څېړنوال عبدالرحيم بختانى خدمتگار

 

 

ولايت نورستان در زمانه های گذشته و امروز

          ولايت نورستان يکی از جمله ولايات مشهور و تاريخی افغانستان بشمار می رود . ولايت نورستان دردوره های مختلف تاريخ افغانستان به نام های مخلتف  ياد گرديده است ودردوره های مختلف تاريخ رول مهم را دارابو ده است .ولايت نورستان از لحاظ موقعيت يک ولايت کوهستانی است به همين لحاظ درزمانه های مختلف تاريخ زيادتر اوقات از حملات بيگانگان درامان مانده بود.دراين مقاله کوتاه درمورگذشته های تاريخی نورستان ودرمورد وضعيت وموقعيت فعلی آن معلومات همه جانبه ارائه خواهد گرديد .

           نورستان درزمانه های باستان به نام بلور يا بلورستان يادمی گرديد.بلوريابلورستان باستانی ساحه کنونی نورستان رادربر نمی گرفت ، قسمت های زياددره های کنر ،چترال وکاپیساشامل ولايت بلورستان می گردید. درسمت شمال شرقی بلورستان ولا يت بد خشان از واخان وزيباک گرفته تامنجان موقعيت داشت. به سمت جنوب آن سوات باجوروننگرهار موقعيت داشت . درقسمت شرقی آن ولاِيت کشمير ودرقسمت غربی آن دره نجراو وپنجشير موقعيت داشت . واز گوشه شمال شرق به سلسله وسطح پامير متصل بود. بلورستان رايک سلسله کوتل هابه دو حصه شرقی دغربی تقسيم می کند که درقسمت شرقی آن چترال امروزى وقسمت غربی آن نورستان امروز ی موقعیت دارد واين کوتل هاعبارت اوکوتل های زيديک ،شویی ،شوال وپرت است. بلورستان يک ولايت کوهستانی وصعب المرورترین دامنه های هندوکش است .درسرتاسرآن تقريباهیچ يک قطعه زمينی وجودندارد که بتوان آنرا ميدان نامید.وادی های بزرگ اما غیرمرتب وعمیق وتنگ بلورستان که چندین وادی هاودره های عمیق تروتنگ تروکج وپیچ ترازآن منشعب گردیده به واسطه کوه های مرتفع که نشیب وفرازهای دشوارگذاری دارد، ازهمدیگرجداوازآن هارود های خوردتقسیم می شود. این رود هاپرآب وسریع السیر،که دره های ولایت راتقاطع می کند،غالبابالای آن هاپل های چوبی اعمارشده است .درهنگام سرماوبرف باری این ولایت به چندین وادی هاومناطقی  تقسیم می شودکه باهم رفت وآمدی نمیتوانندنمود. وازهمین جااست که بین طوایف بلورستان اختلافات چهره ،زبان وعادات وغیره موجوداست .

           آب وهوای بلورستان نظربه اختلاف ارتفاعات اقلیم متفاوت است .ولی تابستان درتمام ارتفاعات هوا گرم می باشد.ودرزمستان دروادی های بلند،سردی شدید حکمفرماست . عمومابرجاهای که از سطح بحرچهار هزارفت بلندى دارند برفباری زیادی میشود.بعضی وادی ها،مثلا مستوج وشهرچترال به علاوه زمستان شدید . باد سختی نیزدارد .درحالیکه درچندین وادی های نورستان هیچ شمالی نمی وزد.به همین دلیل هوای نورستان منحیث المجموع صحت بخش وآب صفاوشیرین دارد. (١)

          مردم بلورستان يا نورستان در زمانه هاى باستان به نام (اليناها ) ياد ميگرديدند . النياها از مردم اصلى آريايى بشمار مى روند که از زمانه هاى بسيار قديم در همين سرزمين زنده گى ميکردند .  احمد على کهزاد در مورد اقوام الينا تحقيقاتى را انجام داده است و چنين مينويسد : (( اليناها يا نورستانى ها در گوشه شمال شرق آريانا در دره هاى صعب العبور و مرتفع هندوکش جنوبى را اشغال کرده و از همان زمانه هاى عصر ويدى که قبايل بيشتر بجا هاى خود مستقر شده اند تا حال بجاى خويش باقى مانده اند . الينا ها چون در دره هاى خيلى دشوار گذار زندگانى داشته و دارند و قطعه مسکونه آنها از راه هاى بزرگ رفت و آمد کناره افتاده در مرور زمان تماس شان با ساير قبايل بيش از پيش کم شده و از همين جهت است که مميزات عرق و زبان و کولتور و عرف و عادات قديم آريايى در ميان آنها خوبتر محفوظ مانده و از اين جهت بعضى از مدققين ايشان و باشندگان شغنان و روشان و بعضى حصص ديگر بدخشان و پامير را از روى عرق به صفت
(( هوموالپيتوس )) يعنى (( آريايي هاى کوهى )) ياد ميکنند ، بعضى هاى ديگر ايشان را در قطار (( دارد ها )) مى آرند و دارد ها از اقوام خيلى قديم کشو ما بوده و در حاشيه شمال شرقى آريانا سکونت داشتند و هنوز هم در علاقه هاى دشوار گذار نورستان و چترال زندگانى دارند .

