي شود، هرگز و به هيچ صورت، مقوله ي انتقاد را افاده نمي كند.
در واقع فشار های ناشي از دشنام و فحاشي كه نقد می نامند، بيشتر براي جلوگيري از رويكردي نیز است كه اكنون چه بخواهند و چه نخواهند، جامعه ي فرهنگي ما و جناح هاي بي طرف را تشويق می کنند ضمن روشنگري بر كردار زشت، با استفاده از ابزار عداوت، اما با اين تفاوت كه نقد ما، فحاشي و دشنام را مجاز نمی داند، همان گونه كه ساير تعصبات را نفی می کند، در مقام تحفظ ارزش های خویش بكوشيم. بنابراین، اندیشه ی تحفظ ملی و تباری، مردم ما را دچار عصبیت مثبت می کند تا هزار برابر بيشتر در تبارز و الگوسازی فرهنگ ها و ارزش های خویش مصمم بمانند. خوشبختانه عملکرد منفی مخالفان، بهترين شناسه ی ابعادي شده است كه ما را متوجه می کند، با چه كساني مواجه استيم!
اين كه بخش عمده ی آدرس هاي به اصطلاح رسانه يي و فرهنگي عداوت، بركنار از عامه ی جوامع اقليت ها، متشكل از جريان هاي حزبي و تنظيمي اند، مي دانيم که به استثناي عوامل و گروهک هایی که از وابسته گي هاي گوناگون بيروني به حد مزدورصفتي، سود مي جويند، انديشه و ملاحظه ی زیادی وجود ندارد تا يقيني نشويم آن چه پيرامون ما منفی مي شوند، نقد نه، بل بیشتر اغراض سیاسی اند.
متاسفانه ثقلت تنقید غیر اخلاقی، همواره باعث شده از حُسن معدود موارد به جا و درست انتقاد نيز به دور بمانيم؛ گرچه بسيار ناچيز اند، اما نقدي كه سازنده و درست باشد، در صورت پذیرش، خالي از مفاد نيست.
با نگارش اين مقال مي خواهم اين ذهنيت را ايجاد كنم كه آن چه پيرامون تنقید پشتون ها در افغانستان، پرداخته می شود، افزون بر محتوای بی ارزش، اکثراً به حد ادبياتي ست كه مردمان كوچه و بازار مستعمل می کنند. درمانده گی در حد چنین کنشی، دلایل بسیار دارد.
اصرار مدام بر تنقید یک جانبه، روی ملاحظات سیاسی استوار است. تداخل اقلیت ها در فرصت های حضور خارجی که همواره با انحصار و چپاول قدرت و دارایی های عامه توام بوده، جای آنان را در افت اجتماعی در حدی قرار می دهد تا با فرط نقد منفی، روی اغراضی پرده بیافگنند که تراژیدی چهل سال اخیر، راوی مستند آن هاست.
درگیری مداوم ناشی از تنقید که همواره به ضد اکثریت میلان می کند، وسیله ی موثر ذهنیت سازیی هایی ست که اجازه نمی دهند حول یک محیط سالم، خیانت ها و جنایات همه را آشکار کنیم.
تشدید هتاکی یا بی حرمتی، به خصوص در مقاطعی که هنگامه های همه گیر اجتماعی، چون انتخابات، فراهم می کنند، ضرورت برخورد جدی با عوامل و انگیزه ها را اهم می سازد؛ چه بیرون شدن از تکدر اجتماعی و سیاسی که در عدم تنقید سالم و بی طرف رونما شده است، سایه ی عناصر دنی را در حاکمیت گسترده می سازد.
در حالی که شباهت هایی در جانب ما رونما می شوند، اما این معامله ی به مثل، هرگز از حیاط اخلاقی خارج نمی شود. مشکوریت این کنش که وابسته به درک اجتماعی، منشه از مزایای فرهنگ افغانی دارد، جانب ما را مطهر می سازد، اما تداوم به اصطلاح تنقید یا در واقع هتاکی و بی حرمتی مخالفان، ناگزیری کنش هایی را ایجاد می کند که حداقل در موضع مدافعان ارزش ها، منافع و تبار، به گونه ای باید عمل کنیم که ضمن درک نزاکت های اجتماعی، عملکرد ما، مخالفت های رذیلانه را بزداید.
سالمیت اجتماعی، بدون تنقید سالم، به وجود نمی آید؛ زیرا ستیز مداوم در افغانستان که کاملاً افاده می شود بر اثر تنازع سیاسی شکل گرفته است، گروهک های تحمیلی، به خصوص زاده ی بحران را تشویق می کند برای جلوگیری از ضایعات منافع، همواره سعی کنند با یک طرفه شدن انتقاد، در جای مردمانی قرار گیرند که با ابواب گسترده ی تحریف تاریخ افغانستان، طرح های اصولی پاکسازی نظام به نام دشمنی های اقلیت ستیز، دولت را در کام ادارات ائتلافی فرو ببرند.
در برابر جریان مضاعف به اصطلاح نقد یا هتاکی و بی حرمتی، اجرای چند مامول، مهم به نظر می رسند. در نخست با تشدید مستندسازی، برخلاف نکوهش هایی که در فضای اجتماعی می مانند، دوسیه های جنایتکاران را متعدد بسازیم. در قدم دوم، تشخیص آدرس هایی که با اصرار هتاکی، از جنبه ی جرمی افتراء مصئون مانده اند، مهم است.
اگر در 17 سال اخیر، پی گیری قضایی، گریبان مفتریان و اشاعه دهنده گان دهن گنده گی را می گرفت، اکنون فرهنگ هتاکی و بی حرمتی، حربه نمی شد تا به حد شخصیت کشی مستعمل شود.
در نهایت، اما با رعایت موازین اخلاقی، اصرار بورزیم حربه ی نقد، بلافاصله متوجه منتقدانی شود که در جریان چهل سال اخیر، وابسته بوده اند. عطف به این بُعد، در تبیین این واقعیت کمک می کند که فرط تنقید بر اثر تنازع سیاسی نیز می باشد؛ زیرا از هفت ثور تاکنون، سوء استفاده از قدرت و انحصار آن، مردمان زیادی را متمول کرده است. تحفظ عیش و عشرت حرام، خائنان را تشویق می کند با انحرافی ساختن تنقید، دیگران را سترون کنند.