افغان ها باید متحد شوند : سبحان امیری
وحدت میان اقوام افغانستان در شرایط کنونی هر چند به یک کلمه نمایشی در محافل سیاسی بوده است اما این کلمه با گذشت هر روز جایگاه خود را در محافل سیاسی پیدا خواهد کرد .
پس از کنفرانس بن در سال 2001 کسانی که به نیابت از افغان ها در این نشست اشتراک کرده بودند به هدف قانع ساختن جامعه جهانی مبنی بر اینکه وحدت میان اقوام را در نهاد های مهم حکومتی در نظر میګیرند برخی وعده های را به جهانیان سپردند .
اما آنان به دلیل نداشتن یک مفهوم واضح از وحدت ملی ؛ برخی افراد را به اساس قوم در پست های بلند دولتی ګماشتند این کار نه تنها نتوانست وحدت میان اقوام افغانستان تمثیل کند بلکه یک نوع ضربه یی سنګینی بود بر شایسته سالاری در نهاد های دولتی زیرا بیشتر افراد نسبت به شایسته سالاری و توانایی های آنان به اساس قوم خود به وظایف مهم ګماشته شدند .
اما اکنون نسبت به هر زمان دیګر نیاز به وحدت میان اقوام افغانستان دیده میشود زیرا تلاش های بیرونی بخاطر تفرقه افګنی میان اقوام افغانستان در درازای تاریخ جریان داشته اما در این اواخر این کار تشدید یافته است .
اما سوال اینجاست که آيا در این مدت زمان که افغانستان دستخوش نا امنی ها و نا بسامانی ها بود آیاد وحدت میان اقوام افغانستان از بین رفته است یا خیر ؟
در کشور ما وحدت ملی از بین نرفته ولی آسیب های جدی به پیکر آن وارد شده است و متاسفانه تا هنوز نیز این روند ادامه دارد . ولی این ضربات محکم نتوانسته است به چند دلیل بر وحدت میان افغان ها تاثیر بګذارد .
نخست اینکه مردم افغانستان که متشکل از اقوام مختلف اند هیچ گاه بین خود بالای زمین و یا قدرت جنگ نکرده اند. جنگهای که دهه نود در افغانستان رخ داد این جنګ جنگهای قومی نبودند، بلکه جنگهای تنظیمی جهت تصاحب قدرت بود.
در قدم دوم اقوام مختلف افغانستان باهم ارتباط خونی دارند، و همچنان موجودیت دین واحد یکی از عامل اصلی وحدت و یکپارچگی ملت افغانستان به شمار میرود.
سوم میتوان ګفت اقوام افغانستان بخاطر استقلال و آزادی مبارزه مشترک نموده افتخارات، خوشی ها و تراژیدی مشترک دارند.
در تمام ولایات، شهرها دهات و قریه ها اقوام مختلف حتی با مذاهب مختلف در پهلوی همدیگر به ګونه مسالمت آمیز زندګی کرده اند و میکنند .
مردم افغانستان نیز میتوانند مانند ملت های دیګر جهان در یک فضای صمیمیت و همدلی با همدیګر زندګی کنند اما تقسیم بندی مردم افغانستان به شمال ؛ جنوب ؛ شرق و غرب جفای بزرګ بر حق مردم این مرز بوم است و حتی آنرا باید جنایت علیه مردم افغانستان خواند .
اکنون افغانستان در یک مرحله حساس تاریخی قرار ګرفته است و برای اولین بار است که منافع کشور های دیګر با منافع ملی افغانستان ګره خورده است و بسیاری کشور های جهان را مجبور ساخته است تا با حمایت های نظامی ؛ سیاسی ؛ اجتماعی و غیره با مردم و حکومت افغانستان همکاری کنند .
این منافع مشترک را تهدید جهانی تروریزم بین المللی میان افغانستان و کشور های خارجی به خصوص غرب تعریف کرده است .
اما با تاسف که تا کنون یک تعریف به تمام معنی مشخص و آنچنانی که لازم است از وحدت ملی بخصوص در شانزده سال گذشته در افغانستان ارایه نشده است .
در سائر کشورهای جهان نیز ابتدا دولت به میان آمده و بعداً جامعۀ ملی و وحدت ملی تامین گردیده است. به تعقیب آن به رشد اقتصادی توجه صورت گرفته، افراد جامعه در سیاست دخیل شدند و دموکراسی جنبه علمی را به خود ګرفت و زمانیکه اقتصاد رشد بهتر نمود مسئلۀ توزیع عایدات ملی به طور عادلانه مطرح گردید از اینجاست که میتواند به آینده امیدوار بود و نباید افغانستان را از سایر ملت های جهان مستثنی قلم داد نمود .
باتوجه به تأکيدات قانون اساسي و با وجود تنوع ديني، مذهبي، قومي، نژادي، لساني و امثال آن، افغانستان متعلق به همه اقوام با هم برادر و برابر ساکن آن است و همه وظيفه دارند براي ترقي، پشرفت، رشد، توسعه، آباداني در اين کشور تلاش نموده و در برابر هرنوع تجاوز و تعرض استادگي نمايند. از انحصار طلبي، تبعيض و برتري طلبيهاي نژادي و قومي که هميشه عوامل اصلي بحران و منازعه بوده است پرهيز کنند.
انحصار و برتري طلبي هاي قومي و نژادي باعث مي گردد که حقوق برابر شهروندان ناديده گرفته شده و منابع و فرصت هاي ملي در اختيار يک عده خاص قرار بگيرد.
حال که قانون گذاران کشور منزلت برابر را براي همه ي اقوام و قبايل در قانون اساسي افغانستان کنجانده اند به هيچ وجه منطقي نيست که اقوام آن را ناديده گرفته و همه مسائل را از ديد و دريچه تنگ قومي و سمتي تحليل نمايند. تحقق حاکميت ملي، حفظ وحدت ملي، حفظ وحراست از کرامت انساني، حفظ برابري در حقوق و تکاليف، استفاده از ثروتهاي ملي و مانند آن، نياز مند نگاه کلی است نه نگاه شخصي و قومي. لذا همهي اقوام محترم بوده و بايد از برخوردهاي مغاير با وحدت ملي پرهيز نمايند.