          بهر حال ، اليناها خون و مميزات آريائى را بوجه احسن محافظه کرده و مطالعه حيات و عرف و عادات و زبان آنها روشنى هاى بزرگى در تاريخ قديم کشور ما مى اندازد و جا دارد که براى معرفى آنها و کولتور و مدنيت قديم شان آثار جداگاه و مستقلى نوشته و نشر شود )) (٢)

          بعداز سقوط دولت یونان وباختری وبوجودآمدن دولت هخامنشی درافغانستان بلورستان با استقلال داخلی زنده گی کرده است .دردوره تسلط یونانیان ،واقعاتاحال علایمی به دست نیامده که بتوان گفت ،یونانیان دربلورستان به تشکیل دولت ومدنیتی پرداخته اند.ولی بعداز آنکه دولت های کوشانیان ویفتلی هاازقرن اول تاقرن ششم میلادی درافغانستان حکمفرما بوده ویونانیان برای ابد سقوط کردند یک تعداد از باختری های مدنی درهمان جنگ های اولی به دره های بلورستان پناه
بردند. (٣)

          بلورستان دردوره اسلا می تاظهورامیر تیمورمستقل زنده گی میکردندوبه دین ومذهب قدیمی خویش پابند بودند.امیر تیمور درسال 1398 میلادی زمانی که مناطق اندراب و تخارستان رااشغال نمودبه جانب بلورستان لشکرکشی نمود.اوازسمت شمال ازکوتل خاواک به وادی پنجشیرعبورکرده وبعداً  وارد بلورستان شد.تیموردراین مسافرت زمستانی درسبدی نشسته به واسطه یخمالک خوردن ازکوه سرازیر شد واو می گویدکه درسمت چپ خودیک گروپ ده هزارسواره گی روان کردم، معلوم میشودکه  آنهابه حصه شمالی نورستان رفته وتباه شده اند .

            اما تیمور دعوه میکندکه من غالب بودم .به هرحال تیموربه سرعت این ولایت صعب المرور وکوه های خطرناک آن راتخیله میکند واز راه خاواک بیرو ن می شودوضمناًدردره  ))کتور(( کتیبه یی به یادگاراین سفرخودگذاشت .درداخل نورستان برکناردریای
)) ناجل((  تاحال قلعه یی موجوداست که آنراقلعه تیمورمی نامندودرقلعه )) قلوم(( سنگی است که برآن آخرین نقطه پیشرفت تیمورمنقوش گردیده است (٤)

          بعداز حملات امیرتیمورگورگان ،ظهیرالدین محمدبابرومحمدحیدرنیزدرقرن شانزدهم میلادی به بلورستان حملاتی نموده اند.مگردسته های سواره آن هاعاجزبودازاینکه موفقیت محکمی درآنجااحرازنمایند.این حملات آن هافقط بخاطر چوروچپاول بود.

          در قرن شانزدهم ميلادى اين سرزمين را بنام کافرستان هم ذکر نموده اند . ظهير الدين محمد بابر که در آغاز قرن شانزدهم از ماوراء النهر به جانب افغانستان و هندوستان لشکر کشى نمود ، به ولايت نورستان هم رسيد . بابر در کتاب مشهور خود بنام بابر نامه يا توزک بابرى چندين جا در مورد نورستان تذکر داده است . او در مورد موقعيت جغرافيايي ، پيداوار و مردم نورستان در آنزمان چنين مينويسد :  (( ديگر تومان ( کابل ) نجر او است که بطرف شمال شرق کابل در کوهستان موقعيت دارد ، کوههاى عقب آن همه کافرستان است . گوشه واقع شده ، انگور و ميوه اش بسيار و شرابش نيز خيلى زياد است . ولى جوشيده مى سازند . در زمستان ها مرغ را بسيار پرورش ميکنند . مردمش شرابخور و بى نماز و نا فهم و کافر اند در کوههايش درختان ناجو و جلغوزه و بلوط و خنجک بسيار مى رويد . درخت ناجو و جلغوزه و بلوط در پائين بوده و بالاتر از نجراو هيچ ديده نمى شود . اين ها از درختان هندوستان اند . چراغهاى مردم اين کوهستان همه از چوپ جلغوزه است که مانند شمع مى سوزد و خيلى تعجب آور  است )) (٥)

