اصولی که بر اساس آن ها، مردمان یک کشور، اتباع نامیده می شوند، در متن موضوع، عبارت از تعهد به منافع مردم، ارزش های همه گانی، تمامیت ارضی، باور ملی و احترام به زیست باهمی اند. بنابراین باید طبق قاعده ی مکافات و مجازات نیز محک زده شوند.
در حاکمیت رییس جمهور کرزی، با چهره ها، افراد و اشخاصی مواجه شدیم که با تمام توان برای خدشه دار کردن تاریخ افغانستان، هویت افغان ها، تحریف ارزش ها، توهین و هتک حرمت به اقوام، فعالیت های مختلف سیاسی، فرهنگی و اجتماعی انجام دادند. در حالی که گذشته ی آنان نشان می دهد، بازمانده گان کسانی اند که از آب، خاک، نام و هویت این جا استفاده ها کرده اند، برعکس روزی نیست که به قول خودشان، جهت سوء استفاده، منافع مردم را تهدید نکرده باشند. فرهنگ سازی از این حیث، به گونه ی مثال، در نشرات روزنامه ی مبتذل «ماندگار»، نشر بدترین اکاذیب می شود یا مشی احزابی چون کنگره ی ملی که با ریاست لطیف پدرام فعالیت می کند، عملاً در پی ایجاد ذهنیت هایی ست که با بررسی محتوای اساسنامه های اعتقادی، نشراتی و فکری آنان، فقط به این نتیجه می رسیم که در به دنبال منفعت، غرضوری می کنند.
آن چه باعث ناراحتی می شود، فقط در این نهفته نیست که کس یا کسانی به درستی در پی نقد و پاسخگویی برآمده باشند. سوگمندانه این افراد با مشی ها و دشمنی ها، عملاً از امتیازاتی استفاده می کنند که طبق باور های خود شان، به آنان مربوط نیستند.
گاهی هنگام نقد 17 سال گذشته، شدت ناراحتی، اجازه نمی دهد چیزی بنگاریم. فکرش را بکنید، مهمترین بخش های جامعه ی آگاه، متعهد و معتقد افغان ها از تمام اقوام، در حاشیه ماندند؛ کسانی که اگر تاجک اند یا اوزبیک، پشتون اند یا هزاره، بلوچ اند یا ترکمن، هرگز اجازه ندادند و نمی دهند که با حساسیت های ملی، بازی شود؛ اما این جریان اصیل و مدافع، بر عکس آن دشمنان داخلی که از میلیون ها دالر خارجی به جیب زدند، خودجوش و با احساس مسوولیت، از کشور دفاع کرده اند. آنان تا حد کاستن از نان دسترخوان، برای دفاع از منافع ملی هزینه کردند؛ اما جایگاه این قشر، در برابر اقشاری که تا سرحد نفی قانون اساسی، شورای قومی می سازند، آن قدر در حاشیه های جامعه مانده است که اگر بخواهیم برای انسجام آنان، دست به کار شویم، نیازمند همان قدر زمان و هزینه خواهیم بود که دشمنان این کشور از آن ها استفاده کرده اند.
نمی خواهم با کشاله دار ساختن این مقال، فوران ادبیاتم را نمایش دهم. فقط می خواهم با صراحت بگویم، در هیچ کجای دنیا، هیچ دولتی وجود ندارد که عناصر مُخل منافع مردم، ارزش های ملی و تمامیت ارضی را با توجیه آزادی بیان و دیموکراسی، اجازه دهد که تا مرتبه ی وفاداری به کشور های دیگر، خط و نشان بکشند.
دشمنان این کشور، فاجعه ی فکری به بار آورده اند. آنان در فرصت های انتخابات که ضعف حاکمیت از همه جا هویدا می شود، نمایشاتی می کنند که اگر هم تقاضا های نامشروع آنان برآورده شوند،، باز هم مثل این می ماند که در این بازار آزاد و در کشوری که برایش ارزشی قایل نیستند، فقط از فرصت ها استفاده می کنند.
چنانی که همواره انتقاد کرده ایم، حاکمیت های ائتلافی باعث شده اند افغان های معتقد به کشور، در حاشیه بمانند، اما برعکس، بدترین دشمنان این کشور، با کل عداوت ها، به هر چیزی می رسند. بنابراین تا چه زمانی در انتظار بمایم تا جلو چشمان ما، از آن چه که از این کشور به دست می آورند، به ما خیانت کنند؟
نباید وقت را ضایع کرد! پیشنهاد می کنیم برای آن که دوست و دشمن مشخص شود و از همه مهم تر، دارایی های این کشور، نصیب کسانی نشوند که خود شان را از این کشور نمی دانند، امکانات باید برای آن افغان هایی هزینه شود که بر اساس باور های خویش، مشمول حقوق «اتباع درجه اول»، شمرده می شوند.
مخالفان، اگر نمی پذیرند، دوست ندارند و بی موجب دشمنی می کنند، وقتی برای چنین افرادی، حتی در آمریکا که مهد دیموکراسی کنونی می خوانند، قانونی وجود ندارد و اجازه نیست هرچه می خواهند انجام دهند، نباید همانند دلقک هایی باشیم که در برابر آنان، فقط علایق بیگانه را تمثیل می کنند.
تصویب قوانین روشن به منظور استفاده از حق تابعیت بر اثر شرایط و مهم تر از همه بر اساس مکافات و مجازات، حد فاصل شود. بنابراین با ستایش، پاداش و نکوداشت، افغان هایی را ارج بگذاریم که خدمت می کنند و با نکوهش، نفرت و طرد، کسانی را مجازات کنیم که پندار و کردار آنان اسباب اذیت مردم اند. در واقع آنان «اتباع درجه دوم»، شناخته شوند.