پس از حمله ها در یازدهم سپتامبر سال 2001 میلادی بر مراکز بانک جهانی در نیوریاک و پنتاگون که با تحولات بسیاری به همراه بودند، از جمله افغانان نیز از دایره ی فراموشی ها بیرون می شوند. مردم ما دوباره در محراق توجه ها قرار گرفتند؛ اما جنگ عراق،  افغانستان را دوباره در محدوده ی فراموشی قرار داد. زمانی که اوضاع عراق تا اندازه ای رو به سوی بهبود می نهند، افغانستان دوباره از نیمه احاطه ی فراموشی به احاطه ی توجه، داخل می شود.  

مدتی از دلگرمی افغانان نگذشته بود که کشاکش های انتخاباتی امریکا (مبارزات جورج بوش و جان کری)، دوباره افغانان را به محوطه ی فراموشی داخل می کنند. پس از چندی که اثرات بیرونی انتخابات امریکا کاهش می یابند، افغانان توانستند از محوطه ی بعضاً  فراموشی کامل و زمانی نیمه کامل و یا تمام کامل، به در آیند. در این مسیر، هنوز امید های افغانان بیشتر نشده بودند که ناگهان بحران خاور میانه و کشاکش اسرائیل و فلسطین سر می رسد. برخورد حزب الله لبنان با اسرائیل و همین طور اتفاقات دیگر که به اثر آن ها،    جامعه ی جهانی باز هم در افغانستان با کاهش توجه و سردرگمی مواجه می شود.  

پس از سپری شدن و کاهش تمام سوژه های بیرونی، هنگامی که افغانان کاملاً امیدوار شده بودند دیگر مانعی برای توجه به آنان وجود ندارد، بحران مالی جهانی، چنان فس همه را در آورد که جز در خیال، فکرش را هم نکرده بودند. بنابراین معضله ی افغانستان، چه طور می شود؟ هنگامی که ایجاب می کرد باید و شاید (مصارف غیر انجویی) کمک کنند نکردند؛ ولی حالا که ناچار اند و می خواهند، نمی توانند. آیا بحران کشور را آسمانی بدانیم یا زمینی؟  

فکر می کنم اگر بتوانیم با تعمیم این اندیشه که حالا نیز دیر نشده است از مدرک خود کمایی کرده و مسوولیت را به کسانی تفویض کنیم که دلی به حال مردم می سوزانند، حداقل نوسان سقوط ما در گرو رویداد های جهانی نمی ماند تا در احاطه های فراموشی، نیمه فراموشی ویا نوع کامل آن ها ترخیص بگیریم؛ زیرا تجربه ثابت ساخت، ولو اگر در محراق توجه هم باشیم، کمک های خارجی، چاره ساز نیستند. چه بسا که باز هم قضایای دیگر و بحران های آینده باعث زیان و انواع فراموشی خواهند شد.  

آن چه با بحران سوریه رونما شد و آن چه با افلاس آخوندان ایران در شرف فاجعه ی دیگر است، موید ده ها انقطاع انزوای افغانستان می باشند. این نگرش تاسفبار به اهمیت موقعیت کشور نیز بسته گی دارد.  

در بازی های جهانی، درج شناسنامه ی ما در پایین ترین های فهرست صورت می گیرد. تنازع جهانی در قضایای افغانستان، فقط با محاسبه ی دارایی های طبیعی یا موقعیت جیوپولیتیک نیست. آنان برای تحفظ کشور ها و منافع ملی خویش نیز در این جا می جنگند. به این لحاظ، هرازگاهی که تنور جنگ در جای دیگری گران بها می شود، افغانستان در قعر فراموش ها فرو می رود. 

 ظاهراً فعالیت احتراقی داعش و مخالفان مسلح، گهگاه باعث می شوند حامیان جهانی افغانستان متوجه شوند که از ریخت و پاش و از منار کجی که ساخته اند (دولت های ائتلافی با تنظیمیان جنایتکار و مزدور)، توته ها و پارچه های دالر می ریزد. آنان در این اواخر به همین بسنده کرده اند که از شمارش این ریخت و پاش (گزارش های سیگار)، احصائیه بسازند که به چه میزانی کمک های شان را دود کرده اند.  

زیاد نی، فقط یک هفته خود تان را زحمت بدهید و به نشرات غربی که به زبان های دری افغانی و پشتو نشرات می کنند، گوش دهید! از پخش اخبار افرادی که در داخل افغانستان مسوول اند تا گزارش هایی که از کشور های خود شان تهیه می کنند، تناقض، تضاد و سردرگمی، نیازمند توجه اداره ی سیگار شده اند. 

 تنها در سال جاری، شاهد صد گونه تناقض در باره ی جغرافیای حکومتی و مخالفان دولت بوده ام. گاه می گویند طالبان ده درصد را به دست دارند. گاه به 50 درصد می رسد. گاهی هم بر اثر مشکلاتی که با حکومت می یابند، همانند حکومت کرزی می شود که با فشار های احصائیه وی ده ها موسسه ی خارجی، دولت را خورد می کردند که این همه احتیاج دارید! موسساتی با نام های عجیب مور و ملخ، شیر و پلنگ و نمی دانم ده های دیگر. شناخت من از این موسسات به پخش اخبار آن ها وابسته بود. نارضایتی خارجیان از حکومت کرزی، این موسسات را به کار می انداخت و هر کدام با اعداد و احصائیه ها به جان حکومت می افتادند که مجبور استید! 

اگر نبرد ها و جنگ های مخالفان مسلح خونین نبودند و باعث ویرانی نمی شدند که طبیعی است خصومت آنان صلح آمیز نیست، از تمام شان تشکر می کردم که بر اثر فشار های مضاعف باعث می شوند نگرانی های دوستان خارجی، توجه آنان بر معضلات افغانستان را از انزوای انقطاع خارج کند.  

چند تک و توک جنگ سوریه یا سیلابی در جاپان یا اکسیدند (تصادم) پشکی در جاده ای در جرمنی می توانند افغانستان را منزوی کنند!