          در آنزمان بۀ اين دليل بۀ اين سرزمين کافرستان مى گفتند که در ديگر مناطق و ولايات افغانستان دين مقدس اسلام پخش گرديده بود و مردم اين منطقه پيرو اديان سابق خود بودند . به هرحال بعدازقرن شانزدهم به تدریج دین مقدس اسلام دربلورستان شرقی قدم  نهاد.

         ظهير الدين محمد بابر در مورد ميوه و شراب اين سرزمين در بابر نامه چنين مى نويسد : (( روز چهارشنبه ، دهم ماه محرم سوار شده ، سير کنان به قلعۀ بجور ( باجوړ ) رفتم ، در خانه خواجه کلان مجلس شراب داير گرديد . کافران نواحى بجور چند خيک شراب آوردند . شراب و ميوه بجور هم از نواى کافرستان (نورستان ) مى آيد )) (٦)

          دروسط قرن هجدهم میلادی بلورستان شرقی یعنی چترال امروز زیر تسلط چینی هارفت وبعدها دوباره آزادگردید.درقرن نزدهم میلادی مطابق معاهده دیورندکه دردوازدهم نومبر سال 1893 میلادی بین دولت های افغانستان وانگلیس به امضاء رسید حقوق سیاسی افغانستان ازبلورستان شرقی یعنی چترال سلب گردیده ودرسال 1895 میلادی عساکرانگلیس تمام آن علاقه رااشغال نمودوعلاقه های بلورستان غربی یعنی نورستان امروزی ازحملات مستقیم انگلیس ها محفوظ ماندودرهمین سال یعنی درسال 1895 میلادی امیر عبدالرحمن خان داخل اقدامات عسکری شده وولایت مذکورراجزولاینفک افغانستان قرارداد وامروز اهالی ذکی وفعال نورستان درردیف متدین ترين ووطن پرست ترین طبقات افغانستان به شمارمی روند.باید متذکر شوم که تازمان امیرعبدالرحمن خان این مناطق به نام های بلورستان وکافر ستان شهرت داشت (٧)

          (( کوهسار بلورستان که به طرف شمال کنر افتاده و کافران سفيد پوش و سياه پوش در آن زندگانى داشتند ، و همواره از دسترس حکومت افغانستان خارج بودند ، در سال
 ١٨٩١ م به حکم امير عبدالرحمن خان مورد حمله جنرال غلام حيدر خان چرخى واقع گرديد و مردم آنرا تماماً مطيع و مسلمان ساخت و آنرا نورستان ناميد )) (٨)

          براى تصرف نورستان حکومت امير عبدالرحمن خان مدت پنج سال کوشش هاى دوام دار نمود   تا اينکه تمام مناطق نورستان تحت تصرف دولت مرکزى قرار گرفت و تمام مردم آن به دين مقدس اسلام مشرف شدند مير غلام محمد غبار در مورد فعاليت هاى حکومت امير عبدالرحمن خان در نورستان تحقيقات همه جانبه را انجام داده و چنين مى نويسد :
(( در سال ١٨٩٦ سپهسالار غلام حيدر خان چرخى که جاده ئى تا اسمار و دهنه نورستان تمديد کرده بود ، بمردم نورستان ابلاغ کرد که هدف دولت فقط تمديد راهى از بين نورستان تا بدخشان است و بس و متعاقباً خود با قشونى داخل نورستان شد .

          قشون چهار هزار نفرى او با پانزده روز آذوقه در چهار ستون به استقامت کامديش ، کورديش ، بتى گل و بزگل مارش نمود و خودش پاى پياده در محل رود کورديش کوهى را عبور کرد . در اينجا مردم نورستان دو دسته شدند ، يک دسته اطاعت سهسالار را پذيرفت و دسته يي بدفاع پرداخت . از آنجمله مردم بزگل مساکن خود را گذاشته به کوه ها بر آمدند . سهسالار داخل دره کموشد و روساى دره با اهالى آن اظهار انقياد کردند و دين اسلام را پذيرفتند )) (٩)

          نورستان اقليم ملايم وارد . سالانه از ٦٠٠ الى ٨٠٠ ملى متر بارندگى دارد . در شمال نورستان سرد ترين درجه حرارت از منفى ١٠ درجه سانتى گيرد هم پائين ميشود .

          در نورستان عرف و عادات مردم متفاوت است . آنها مردم مالدار بوده خانه هاى دو منزله از چوب و سنگ مى سازند ، يک کلکين آن به طرف شرق و ديگرى طرف غرب ميباشد تا طلوع و غروب افتاد را بخوبى ملاحظه کنند . در چپرکت هاى چوبى ميخوابند و در چوکى مى نشينند و طعام خود را روى ميز طرف ميکنند . از پوست حيوانات گاه گاه لباس مى سازند و کلاه نوع پکول ميپوشند . در عروسى دختر از داماد يک تعداد حيوانات را طور تويانه مى گيرند .

          نورستان جنگلات سوزنى برگ ارچه ، جلغوزه ، نشتر ، بلوط ، شيشم ، سکسول ، گل بيد ، بيد ، چنار و پنجه چنار نيز وجود دارد . از جمله فلزات آهن ، مايکا ، ليتيوم ، بريليوم نيز وجود دارد .

          در نورستان راه ها قناعت بخش نبوده ، در بعضى جاها پاى پياده و يا توسط اسپ و قاطر رفت و آمد صورت مى گيرد . (١٠)

          مساحت ولايت نورستان ٣٦٢٧ کيلو متر مربع است ، از سطح بحر حدود يک هزار متر ارتفاع دارد و داراى ٤٧ قريه ميباشد (١١)

          مردم نورستان به زراعت ، باغدارى و مالدارى مصروف هستند . يک تعداد مردم در جنگل هاى انبوه نورستان به شکار پلنگ ، شادى و گرگ مصروف هستند و پوست اين حيوانات را به فروش ميرسانند .

          مردم نورستان در صنعت دستى هم مهارت زياد دارند . تکه هاى پشمي و نخى مى بافتد و از آنها لباس هالى محلى ترتيب مينمايند. (١١)

  

منابع و ماخذ:

          ١. جغرافياى تاريخى افغانستان ، مير غلام محمد غبار ، بنگاه انتشارات ميوند ، کابل ، ١٣٨٢هـ ش ( ص  ١٣١-١٣٢)

          ٢. تاريخ افغانستان ، جلد اول ، دوم و سوم مکمل ، احمد على کهزاد ، بنگاه انتشارات ميوند ،
کابل ، ١٣٨٧ هـ ش ، (ص ٧١)

          ٣. جغرافيايى تاريخى افغانستان ، مير غلام غبار ، ( ص ١٣٧)

          ٤. اثر فوق ، ( ص ٤٥ ) .

          ٥. بابر نامه ، ظهير الدين  محمد بابر شاه ، مترجم :  معاون سر محقق دوکتور شفيقه يارقين ، مرکز زبانها و ادبيات ، اکادمى علوم افغانستان ، ١٣٨٦ هس ش کابل ، (ص ٤٧ ) .

          ٦. اثر فوق ، ( ص ١٧٩) .

          ٧. جغرفيايى تاريخى افغانستان ، مير غلام محمد غبار ( ص ١٤٢ – ١٤٣ ).

          ٨. اريخ مختصر افغانستان ، پوهاند عبدالى حبيبى ، دانش خپرندويه ټولنه ، پيشاور ، ١٣٧٧ هـ ش ، (ص ٢٩٨) .

          ٩. افغانستان در مسر تاريخ ، جلد اول و دوم مکمل ، مير غلام محمد غبار ، بنگاه انتشارات ميوند ، کابل ، ١٣٨٧  هـ ش ، ( ص ٦٧٢ ) .

          ١٠. جغرافياى ولايات افغانستان ، پوهاند غلام جيلانى عارض ، اداره کتابخانه  هاى سيار اريک ، پيشاور ، ٣٧٩ هـ ش ( ص ٣٦-٣٧ ) .

          ١١. اتلس قريه هاى افغانستان ، جلد دوم ، کابل ، حوت ١٣٥٢ ، ( ص ٦٥٣) .

          ١٢. د افغانستان جغرافيايى قاموس ، شپږم ټوک ، اکادمى افغانستان کابل ، ١٣٥٠ هـ ش ،  ( ١٤٢ مخ) .